۵۷۲۰۵۶
۷ نظر
۵۰۱۱
۷ نظر
۵۰۱۱
پ

فرجام تلخ پیام های عاشقانه

روزنامه ایران نوشت: «شادی» دستپاچه و بااحتیاط وارد اتاق مشاوره شد و آرام روی صندلی نشست. ناگهان سراسیمه بلند شد و برای بستن در اجازه گرفت. با اینکه در اتاق بسته بود اما دلش همچنان آرام وقرار نداشت.

روزنامه ایران نوشت: «شادی» دستپاچه و بااحتیاط وارد اتاق مشاوره شد و آرام روی صندلی نشست. ناگهان سراسیمه بلند شد و برای بستن در اجازه گرفت. با اینکه در اتاق بسته بود اما دلش همچنان آرام وقرار نداشت.

همان‌طور که به سمت صندلی می‌آمد، آرام پرسید: «مطمئنید کسی صدای ما را نمی‌شنود؟» آنقدر دستپاچه بود که نمی‌شد آرامش کرد اما به هر زحمتی بود اعتمادش را جلب کردم. با دستمال مچاله شده‌ای که دستش بود اشک‌های روی گونه‌هایش را پاک کرد و نفسی عمیق کشید و گفت: «من در یک خانواده متمول بزرگ شدم. تک دختر هستم و به همین خاطر همیشه هرچه می‌خواستم در اختیارم بود. اما با وجود همه امکاناتی که در دسترسم بود خانواده‌ام اجازه نمی‌دادند کاری کنم که مبادا آبروی‌شان به خطر بیفتد.
خواستگار زیاد داشتم. تازه دانشگاه را تمام کرده بودم اما آنقدر محدودیت داشتم که نمی‌توانستم هیچ کاری کنم. بالاخره به پیشنهاد خانواده با پسری به نام «کامیار» پای سفره عقد نشستم.او جوان مقبولی بود و پدر و مادرم هم خیلی دوستش داشتند. او مرد مهربانی بود و من هم در این دو سال از او چیزی جز خوبی ندیدم اما تنها مشکلش این بود که بلد نبود محبتش را ابراز کند و این موضوع مرا اذیت می‌کرد. بیشتر روزها در خانه تنها بودم و حسابی کلافه می‌شدم. به همین خاطر تنها سرگرمی‌ام پرسه زدن در شبکه‌های مختلف اجتماعی بود. یک روز در یکی از شبکه‌ها پیامی از پسری به نام «فرزاد» دریافت کردم.
او بسیار زبان باز بود. حرف‌های دلنشینی می‌زد و هر روز برایم پیام‌های عاشقانه می‌فرستاد. او درست همان خصوصیاتی را داشت که آرزو می‌کردم «کامیار» داشته باشد. با حضوراواحساس می‌کردم زندگی‌ام رنگ و بوی تازه‌ای گرفته است. ارتباط ما هر روز بیشتر و نزدیک‌تر می‌شد. او چند عکس از خودش فرستاد و از من خواست که برایش عکس بفرستم. باور کنید فرزاد با حرف‌هایش عقل وهوش و دلم را یکجا دزدیده بود! من هم چند عکس برایش فرستادم.
دیگر زندگی‌ام را نمی‌دیدم و هر روز به امید حرف زدن با «فرزاد» از خواب بیدار می‌شدم. اما یک روز از طریق واسطه‌ای فهمیدم او خلافکار است و سابقه زندان دارد. با اطلاع ازاین موضوع شوکه شدم و حسابی ترسیدم. اما باید از او دور می‌شدم ولی وقتی فهمید می‌خواهم ارتباطم را قطع کنم تهدیداتش شروع شد. جرأت نداشتم درباره‌اش با کسی حرف بزنم. اوهم این موضوع را خوب می‌دانست و به همین خاطرازمن سوءاستفاده می‌کرد. تا آن روز که...»
زن جوان درحالی که سرش را میان دو دستش گرفته بود و هق هق گریه می‌کرد، ادامه داد: «کاش همان روز به کسی می‌گفتم و تن به این معامله نمی‌دادم. یک روز صبح فرزاد برایم پیامی فرستاد. او وضعیت زندگی من و شرایط مالی همسرم را خوب می‌دانست. پیامش را که دیدم فقط به خاطر حماقت خودم به گریه افتادم. او نوشته بود: «فردا دسته چک امضا شده شوهرت را برایم بیاور وگرنه همه عکس هایت را همه جا پخش می‌کنم و آبرویت را می‌برم.» کلی التماس کردم اما او زیر بار نرفت. به همین خاطر مجبور شدم شبانه دسته چک «کامیار» را از کیفش بردارم و برای فرزاد ببرم. وقتی سر قرار رفتم، او همان‌طور که قول داده بود همه عکس هایم را پاک کرد و چک‌های سفید امضا را به او دادم.
به خیال خودم همه چیز تمام شده بود اما چند روز بعد «کامیار» متوجه گم شدن دسته چکش شد. شرایط وقتی وخیم‌تر شد که ۱۹ تا از چک‌هایش در بازار خرج شد. شوهرم را کارد می‌زدی خونش درنمی آمد. حسابی کلافه و عصبی بود. حتی به چند نفر هم مظنون شده بود. من هم با دیدن این شرایط حسابی به هم ریخته بودم. اگر او می‌فهمید دزد چک‌هایش من هستم همه زندگی و آبرویم به باد می‌رفت. به همین خاطر مدام سعی می‌کردم آرام اش کنم. اما امروز فهمیدم که او شکایت کرده و بشدت پیگیر پیدا شدن دزد چک‌هاست. می‌دانم که اشتباه بزرگی کرده‌ام و تاوانش را هم داده ام. اما نمی‌خواهم زندگی‌ام را از دست بدهم. کمکم کنید...»
نیازهای عاطفی با پول تأمین نمی‌شود
کارشناس ارشد مرکز مشاوره «آرامش» وابسته به پلیس اصفهان با تحلیل کارشناسی این پرونده گفت: والدین باید در انتخاب همسر برای فرزندان نقش مشاور و ناظر را داشته و زیاد در مسأله انتخاب آنها دخالت‌های عجیب وغریب نکنند تا آنها با میل خود، همسر آینده‌شان را انتخاب کنند. همچنین زن و مرد باید به نیازهای عاطفی یکدیگر توجه کرده و به دنبال برطرف کردن آنها باشند.درعین حال باید توجه داشت که راه حل همه مشکلات فقط تأمین نیازهای مالی نیست و احتیاجات روحی و عاطفی زن وشوهر در دوام زندگی مشترک نقش بسزایی دارد.
وقتی یکی از طرفین نیازهای عاطفی‌اش نادیده گرفته می‌شود ناخواسته برای رفع این مشکل سراغ راه‌های دیگری می‌رود و در خیلی مواقع گرفتار کلاهبرداران وتبهکاران می‌شوند. در نگرش و سبـک‌های فرزند پروری توسط پدر و مادر، باید توجه شود که برخورد قاطعانه با فرزندان به معنی استبداد نیست. در این پرونده نیز شاید اگر روابط دوستانه تری بین خانواده وجود داشت این زن می‌توانست با طرح مشکل خود، پیش از هر اتفاقی مانع بروز این بحران شود.

همچنین والدین باید بدانند که امکانات زیاد رفاهی و اقتصادی، فرزندان را اشباع نکرده و عامل بازدارنده‌ای برای به انحراف نرفتن او از مسیراصلی زندگی نمی‌شود. همان‌طور که در این موضوع هم دیده می‌شود این زن با داشتن همه امکانات و توجه همه به خودش، وقتی با بی‌مهری کلامی وعاطفی ازسوی همسرش روبه‌رو شده برای کسب محبت، سراغ فرد دیگری رفته و مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • m.x

    چقدر ساده ای ب خدا از داشتن پول زیاد نمیدونه چیکار کنه حداقل دست چک نمیدادی زن خوب

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خداوکیلی فکر کنم سرکاریه و الا نمی شود که آدم باشی و از خر زبون بسته هم کم شعور عقل تر باشی!!! من که این ماجرا را باور نمیکنم، حیف شد که وقت گذاشتم و این را خوندم متاسفم،

  • بدون نام

    سلام گرگ بیطمع نیست ، چرابه این راحتی گول آدمای شیاد رو میخورید تواین فضاهای مجازی آخه چطور میشه به یک غریبه اعتمادکرد اونم بااین همه اتفاقاتی که میفته و همه از عاقبتش خبرداریم

  • بدون نام

    بروبینیم باباااا
    از شکم سیری چکار ها که نمیکنن
    ما از بی پولی داریم تو خودمون میمیریم اون اونوقت دنبال ابراز عشق و علاقست.اگه دوست نداست چرا دوسال تحملت میکرد خب ولت میکرد میرفت دیگه

    پاسخ ها

    • بدون نام

      من دوستان و خوانندگان عزیز موندم از اینکه برای چی خانواده های متمول و پول دار فقط یک فرزند اون هم دختر دارند و با تکبر و نخوت اجازه نمی دهند دخترشان با پسر یا مرد مورد علاقه خود ازدواج کند و اکثر قریب به اتفاق با این حرفها که اون پسر هم شان خانواده نیست و یا اسم و رسم شون مثلاً بیشتره هرچه مال اندوزی کردن با یک حرکت دخترشون به باد فنا میره، من خود خودم وقتی خواستگاری رفتم گفتن چی داری، گفتم همه چیز، بعد از عقد هنگام عروسی گفتن ماشین گفتم ندارم، گفتن حساب بانکی گفتم ندارم خلاصه آخر عصبانی شدم گفتم من آبرو، شرف، حیثیت، و همه چیز دارم فقط پول ندارم اما شما همه چیز ندارید فقط پول دارید، بعد از چند روز به دایی زنگ زدن و صلح کردیم خلاصه اون خانواده متوجه شد ولی هزارها دیگر هنوز درک نکردن و نمیکنند که اینجوری میشه،

  • بهار

    خاک توسر اون دانشگاهی که به توعلم یاد داده تو اینقدر کثیف بودی که به آبروی خانوادت وبه خوبی‌های شوهرت وله خودت رحم نکردی تو کمر شوهرتون شکوندی من جای تو بودم خودکشی میکردم

    پاسخ ها

    • بدون نام

      بهار جون شکر خدا جای او نبوده و نیستی، برخی اشتباه ها خانمان سوزند، اینگونه افراد با توصیفی که نوشتن فقط پول را میشناخته و از آدابی، سنن و شوهرداری و زندگی بی خبر بوده، اینه که میگن پول خوشبختی نمیاره،

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج