احسان بداغی در روزنامه ایران نوشت: محمدباقر قالیباف دست به کار دوختن لباسی جدید برای محافظهکاران شده است؛ لباس «نواصولگرایی». او ۱۲ سال پیش هم ردای «اصولگرایی اصلاحطلبی» را برای ورود به دنیای سیاست و گرفتن کرسی ریاست جمهوری برای خویش دوخت اما نه آن زمان و نه تمام ۱۲ سال بعد از آن چیزی بیشتر از صندلی شهرداری تهران را از دریای سیاست صید نکرد.
احسان بداغی در روزنامه ایران نوشت: محمدباقر قالیباف دست به کار دوختن لباسی جدید برای محافظهکاران شده است؛ لباس «نواصولگرایی». او ۱۲ سال پیش هم ردای «اصولگرایی اصلاحطلبی» را برای ورود به دنیای سیاست و گرفتن کرسی ریاست جمهوری برای خویش دوخت اما نه آن زمان و نه تمام ۱۲ سال بعد از آن چیزی بیشتر از صندلی شهرداری تهران را از دریای سیاست صید نکرد.
قالیباف در این ۱۲ سال سه بار در شکل و شمایلهای مختلف و در ائتلاف با نیروهایی متفاوت وارد میدان رقابت شد و همواره مغلوب باقی ماند. حالا اما دو ماه پس از شکست انتخاباتی اصولگرایان در ریاست جمهوری دوازدهم و واگذار کردن شوراهای اسلامی کلانشهرهای مهم کشور به رقیب و دو ماه قبل از پایان حضور ۱۲ ساله قالیباف و یارانش در شهرداری تهران، او از لزوم «تغییرِ اساسی در نحوه کنش جریان اصولگرایی» سخن به میان آورده است. چیزی که میگوید «هر چه سریعتر» باید آغاز شود.
صدای «تغییر» در اردوگاه اصولگرایی در شرایطی به گوش میرسد که آنها حداقل در ۸ سال اخیر نتوانستند شیرینی یک پیروزی سیاسی را با تمام وجود حس کنند. حدفاصل سالهای ۸۸ تا ۹۲ دامنهدار شدن اختلافات داخلی آنها و اعلام برائت محمود احمدینژاد که آنها وی را برگ برنده خود میپنداشتند، کام اصولگرایان را تلخ کرد و در فاصله سالهای ۹۲ تاکنون هم که ندیدن رنگ پیروزی سیاسی در مقابل رقیب ،این جریان را گرفتار خود کرده است. قبل از قالیباف چهرههای دیگری هم از لزوم دست زدن به تغییرات اساسی در جریان اصولگرا و روی آوردن به خود انتقادی سخن گفته بودند اما نامهای که دیروز توسط قالیباف خطاب به جوانان اصولگرا منتشر شد حکایت متفاوتی دارد؛ هر چه باشد او اکنون در مقام یکی از دو نامزد مورد اجماع اصولگرایان برای انتخابات مهم ریاست جمهوری دوازدهم وارد میدان «خود انتقادی» شده است.
حمله به دولت؛ نقطه آغاز
هر چند محور نامه شهردار تهران خطاب به جوانان اصولگرا لزوم تغییر در مناسبات این جریان است اما نوشته او باز هم با تأکید بر همان موضع هجومی نسبت به دولت حسن روحانی آغاز شده، موضعی که تفاوت چندانی با آنچه در جریان رقابتهای انتخاباتی گذشت در آن دیده نمیشود و اتفاقاً وی تأکید دارد که اینگونه باشد؛ «پایان رقابتهای انتخاباتی به معنای فراموش کردن ناکارآمدیهای دولت مستقر یا نادیدهگرفتن برخی خطاهای دوستان جبهه انقلاب نیست. ناکارآمدی در حل معضلات اقتصادی، گذران زندگی همراه با آرامش خاطر را برای بسیاری از مردم، روز به روز دشوارتر میکند و این در حالی است که عدهای میخواهند برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی، هرگونه انتقادی را با نسبت دادن به رقابتهای انتخاباتی نادیده گرفته و کماهمیت جلوه دهند؛ هر زمان که به سودشان باشد به رقابتهای انتخاباتی ارجاع میدهند و هر زمان که به ضررشان باشد میگویند رقابت تمام شده است.
این برخورد دوگانه خطر هدررفتن سرمایه اجتماعی و ملّی را به همراه دارد؛ گویی دولت خود را بینیاز از سایر مردمی میداند که به هر دلیلی به رئیس جمهوری مستقر رأی ندادهاند. کیست که نداند دعواهای سیاسی غیرضروری چند هفته گذشته برای آن بوده که معضلات و ناکارآمدی اقتصادی به حاشیه برده شود.» شهردار تهران گویی تار و پود لباس تازهای که میخواهد بر تن اصولگرایان کند را همچنان از ایجاد دو قطبی با دولت می بافد. او رئیس جمهوری را به دادن آمارهای نادرست از «پایان دوران رکود» و «حاشیهسازی و ایجاد شکاف در حاکمیت و اداره کشور» متهم کرده و معتقد است دولت قصد دارد این «تناقض» را با «راهاندازی جنجالهای سیاسی» حل کند.
