امنیت هستهای جهانی در معرض تهدیدات سایبری
جنگ سایبری، استراتژیستهای دفاعی را به چالش کشیده و کارشناسان میگویند هکرهای بیتجربه ممکن است موجب آخرالزمان هستهای شوند.
مقدمه
توسعه ابزارهای جنگی پیشرفته، ما را به جایی رسانده است که از تانک و زیردریایی به پهپاد و ماهواره رسیدهایم؛ اما همچنان یک چیز ثابت باقی مانده است: در پنجاه سال گذشته، نظریه تخریب حتمی متقابل، ستون فقرات راهبرد هستهای امریکا را تشکیل می داده است. پایه دکترین تخریب حتمی متقابل، بر مبنای بازدارندگی استوار است. بازدارندگی، نوعی بنبست راهبردی است که در آن، تمام طرفها از حمله به دیگری خودداری میکنند چراکه اطمینان دارند یک حمله هستهای تلافیجویانه در پی خواهد داشت. اما امروزه، تخریب حتمی متقابل با تهدید خطرناک جدیدی روبروست: جنگ سایبری.
جنگ سایبری، همانند موشکهای ضد بالستیک دهه 70 میلادی، این تهدید را در خود دارد که ترس تخریب قطعی - که مانع حمله کشورهای هستهای به یکدیگر میشود- را از میان میبرد. حفظ نظریه تخریب حتمی متقابل در جنگ سایبری، آسان نخواهد بود. امریکا باید تسلیحات دفاعی و تهاجمی خود را گسترش دهد تا بتواند از خود در برابر این خطرات جدید محافظت کند. در هر حال، با تهدید ناشی از رشد این بحران، پیگیری یک راهکار جهانی الزامی است و جامعه بینالملل باید برای طراحی و اجرای هنجارهای جنگ سایبری که حافظ ثبات هستهای باشند، فورا وارد دست به کار شود.
برای موثر بودن نظریه تخریب حتمی متقابل، هر یک از طرفین باید از توان حمله دوم مطمئنی برخوردار باشد. اگر کشوری نتواند کشور دیگر را از تلافی بازدارد، تخریب حتمی متقابل، دیگر متقابل نخواهد بود. امریکا برای تضمین این امر که در صورتی که ابتدا مورد حمله قرار گیرد، قادر به ضدحمله است، از سهگانه هستهای استفاده میکند- موشکهای زمینی، بمبافکنهای راهبردی و موشکهای زیردریایی. اما حتی با وجود این تمهیدات، پیشرفتهای فنی باعث شده است که تخریب حتمی متقابل، همیشه در معرض تهدید قرار داشته باشد. برای مثال، در اواخر دهه شصت میلادی، شوروی شروع به ساختن سامانههای ضد موشک بالستیک محدودی کرد که قادر بودند به طرف کلاهکهای هستهای که به سمت کشور میآمدند، شلیک کنند.
چالشهای جنگ سایبری
جنگ سایبری، تازهترین پیشرفت فنی به شمار میرود که استراتژیستهای دفاعی را به چالش کشیده است. حمله سایبری به شکلهای مختلفی از قبیل جاسوسی و خرابکاری ظاهر میشود. اهداف این حملات، از تاسیسات تصفیه آب گرفته تا کمیته ملی حزب دموکرات را شامل میشوند. حملات میتواند هر کاری انجام دهد؛ از سرقت اطلاعات گرفته تا غیرفعال کردن سانتریفیوژهای هستهای. از آنجا که گستره آسیب و توان هر شبکه دولتی و غیردولتی معلوم نیست، مقابله با این حملات یا حتی شناسایی آنها دشوار است. تاکنون حملات سایبری توسط عوامل غیردولتی بیشتر با هدف سرقت اطلاعات برای رسیدن به سود مالی صورت گرفته است اما کشورهای بزرگ نیز از جنگ سایبری بهرههای فراوانی بردهاند.
در سال 2010، سانتریفیوژهای تاسیسات هستهای و غنیسازی اورانیوم نطنز ایران به طور ناگهانی از کار افتادند. دانشمندان فعال در نیروگاه هراسان شدند. ظاهرا این اختلال فاجعهآمیز بدون هیچ دلیلی رخ داده بود - تا این که مشخص شد جنگافزاری دیجیتالی به نام استاکسنت، به سامانههای رایانهای ایران نفوذ کرده است. باور عمومی این است که امریکا و اسرائیل با همکاری هم استاکسنت را تولید کردهاند - هر چند که هیچ یک این ادعا را نپذیرفت - که نشان میدهد با چند خط کد میتوان جنگ سایبری را برای جلوگیری از عملیات هستهای و برای غیرفعال کردن تسلیحات کشوری دیگر به کار گرفت.
احتمال این نوع حملات، محدود نیست. اوباما قبل از پایان کار دولت خود، به پنتاگون دستور داد حملات سایبری و الکترونیک را علیه برنامه موشکی کره شمالی تشدید کند. مختل شدن عملکرد حجم عظیمی از راکتهای نظامی- انفجار، منحرف شدن از مسیر، از هم پاشیدن در هوا و سقوط در اقیانوس - میتواند بخشی از برنامه دفاع ضد موشکی امریکایی باشد. برخی شکاکان، شکست راکتهای کره شمالی را به خطاهای تولید و نقصهای کلی ربط میدهند. اما از آنجا که جنگ سایبری به طور ذاتی جنگی مخفی محسوب میشود، معلوم نیست چه نقشی در شکست تستهای موشکی کره شمالی بازی کرده است و آیا اصلا نقشی در آن داشته یا خیر.
احتمال حملات سایبری به تاسیسات و تسلیحات هستهای نیز حاوی ظرفیتهای متعددی است. یک حمله سایبری میتواند شبکههای هشداردهنده اولیه کشورها را به این اشتباه بیندازد که دشمن، سلاح اتمی به سمت آنها شلیک کرده و فورا برای حمله تلافیجویانه اقدام کند. هکرهای آنلاین میتوانند سامانههای ارتباطی را طوری دستکاری کنند که موشکها را به طور غیرمجاز شلیک کنند. آنها قادرند به سامانههای فرماندهی موشکی نفوذ کرده و نسبت به شلیک تسلیحات یا از بین بردن آنها در محل اقدام کنند.
طراحی یک سیاست سایبری منسجم و هماهنگ، چالشهای فراوانی با خود دارد. یکی از این چالشها این است که هیچگونه ساختار بینالمللی برای مدیریت جنگاوران سایبری غیردولتی وجود ندارد. به علاوه، امریکا راهبرد ملی یکپارچهای ندارد - سازمان امنیت ملی، وزارت دفاع، افبیآی و بسیاری از سایر سازمانهای دولتی، همگی چارچوبهای خاص خود را برای پاسخگویی به حملات سایبری و مقابله با این حملات دارند. وجود شواهد اندک درباره تاریخچه عملکرد راهبردهای دفاعی یا درباره این که چه حملاتی رخ داده است، معرف چالش دیگری است.
برای رفع این مسائل ساختاری، جامعه جهانی باید یک سری هنجار تولید کند تا از دکترین تخریب حتمی متقابل در عصر سایبری حفاظت کند. توافقات بینالمللی که استانداردها و انتظارات این نوع جنگ را تشریح میکند، میتواند در راستای هدفی مشابه معاهده گفتگوی محدودسازی جنگافزار راهبردی نیکسون گام بردارد. اگر کشورها بتوانند نسبتا مطمئن باشند که زیرساختهای هستهای حیاتی مورد حمله قرار نمیگیرند، انگیزه مشابهی برای توسعه سلاحهای تهاجمی خطرناک نخواهند داشت.
دکترین تخریب حتمی متقابل و صلح مرددی که با خود به همراه میآورد، مورد هجوم جنگافزارهایی نامرئی قرار گرفته است. توان تخریب و نابودسازی حملات سایبری، عمدتا ناشناخته و دائما در حال تکامل است، و افزایش میزان گزارشهای کشورها و شرکتها مبنی بر هک شدن، نشانه روشنی از این امر است که جنگ سایبری فرا رسیده است. تلاش برای درک این روش چندوجهی جنگ و اتخاذ گامهایی برای کنترل آن، گامهای بعدی خواهد بود.
بازی جنگ در دنیای حقیقی
کارشناسان میگویند هکرهای بیتجربه ممکن است ناخواسته موجب پدید آمدن آخرالزمان هستهای شوند.
اگر یک چیز از فیلم بازی جنگ که در سال 1983 تولید شد، یاد گرفته باشیم این است که هکرهای بیپروایی که به سامانههای نظامی نفوذ میکنند، ممکن است ناخواسته موجب شلیک سلاح هستهای شوند و جنگ جهانی سوم را کلید بزنند.
یکی از کارشناسان امنیت سایبری ناتو ادعا میکند که دولتها در گوشه و کنار دنیا در محافظت از تاسیسات هستهای در برابر تهدیدات هکرها ناکام ماندهاند- و این امر ممکن است به «جنگ هستهای ناخواسته» بینجامد. این اظهارات در شرایطی بیان میشود که فنشناسان برجسته، خواهان تصویب «کنوانسیون ژنو دیجیتال» شدهاند. به گفته دکتر ساندرو گیکن (Sandro Gaycken)، مدیر پروژه دفاع سایبری علم برای صلح و امنیت ناتو، زمانی که نوبت به مشکل بسیار پیچیده محافظت از تسلیحات هستهای در برابر هکرها میرسد، رهبران جهان وقت خود را صرف مسائل نامرتبط کرده و ناکارآمد ظاهر میشوند.
او اضافه کرد: «حمله سایبری میتواند به خراب شدن رایانهها و شلیک سهوی سلاحهای هستهای منجر شود. در یک سناریوی دیگر، رایانههای آلودهشده، خاموش نخواهند شد بلکه به شیوهای غیرقابل پیشبینی، واکنش نشان خواهند داد. در این سناریو، هر چیزی ممکن است.» گیکن در مقالهای مینویسد: «زمانی که نوبت به مسائل کلیدی از قبیل جیببری دیجیتال میرسد، دولتها به سختی قادرند این نوع مسائل را حل و فصل کنند. نکته سادهای که دولتها درک نمیکنند، مسئله ]هستهای[، دلایل یا راهحلهای احتمالی آن است.»
او این طور استدلال میکند که شباهت سامانههای به کار رفته در چین، پاکستان و کره شمالی ممکن است به تولید یک سلسله بدافزار مخرب منتهی شود که کل تسلیحات هستهای منطقه را بیثبات کنند.
گیکن اضافه کرد: «تمام این سامانهها تنظیمات فنی مشابهی دارند - به این معنا که اگر در جریان یک حمله سایبری به یکی از این سامانهها، هکرها بتوانند به رایانههای کنترلکننده هر یک از این سامانهها نفوذ کنند، شرایطی به وجود خواهد آمد که هزاران موشک اتمی تحت تاثیر این حمله قرار میگیرند.»
استدلال گیکن، استاکسنت را مثال میزند - یک کرم رایانهای که طراحی آن کار سرویسهای اطلاعاتی امریکا بوده و برای مختل ساختن برنامه هستهای ایران به کار گرفته شد. اخیرا، یک افشاگر انگلیسی ملاحظاتی را درباره برنامه هستهای انگلیس موسوم به تریدنت مطرح کرده است. او هشدار داده است: «به فاجعه هستهای خیلی نزدیکیم و این تکاندهنده است.»
آخرالزمان هستهای؟ چه شکلی است؟
گیکن این طور توضیح میدهد: «یک سناریوی محتمل این است که کره جنوبی حملهای را به تسلیحات اتمی کره شمالی صورت دهد که بدون نقص عمل کرده و بدون آسیب هم پایان یابد؛ اما تسلیحات اتمی کره شمالی از چین میآیند - و تکامل خود را مدیون برنامههای به سرقته رفته و فروخته شده به چین و پاکستان هستند. بنابراین، تسلیحات هستهای چین و پاکستان، تنظیمات فنی مشابهی دارند. اگر یک در هزار، یکی از این حملات سایبری موفق عمل کند، به طور همزمان میتواند به محیطهای جدید هم برسد، یعنی، به صورتی غیر قابل پیشبینی در محیطهای فرمان و کنترلی که در طیف ۲۴۰ تا ۳.۰۰۰ موشک اتمی قرار دارند، واکنش تولید کند.»
چگونه این تهدید را متوقف سازیم؟
در سال ۲۰۱۷، کارشناسان امنیت سایبری متعددی درباره لزوم پیشبینی یک کنوانسیون ژنو سایبری برای کمک به برخورد با هکرها صحبت کردهاند. برد اسمیت، از مدیران و افسر ارشد حقوقی مایکروسافت در ابتدای سال جاری گفته بود: «جهان به سازمانهایی نیاز دارد که بتوانند در پرداختن به تهدیدات سایبری همان نقشی را ایفا کنند که آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حوزه عدم اشاعه هستهای ایفا میکند.» وی اضافه کرد: «این سازمان باید با حضور کارشناسانی از همه دولتها، بخش خصوصی، مراکز دانشگاهی و جامعه مدنی شکل بگیرد و قادر باشد حملات خاص را بررسی نموده و شواهدی را که نشان میدهد حملهای خاص توسط دولت- ملتی خاص صورت گرفته، با دیگران به اشتراک بگذارد. تنها در این صورت است که دولت- ملت مفروض به این امر پی میبرد که در صورت تخطی از قوانین، جهان از آن باخبر خواهد شد.»
میکو هیپونن (Mikko Hyppönen)، کارشناس امنیت سایبری افسکیور، اظهار داشته است: «در دوره جدید جنگ سایبری، مسائل هستهای سالهای گذشته، دستخوش تحولات اساسی شده است. هنوز کشورهایی در دنیا هستند که مانند انگلیس، سلاح اتمی دارند. برای این که بدانیم کدام کشورها سلاح اتمی دارند کافی است ببینیم کدام یک از آنها دست به آزمایش هستهای میزنند. آن گاه به این حقیقت پی میبرید که نباید سر به سر آنها بگذارید.»
او این طور ادامه میدهد: «سلاح هسته ای یک ابزار بازدارنده است اما در مسابقه تسلیحات سایبری، اصلا کارایی ندارد. یک روز به جایی میرسیم که بگوییم «زمانی که از تسلیحات سایبری برای حمله به دشمن استفاده میکنید، حملات نرمافزاری خرابکارانه نباید برای همیشه ادامه یابد» یا به اصولی مشابه اصول دنیای حقیقی دست مییابیم که مقرر میدارد «باید یونیفورم به تن کنید و پرچم کشورتان را در دست بگیرید.» هنوز به آن مرحله نرسیدهایم. در هر حال، موضوع جنگ سایبری در سطح دولت- ملت، مطمئنا هیچ گاه مثل الان در جریان رسانهای غالب، مطرح نشده بود و حملات اخیر در امریکا و فرانسه به این جریان کمک کرده است.
در نهم مه ۲۰۱۷، مایکل راجرز، فرمانده سایبری و مدیر سازمان امنیت ملی امریکا با حضور در جلسه استماع، درباره وضعیت جاری تهدیدات سایبری جهانی صحبت کرد. او درباره بدترین سناریوی احتمالی حمله سایبری به سناتور جان مککین توضیحاتی ارائه داد و گفت: «به نظر من، بدترین سناریوی احتمالی، چند بعد دارد که فعالیت کاملا تخریبی متمرکز بر چند جنبه از زیرساختهای حیاتی، یکی از آنهاست. دومین چیزی که مرا نگران میکند، دستکاری دادهها در یک مقیاس گسترده است.»
به اعتقاد راجرز، بهترین گزین پیش رو، استفاده از بازدارندههاست: «تا به حال بیشتر فعالیتهای سایبر به نفوذ و استخراج داده اختصاص داشته است. مولفه دیگری که در بدترین سناریوی ممکن مشاهده میشود، زمانی ظهور میکند که عوامل غیردولتی بفهمند سایبر، سلاح جذابی است که به آنها امکان خراب کردن وضع موجود را میدهد.»
ارسال نظر