اظهارات منتخب شورا درباره تصویرش با گربه
روزنامه شرق با الهام فخاری عضو شورای شهر پنجم مصاحبه کرده است.
بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
بله، من برای پسرم که خیلی حیوانات را دوست دارد این را گرفتهام. یک دوره ماهی داشت. یک دوره پرنده داشت و خودش به این نتیجه رسیده بود که پرندهها آزاد باشند. خوشحال هستم که پسرم فلسفه زندگی در کنار حیوانات را یاد گرفته.
الان ١٢ساله است. برای اینکه بچهها فرایند رشد از تولد تا مرگ را بهتر بپذیرند، یکی از روشها و راههای پذیرفتهشده آن در دنیا داشتن حیوان خانگی و نگهداری موجود زنده برای بچههاست که میتواند فلسفه زندگی را بهخوبی درس دهد. با آموزههای دینی ما هم سازگار است. این شد که برایش یک گربه دوماهه آوردیم و نگهداریاش میکنیم. این تصوراتی هم که نگهداری حیوان، خیلی گرانقیمت است و حتما باید یک بچه مرفه پولدار باشی که حیوان گرانقیمت داشته باشی، صحیح نیست. یکی از دلایلی که من ابا نداشتم و با آگاهی عکس از این حیوان خانگی میگذاشتم، این است که حیوان خانگی فقط برای میلیاردرها نیست. در الگوهای قدیمی ما مثلا مادربزرگهای قدیم دوستدار حیوانات بودند. یا مثلا در سنگ گورستانهای قدیمی ما جای آب برای پرندهها هست.
بله، این عکس برای چهار ماه پیش بود. برای اسفندماه.
نه، به هیچوجه. نه پوستر تبلیغاتی بود، نه عکس تبلیغاتی بود. عکاسش پسرم بود. من وقتی برای خودم در اینستاگرام آیدی تعریف کردم، ترجیح دادم اکانتم عمومی باشد. ترجیح من این بود که این اکانت مثل پنجرهای به بیرون باشد، فکر کنم اینستاگرام میتواند چنین کارکردی داشته باشد که نشان دهد نگاه هر فرد، به پدیدهها چطور است. مثلا یک حادثه اتفاق افتاده، فرض کنید یک تصادف، یا اصلا یک اتفاق خوب. از پنجرههای مختلف به این موضوع، هرکسی از یک زاویه دید خود به قضیه نگاه ميکند، این تنوع و تکثر میتواند جالب باشد. من با این رویکرد این صفحه را باز کردم.
من متولد ٥٤ هستم.
بله، دیدهام بعضیها میگویند فلانی در سیاست چهره کمتر شناختهشدهای است. من ٢٠ سال سابقه فعالیت سیاسی دارم. ٢٠ سال سابقه فعالیت حزبی دارم؛ از انجمنهای اسلامی دانشجویی تا احزاب ملی.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان، علوم پزشکی و عضو شورای مرکزی بودم. عضو شورای عمومی تحکیم بودم؛ در دهه ٧٠. در احزاب مجوزدار و شناسنامهدار آن زمان هم عضو مشارکت بودم. از سالهای ٨٤-٨٥، دوستان قدیمی من در اصفهان یک حزب ملی را ثبت کرده بودند که بعد نامش تغییر کرد به سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی که عضو آن هستم. بنا بر شرایط و طرز فکر مشترکی که داشتیم، از همان سال ٨٥ و انتخابات شورای سوم، کاندیدای اختصاصی سازمان عدالت و آزادی بودم.
پایتخت سازمان در اصفهان است. مرکزیت این حزب در اصفهان مستقر است. دفتر منطقه تهران از دهه ٩٠ راه افتاد و مسئولیت منطقه تهران را هم دوستان بر عهده بنده گذاشتند. مشاور دبیرکل و نماینده دبیرکل در شورای عالی سیاستگذاری و شورای هماهنگی شدم. البته من دور دوم شوراها، کاندیدا بودم. آنموقع جوانترین کاندیدای اصفهان بودم و بهعنوان علیالبدل انتخاب شدم. در لیست اصلاحطلبان، بالاترین رأی را آوردم. شورای چهارم کاندیدا نبودم در هیچ جایی، شورای پنجم کاندیدای تهران بودم.
شاید ترجیح خودم این بود که یک گوشهای کارم را بکنم اما هم مصوبه شورای حزب بود و هم پیشنهاد و مشورت خیلی از دوستانم که هم از دیگر احزاب بودند و هم افراد غیرحزبی. معتقد بودند به هر حال حضور یک روانشناس در فهرست میتواند نگاه متفاوتی ایجاد کند و میتواند زمینه فعالیت مؤثرتر روانشناسان و روانپزشکان را فراهم کند.
من از ٨٦ ساکن تهران بودم. کارشناسی ارشد که قبول شدم آمدم و تهران ساکن شدم و بعد دکترا پیش آمد و در تهران ماندم. به لحاظ قانونی هم این کار من مشکلی ندارد. قبلا قانون شوراها به گونهای بود که گفته بود فرد باید تعداد سالی را ساکن آن شهر باشد. آن میانگین هم درباره من رعایت شده. هرچند آن بند قانون اصلا برداشته شد و درعینحال موضوع این است که من در تهران زندگی میکنم، کار میکنم و شهروند اینجا هستم، هم در سطح ملی کار سیاسی میکردم و میکنم. از ٩٢ هم بهطور مشخص در سطح ملی فعالیت اجتماعی- سیاسی انجام میدهم. دوم اینکه من و همه کسانی که زادگاهشان اصفهان و جاهای دیگر بوده، بخشی از هویت تهران هستیم و تهران هم بخشی از هویت ماست. ١٠ سال زندگی در تهران برای ما هویت و مسئولیت مشترک ایجاد میکند.
قبول دارم آدمهایي كه به قول شما سرمایه سیاسی آنها خیلی در چشم میآید عضو شورا شدند و وجه سیاسی آنها خیلی پررنگ است، اما تخصص آنها تقریبا پایاپای است یا حتی میتوان گفت غالب است. من نگرانی هم مردم و هم دوستان و رسانهها ازجمله شما را میفهمم که مثلا تجربهای مثل تجربه شورای اول ایجاد نگرانی میکند که به جای اینکه حواسشان به شهر باشد، حواسشان به این نرود که بخواهند سهمکشی سیاسی کنند. اما واقعیت این است که ما اصطلاحی در روانشناسی رشد بزرگسالی داریم که میگوید چالشهای بزرگ زندگی از افراد ممکن است یا آنها را درهم بشکند و آسیب روانی شدید به جا بگذارد یا از آنها آلیاژ متفاوت بسازد. آن چالشها هم مثل حوادث طبیعی، مثل جنگ، مثل مرگ عزیزان، جدایی و اینها میتواند یک آلیاژ متفاوت بسازد. من فکر میکنم این اتفاق برای ما هم به نوعی افتاده است. زیست اجتماعی، امر اجتماعی و تداوم زندگی سالم مردم، الان اولویت است این را میتوانم بگویم در همه ٢١ نفر عضو شورا این را حس میکنم و به آن باور داریم و به آن پایبند هستیم. میتوانم بگویم در همه ٢١ نفر هم پررنگ است. نمیتوانم بگویم در همه بیشترین حد است ولی آنقدر پررنگ هست
که میانگینش به نفع جامعه شهری باشد نه به نفع سیاست. دوستان عضو شورا به نفع جامعه شهری نگاه میکنند.
من کارشناس زیستشناسی علوم جانوری را در اصفهان خواندم. این شاید مقداری مرتبط با بحث گربه باشد (با خنده) البته دیپلم دبیرستانم ریاضی بود. سال ٨٦ هم ارشد روانشناسی تربیتی در دانشگاه الزهرا قبول شدم. بعد از دوره ارشد، دکترا را هم در الزهرا خواندم و ٩٥ دفاع کردم و پایان دوره دکترای من بود.
نظر کاربران
سوژه دیگه نتونستیدپیداکنید برای گیر دادن؟؟!! بعضی ازمسئولین میلیاردها میخورن اب از اب تکون نمیخوره اونوقت شما میرید به عکس با گربه گیر میدید!!
خیلی هم خوب...
بهتره از حیوونایی که نیازمند هستند نگهداری بشه.