شهردار تهران با این مقدمه دو سؤال را پیش میکشد؛ اول اینکه در شرایطی که «ناکارآمدی دولت زمینه را برای تغییر در وضع موجود در افکارعمومی کاملاً مهیا کرده بود، چه عواملی باعث شد که ما این فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهیم» و پس از آن هم این موضوع که «برای اصلاح این روندی که سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوری اسلامی نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتی یک دولت کارآمد در حل نیازهای مادی و معنوی مردم و نزدیک به افق آرمانهای انقلاب اسلامی را تشکیل دهد، چه باید کرد»؟ او سپس به این نکته میرسد که «تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصولگرایی یکی از مطالبات اصلی امروز شما جوانان مؤمن و دلسوز انقلاب و کشور است. امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظ مبانی و ارزشهای انقلابی جمهوری اسلامی، در نگرش و شیوه سیاستورزی خود متحول شود و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستای «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند.»
خود انتقادی با کنایه به اصولگرایان
قالیباف در قسمت بعدی نامه خود پیشنهاد عملیاش برای آنچه که «حرکت در راستای نواصولگرایی» خوانده بود را با تأکید بر لزوم «خودانتقادی» در درون جریان اصولگرایی ارائه میکند. کاری که به نظر وی جسارتی بزرگ است. توضیح شهردار تهران برای این خودانتقادی چنین است؛ «متحول کردن اصولگرایی، بدون تضعیف این جریان در مقابل رقیبی است که اصلیترین هنر آن تزریق ترس مصنوعی به جامعه، به قصد فراموش کردنِ وعدهها و ناکارآمدیهایش است.» او از جوانان اصولگرا میخواهد برای عملی شدن این موضوع «منتظر اقدامات از بالا به پایین در جریان اصولگرایی» نباشند و «امیدوارانه، فعالانه و آتشبهاختیار» وارد صحنه شوند. چرا که نظر او «تحلیل رفتارهای پس از انتخابات برخی دوستان نشان میدهد تصمیمگیری در این مورد در رأس جریان همچنان دچار اختلال است.»
او هر چند مقصودش از «برخی دوستان» را مشخص نکرده اما روشن است که خطاب اعتراض وی به قسمتی از جریان اصولگرا است. جریانی که تا همین دو ماه پیش او را بهعنوان یکی از دو گزینه اصلی خود برای ریاست جمهوری دوازدهم وارد صحنه رقابت با حسن روحانی کرده بود.
سؤالات 5 گانه نامزد انصرافی
قسمت پایانی نامه قالیباف اما قسمت اصلی نامه اوست که در آنجا ۵ سؤال را مطرح میکند؛ اول اینکه «از یک منظر آسیبشناسانه، «اصولگرایی» چه ضعفهای ساختاری، عملکردی و رویکردی دارد که باید آنها را اصلاح کرد؟ «نواصولگرایی» در این سه مورد کدام دغدغهها را باید مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصولگرایی باید شامل کدام گروههای جامعه باشد؟» وی پس از آن میپرسد؛ «چگونه و با چه روشی میتوان از اصولگرایی به سمت نواصولگرایی حرکت کرد؟ و چهرههای جدیدی که میتوانند این کار را انجام دهند باید چه خصایصی داشته باشند و نقش جوانان در این روند چیست؟» او سپس سراغ نقش مردم میرود و میپرسد؛ «جایگاه مردم در نو اصولگرایی چگونه باید باشد؟ آیا ما نیازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نیستیم؟ چگونه میتوان بدون چشم پوشی از آرمانها با واقعیت تغییر سبک زندگی طبقه متوسط کنار آمد؟» سؤالهای بعدی او هم ناظر به تعامل نواصولگرایان با دولت، رهبری انقلاب، نهادهای حاکمیتی و جریان سیاسی رقیب است.
قالیباف و خود انتقادی از یاد رفته
شاید مشهودترین نکته در نامه دیروز قالیباف تأکید او بر «خود انتقادی» برای رسیدن به «نواصولگرایی» باشد. او این خود انتقادی را ناظر به عدم توفیق سیاسی اصولگرایان مطرح کرده اما از نگاهی دیگر پرسش مهم از شهردار تهران این است که او خود تا چه اندازه قائل به همین «خود انتقادی»بوده؟ در شرایطی که عمر حضور قالیباف در شهرداری تهران رو به پایان است هنوز بسیاری از ناظران منتظر لحظهای هستند که وی برای نخستین بار در یک نشست خبری حاضر شود به سؤالاتی پیرامون ۱۲ سال عملکردش در شهرداری تهران پاسخ دهد. عملکردی که خصوصاً در ۴ سال اخیر شائبههای زیادی به همراه داشته است. قالیباف یک بار هنگام ثبتنام برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، جایی که در مقابل خبرنگاران بیانیه خود را خواند در واکنش به بی پاسخ گذاشتن سؤال رسانهها گفت که در آینده نشستی خبری برگزار میکند و هیچگاه اینگونه نشد. هنوز هم بعد از گذشت دو ماه از پایان رقابتهای انتخاباتی او توضیح نداده که آمارهایی نظیر وجود «اقلیت ۴ درصدی و اکثریت ۹۶ درصدی» را از کجا و بر چه پایهای بیان کرده است. اینکه او مفهوم «خود انتقادی» در جریان اصولگرایی را با توجه به این مسائل در
آینده چگونه باز خواهد کرد سؤال مهمی است که هنوز پاسخ دقیقی ندارد.
نواصولگرایی؛ جریان قالیبافی در میان اصولگرایان
اما از میان سطرهای همین نامه هم می شود برداشت کرد که احتمالاً منظور قالیباف از «نواصولگرایی» نه یک تغییر بنیادین در روشهای جریان اصولگرا بلکه ایجاد یک طیف جدید برای امکان استمرار حیات سیاسی خود اوست. قالیباف هنوز برای کنار رفتن از دنیای سیاست جوان محسوب میشود اما باید خیلی زود شهرداری تهران را ترک کند و بعد از آن معلوم نیست کدام کرسی نصیب وی شود. در درون جریان اصولگرایی هم هر چند وی یکی از گزینههای نهایی برای ریاست جمهوری بود اما سه بار شکست وی در انتخابات سابقه چندان مناسبی نیست تا در مقام یک بازیساز و نیروی تعیینکننده جایگاه جدیدی داشته باشد. خصوصاً اینکه نیروهای دیگری هم بهعنوان رقیب او در جریان اصولگرایی در این عرصه حاضر و آماده هستند. نو اصولگرایی قالیباف بر اساس نامهای که نوشته نه در نوع حمله و فشار به دولت منتخب تفاوتی با منش فعلی اصولگرایان دارد و نه در پذیرش شکست و قبول کردن رأی اکثریت مردم. او دولت منتخب مردم را همچنان ناکارآمد میداند اما دلیل عدم اقبال مردمی جریان اصولگرایی را نه به «ناکارآمدی» بلکه به «اشتباهات» خود اصولگرایان ربط میدهد. تا اینجا حرف او هیچ تفاوتی با بقیه اصولگرایان
ندارد. اما چیزی که نشان میدهد قالیباف از طرح این بحث نه به دنبال تحول جریان اصولگرایی بلکه در پی یک یارکشی جدید به نفع خویش است، آنجاست که تأکید کرده است؛ «تحلیل رفتارهای پس از انتخاباتِ برخی دوستان نشان میدهد تصمیمگیری در این مورد در رأس جریان همچنان دچار اختلال است.» این جمله هم نشان میدهد او در پی یافتن زعامتی برای خود میگردد و هم اعترافی است بر وجود اختلافات دامنهدار در میان اصولگرایان که قالیباف را از آینده حیات سیاسیاش نگران کرده است.
قالیباف در میان سؤالات پنجگانه خود هم مسائلی را طرح کرده که میتواند مصداقش خود وی باشد. در جایی پرسیده «چگونه میتوان بدون چشمپوشی از آرمانها با واقعیت تغییر سبک زندگی طبقه متوسط کنار آمد» و در جای دیگری هم سخن از چهرههایی که میتوانند به سمت نواصولگرایی حرکت کنند به میان آورده است.
در شرایط شکل گرفته پس از انتخابات اخیر موضوعات زیادی بوده که میتوانند قالیباف را نسبت به سالهای آینده نگران کند. نمونه واضح آن سخن گفتن برخی از اصولگرایان از رهبری سیاسی ابراهیم رئیسی در این جریان است. تیم قالیباف نگرانی خود از این موضوع را هیچگاه پنهان نکردند و از جمله محمد دهقان، رئیس ستاد او دو هفته پیش گفت که رأی قالیباف از رئیسی بیشتر بوده و تنها برای پرهیز از اختلاف در اردوگاه اصولگرایی انصراف داده است. با این توصیف به نظر نمیرسد ایده «نواصولگرایی» قالیباف بتواند معجزهای در میان اصولگرایان ایجاد کند اما شاید بتواند برایش زیربنای تشکیل جریانی سیاسی منتسب به خودش در اردوگاه اصولگرایی شود. چیزی که به ظاهر هدف نهایی قالیباف هم جز آن نخواهد بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر