آیا باید رای داد؟
هر فردی با کمترین دانش سیاسی و گاهی اوقات با داشتن برداشت غلط از جامعه خود می تواند از صمیم قلب مخالف و منکر رای دادن باشد. از دیدگاه این افراد اکثر مردم که از نظر عقلی نادان و اتکاناپذیر هستند، عامل انتخاب سیاستمدارانی می شوند که شناخت کمی نسبت به آن ها دارند.
«بروید رای بدهید، این کار شما را بزرگ و قوی می کند.» آخرین توصیه باب شیفر، مجری معروف و کارکشته شبکه سی بی اس که در ۲۵ سال کار حرفه ای تمامی مناظرات انتخاباتی در آمریکا را پوشش داده است، می تواند حامل پیام های نانوشته زیادی باشد. نوک پیکان این پیام به سوی افرادی است که فکر می کنند رای دادن کار غیرموثری است.
هر فردی با کمترین دانش سیاسی و گاهی اوقات با داشتن برداشت غلط از جامعه خود می تواند از صمیم قلب مخالف و منکر رای دادن باشد. از دیدگاه این افراد اکثر مردم که از نظر عقلی نادان و اتکاناپذیر هستند، عامل انتخاب سیاستمدارانی می شوند که شناخت کمی نسبت به آن ها دارند.
اما پیش از پاسخ به این سوال باید به دنبال جواب مسئله ای دیگر بود. در اصل باید از این شهروندان که به رای دادن تردید دارند، پرسید مهم ترین حقوقی که در قانون اساسی برای شهروندان تعریف شده، کدام حق است؟ برخی ممکن است فکر کنند «حق آزادی بیان» یا «حق رفت و آمد آزادانه» مهم ترین حقوقی است که قانون اساسی می تواند برای شهروندان قائل باشد؛ اما با کمی تفکر عمیق تر در خواهیم یافت که این «حق رای» است که مهم ترین بخش یک قانون اساسی را تشکیل می دهد؛ اما پیچیدگی های زندگی امروز فهماندن آن را به مردمی که مخالف رای دادن هستند، مشکل می کند.
فقط در درازمدت است که افراد دلسوز می توانند وارد چرخه سیاست شده و برخی از امور را به صورت زیربنایی اصلاح کنند. این کار انجام نمی شود مرگ آنکه در انتخابات نام آنها به صندوق های رای روانه شود.
برای ترغیب افرادی که نمی خواهند رای دهند، می توان از توجیه دیگری استفاده کرد. به اعتقاد «جوزف دیتریش»، ستون نویس روزنامه واشنگتن پست یک انتخابات فقط یک جریان رای گیری عادی نیست. در روزهای منتهی به روز رای گیری تمامی کاندیداها سعی می کنند در نبرد اندیشه ها و طرز فکر پیروز میدان جامعه خود باشند. در این دوران درهای صحبت و تعامل با کسانی که ممکن است بعدها بر سریر قدرت بنشینند، باز است. از آنجا که استفاده رسانه های فراگیر رایگان است، می توان اهداف و پیام های مدنظر را از همین طریق به سیاست مداران انتقال داد.
این مسئله زمانی اهمیت پیدا می کند که بدانیم موفق ترین جبنش ها پس از جنگ جهانی دوم از طریق صندوق های رای و در مبارزات انتخاباتی به نتیجه رسیده است. از این رو همواره پژوهشگران به دنبال آن بودند تا اثرات ثانویه انتخابات را در شکل گیری سیاست های آینده نشان دهند.
در همین زمینه دیوید فریدمن در یکی از آثار خود با عنوان «تشکیلات آزادی» نشان می دهد که سوسیالیست ها در اوایل قرن بیستم توانستند لیستی از پیشنهادات خود را که در همان زمان پیشنهاد هنجارشکن و رادیکال محسوب می شدند اعم از تعیین حداقل دستمزد تا تامین اجتماعی، به مرور وارد دستور العمل نامزدهای انتخاباتی کنند. در آن زمان کسی باور نمی کرد که سوسیالیست ها توانایی قدرت یافتن و اداره کردن داشته باشند؛ چرا که حداقل در آمریکا آنها بر شهر کوچک میلواکی تسلط داشتند و اداره فراتر از این شهر از عهده آنها خارجی بود؛ اما به عقیده فریدمن، نحوه حرکت این گروه در اوایل قرن بیستم نشان داد که «سیاست می تواند به جای صرفا به دست آوردن قدرت، حامی ابزار گسترش ایده های جدید و قانونی شدن آنها شود.»
با این حال بسیاری از کسانی که مخالف رای دادن هستند، به شدت با چنین استدلال هابی مخالفت می کنند.
مشکل کنار آمدن با طرز تفکر مخالفان رای دادن این است که این افراد هرگز از سوی رسانه ها برای رای دادن ترغیب نمی شوند. موسسه تحقیقاتی پیو مستقر در واشنگتن در ماه های منتهی به انتخابات 2016 آمریکا با انتشار نتایج یک پژوهش نشان داد کسانی که رای نمی دهند، افراد جوانی هستند که از تحصیلات و رفاه اجتماعی کمتری نسبت به رای دهندگان احتمالی برخوردار هستند. براساس این تحقیقات 36 درصد از این اهالی را نیروهای جوان جامعه تشکیل می دهند که تنها 13 درصد آنها تحصیلات دانشگاهی دارند.
کیسی گیوِن، فعال و مفسر سیاسی و از افراد طرفدار جنبش جوانان پیش از انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا در این باره می نویسد: «برای فهمیدن بی فایده بودن عمل رای ندادن کافی است به این فکر کرد افرادی که رای نمی دهند، خودشان را در قامت آزادی خواهان واقعی تعریف می کنند. این افراد سال ها دائم به دنبال آن بودند تا قلمروی ایده های خود را گسترش دهند و بتوانند یار بیشتری جذب کنند؛ در حالی که می توانستند به جای این کار وارد قلمروی اصلی سیاست شوند و آزادی خواهی واقعی را به سیاست مدارانی آموزش دهند که از نظر آنها چیز زیادی از سیاست و آزادی خواهی نمی دانند.»
رای، آزادی و آینده دموکراسی
انتخابات قلب تپنده دموکراسی است؛ اما اگر این قلب بیمار شود، آیا کسی توانایی جایگزینی آن را با قلب دیگری دارد یا باید به همین روند ادامه داد تا مگر دموکراسی فرا برسد؟ این سوال شیوه دیگری از شک در روند تاثیر رای گیری بر امور جاری جوامع است که از سوی محافل آکادمیک مطرح شده است.
نتایج انتخابات اخیر غرب، دانشمندان علوم سیاسی را واداشته تا بار دیگر در مبانی آزادی و دموکراسی که تا پیش از این جزیی از بدیهیات فرض می شد، شک کنند. پس از همه پرسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور آمریکا سوال درباره اینکه «آیا می توان با رای گیری به انتخاب درست در جوامع دست پیدا کرد؟» بار دیگر وارد محتوای نوشته ها و بحث های آکادمیک شد.
دیوید ون ریبروک، روزنامه نگار و نویسنده بلژیکی یکی از همین افرادی بود که پس از بیرون آمدن نتایج این انتخابات در یادداشتی بلندبالا در نشریه گاردین نوشت: «روند دموکراسی دچار سندروم خستگی مفرط شده است و این تقصیر رای دهندگان و انتخاب شوندگان نیست. فقط روش اجرای این امور است که همانند بختک تاثیرگذاری آن را بی ثمر کرده است.»
برای سال های متمادی «انتخابات» و «دموکراسی» مترادف یکدیگر قلمداد می شدند. در اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 نیز تصریح شده است: «اراده مردم باید اساس حاکمیت دولت باشد؛ چنین اراده ای باید در انتخاباتی حقیقی و ادواری اعمال گردد و مطابق حق رای عمومی باشد که حقی جهانی و برابر برای همه است. رای گیری از افراد می بایست به صورت مخفی یا به طریقی مشابه برگزار شود که آزادی رای را تامین کند.»
عبارت «چنین اراده ای باید...» اساس طرز تفکر ما را درباره دموکراسی می سازد. به این معنی که وقتی می گوییم دموکراسی، منظور همان انتخابات است. افرادی که اعلامیه حقوق بشر را در سال 1948 تنظیم کردند، با احترام به ارزش های روز از انتخابات و رای گیری به عنوان راهی برای اجرای دموکراسی یاد کردند؛ اما گذشت زمان و تغییر زمانه این الزام را ایجاد کرد که باید در اساس این طرز تفکر تجدیدنظر کرد؛ چرا که انتخابات برای اجرای دموکراسی ممکن است لازم باشد؛ اما دیگر کافی نیست.
جایگزینی برای سوخت فسیلی
قرن ۲۱ دنیای انتخاب های هر روزه است. دویست سال پیش برنده شدن در انتخابات این دوره چندان اهمیت نداشت. در آن روزگار فقط تلاش برای یافتن راهی جهت شناختن دنیای پیرامون اهمیت داشت و عوارض جانبی این شناخت برای انسان های جوامع اهمیت چندانی نداشت.
از نظر الکس سلتر، استادیار اقتصاد در کالج راولز و متخصص اقتصاد آزاد و کارآفرینی، انتخابات و رایگیری در دنیای ارتباطات امروز روحیه کارآفرینی و روح مشارکت در رای دهندگان را می کشد. رای دادن حس کاذبی از موفقیت در افرادی ایجاد می کند که پس از رای دادن دیگر نقشی در پروسه های سیاسی ندارند و قدرتی هم ندارند دولتمردان را وادار به پاسخگویی کنند. در چنین چرخه باطلی رای دهندگان تبدیل به افرادی می شوند که حس می کنند حقی از آنها دزدیده شده است. این حس با حس ایجاد آزادی در روند دموکراسی که قرار بود با رای گیری ایجاد شود، کاملا متضاد و متفاوت است.
یک انتخابات می تواند راهی برای مبارزه با موقعیت های شکننده در یک کشور مثل خشونت، تنش های قومی، جرم و جنایت و فساد باشد؛ اما باز هم کافی نیست. انتخابات به صورت خودکار باعث تقویت دموکراسی نمی شود؛ اما می تواند از نابود شدن آن جلوگیری کند. حق رای و برگزاری انتخابات آزادانه راهی است برای آنکه دموکراسی به حیات خود ادامه دهد.
جرج هاسناس، استاد حقوق دانشگاه جرج تاون، پیش از آغاز رقابت های ریاست جمهوری در آمریکا پیش بینی کرده بود که روند انتخابات این کشور برخلاف توقعات و پیش بینی ها جلو خواهد رفت. او در نوشته ای که در سایت «بنیاد مطالعات اقتصادی» منتشر شد، نوشت: «تمرکز تنگ نظرانه بر انتخابات به عنوان حلال مشکلات یک جامعه کمی عجیب و غیرواقعی است.
در ۲۰۰ سال اخیر انسان به دنبال راه عملی برای اجرای این مشارکت محسوب می شود. در حال حاضر رای گیری روش معتبر برای روشن نگه داشتن چراغ دموکراسی است. با این حال دموکراسی ریشه دار گذشته از سرچشمه های دیگری سیراب شده که ممکن است برای روزگاران امروز کارایی چندانی نداشته باشد. هنگامی که حامیان انقلاب های فرانسه و آمریکا انتخاب را به عنوان راهی برای به کارگیری اراده مردم پیشنهاد کردند، احزاب مختلف سیاسی، قوانین مربوط به حق رای همگانی، رسانه های جمعی فراگیر، شبکه های اجتماعی مختلف و از همه مهم تر اینترنت وجود نداشت تا حیاتی تازه به خواسته اقلیت های همیشه در سایه بدهد. درواقع پیشگامان دموکراسی هیچ ایده ای درباره آینده بشریت در روزگاران بعد از انقلاب صنعتی و توسعه نداشتند.»
دیوید ون ریبروک نیز درباره کارکرد امروز رای گیری در روند دموکراسی می نویسد: «انتخابات سوخت فسیلی ماشین سیاست امروز است. همانند نفت که زمانی به اقتصاد کشورها بال و پر داد، انتخابات نیز موتور سیاست را روشن کرد. ولی حالا نفت علاوه بر اقتصاد جنبه های دیگر زندگی همانند محیط زیست را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
نظر کاربران
رأی دادن نه تنها وظیفهی ملی ست بلکه یک وظیفهی دینی هم هست.چون با رأی دادن آحاد جامعه ، دشمن از اتحاد و وحدت کلمهی ملت ما میترسد.رأی دادن به هز نامزدی ، جدا از حزب و تفکرات و برنامهاش ، یعنی رأی دادن به جمهوری اسلامی. یعنی اینکه ما از دشمن واهمهای نداریم. یعنی کشورمان را ، رهبر فرزانه و آگاهِ مان را دوست داریم یعنی دین و مذهبمان را دوست داریم. یعنی برای پیشرفت کشورمان از جان و دل تلاش میکنیم.به امید فردایی بهتر.