دام اجتماعي وضعيتي است که در آن مردم نمیتوانند بهدلیل بياعتمادي متقابل، با يکديگر همکاری كنند، حتی اگر اين همکاری براي همه سودمند باشد. از اینرو، در شرایطی که مردم نتوانند به همکاری دیگران اعتماد کنند، «همکاری نکردن»، «هركسي ساز خودش را زدن» و «تنها به فكر منافع خود بودن»، نوعی رفتار منطقی محسوب میشود.
شهروند نوشت: بیش از هر دوره دیگری در انتخابات ریاستجمهوری شاهد بداخلاقی در شیوههای تبلیغاتی نامزدها بودهایم. این بداخلاقی به اشکال مختلفی نمود و بروز یافته است. از وعدههای واهی و بیاساس در تأمین منابع مالی دادن تا اتهامزنیها، دروغبافیها، اسناد نشان دادن، ورود به حریم خصوصی و مسائل شخصی و خانوادگی و فریبکاریها به دفعات و تکرار بخش مهمی از سخنرانیها، مناظرهها و فعالیتهای تبلیغی نامزدها را به خود اختصاص داده است؛ بیآنکه متاسفانه به پیامدهای اجتماعی این نوع بداخلاقیها و تأثیر آن بر اعتماد عمومی و سوق دادن و فروافکندن مردم در دامهای اجتماعی اندیشیده شود.
در زیر میکوشم با توضیح مفهوم دام اجتماعی، خطرات بلندمدت این شیوههای زشت را که به نحوی مستقیم اخلاق و مناسبات اجتماعی را متأثر میسازد و به سرمایه اجتماعی آسیب جدی میزند، متذکر شوم. دام اجتماعی با مفهوم اعتماد گره خورده است. ما در روابط اجتماعی خود با دیگران وقتی صمیمانه و صادقانه رفتار میکنیم که به آنها اعتماد کرده باشیم. حال اگر رابطه اعتمادآمیزی بین افرادی که در یک گروه یا جامعه با هم زندگی میکنند شکل نگیرد و کنش و رفتار ما در قبال دیگران با سوءظن و بدگمانی همراه باشد، گفته میشود که ما در دام اجتماعی افتادهایم. به عبارت دیگر، دام اجتماعي وضعيتي است که در آن مردم نمیتوانند بهدلیل بياعتمادي متقابل، با يکديگر همکاری كنند، حتی اگر اين همکاری براي همه سودمند باشد. از اینرو، در شرایطی که مردم نتوانند به همکاری دیگران اعتماد کنند، «همکاری نکردن»، «هركسي ساز خودش را زدن» و «تنها به فكر منافع خود بودن»، نوعی رفتار منطقی محسوب میشود.
در صورت فقدان این اعتماد، بهطور قطع «دام اجتماعی» پدیدار خواهد شد؛ یعنی گرفتار وضعیتی خواهیم شد که برای همه بد است، حتی اگر بدانیم که اگر همه همکاری میکردیم همه سود میبردیم. معمولا عالمان اجتماعی برای پیشبینی عمل افراد، به گذشته آنها مینگرند و به ساختارها میپردازند؛ مثلا با شاخصهایی مانند درآمد، تحصیلات، قومیت و... رفتار آینده افراد را پیشبینی میکنند؛ یعنی یک نقشهبرداری رو به عقب دارند، اما در نظریه بازی، از نقشهبرداری رو به جلو سخن گفته میشود. یعنی مردم تحت هدایت چيزي هستند که در آینده انتظار وقوعش را دارند.
با یک مثال، موضوع را دنبال کنیم. پرداخت مالیات را در کشور روسیه که در مقابل کشورهای اسکاندیناوی درگیر فساد گسترده است، در نظر بگیریم. مردم میدانند که برای انجام خدمات عمومی که به نفع همه است، باید مالیات پرداخت کنند، اما چرا بسیاری از مردم در روسیه به شیوههای مختلف از دادن مالیات فرار میکنند؟ اگر عموم مردم بر این باور باشند که اکثریت قریب به اتفاق مردم، مالیات تعیینشده را پرداخت میکنند و اداره مالیات صلاحیت کافی دارد و مالیات پرداختشده به مصرف خدمات عمومی همگانی مانند آموزش، بهداشت، مزایای حق فرزند، مستمری بازنشستگی، دستمزد اساتید دانشگاه و... میرسد و دیگران به تعهدشان در قراردادهای اجتماعی پایبندند، آنها هم به این تعهد وفادار میمانند.
درحالیکه در چنین جوامعی، مردم میدانند اکثریت از پرداخت مالیات فرار میکنند، اداره مالیات فاسد است و بخش بزرگی از پول دریافتشده در اموری صرف میشود که از نظر مردم مشروع نیست، بنابراین به این جمعبندی میرسند که پرداخت مالیات فقط به فساد موجود کمک میکند. وقتی حتی خود کارکنان اداره مالیات معتقدند کارکنان رشوهبگیر هستند، به خود میگویند پس دلیلی ندارد که آنها رشوه نگیرند. مردم روسیه هم میدانند که اگر مالیات پرداخت نکنند، خدمات اجتماعی مانند بازنشستگی، اداره مدارس و خدمات بهداشتی امکانناپذیر میشود ولی میگویند چه فایده دارد که آنها تنها پرداختکنندگان صادق و سادهلوحی باشند که مالیات میپردازند. این بحث در علوم اجتماعی، ذیل عنوان دامهای اجتماعی و مفهوم سرمایه اجتماعی بررسي و تعريف ميشود. مهمترین مؤلفه سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی است.
تقریبا همه افراد میدانند که رفتار مبتنی بر اعتماد به نفع همه و در درازمدت به نفع خودشان است ولی به این دلیل به رفتار خیانتکارانه ادامه میدهند که فکر میکنند دیگران رفتارشان خیانتکارانه است. رفتار ما فقط به اینکه ما فکر میکنیم چه چیزی درست است بستگی ندارد، بلکه به اینکه فکر میکنیم دیگران چگونه رفتار میکنند هم بستگی دارد. تعادل باثبات و کارآمد در جامعه، مبتنی بر اعتماد و درستکاری است؛ درحالیکه در جوامع گرفتار دام اجتماعی، در حالت عادی تعادل باثبات و غیرکارآمد برقرار است که مانع کارایی جامعه میشود.
این شرایط اگرچه برای همه ناخوش است، اما هیچکس انگیزه اصلاح و تغییر آن را ندارد. برعکس، این نوع تعادل، مثل شیوع یک بیماری واگیردار، بهسرعت همکاری را به بیاعتمادی و دام اجتماعی تبدیل میکند. نپرداختن مالیات، رواج رشوه و فساد در نهادهای عمومی، مشکلات زیستمحیطی و... از این نوع دامها هستند. به مناظرهها و بداخلاقیهای آن که در پوششی گسترده در معرض دید نزدیک به نیمی از مردم جامعه ایران قرار داشت، بازگردیم. مردمی که نشستهاند تا با برنامه نامزدها برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی ازجمله بیکاری و فساد آشنا شوند، وقتی میبینند که نامزدها همدیگر را به سوءاستفاده از امکانات، فساد و کجرفتاری در حوزه مسئولیتها متهم میکنند، چه نتیجهای خواهند گرفت؟ آیا دلیل و نشانهای در دست هست که آنها به شیوهای متفاوت از مردم روسیه به مدیران و مسئولان خود نگاه کنند؟
آیا با شنیدن این اتهامات که در بسیاری موارد با جعل و فریبکاری نیز همراه است، خُردهاعتمادی هم اگر در آنها بود، از بین نمیرود؟ وقتی اعتماد عمومی در جامعه ضعیف میشود، سرمایه اجتماعی یعنی مردم انگیزهمند، دانا، کارآمد و مسئول از چرخه مناسبات خارج میشوند و جامعه در معرض فروپاشی اخلاقی و اجتماعی قرار میگیرد. راه اصلاح جامعه آلوده به فساد، اقدامات صادقانه و قاطعانه دولت و دولتمردانی است که علامتهایی قدرتمند و صحیح به جامعه بدهد.
علامتهایی قوی و پایدار مبنی بر اخلاقگرایی، رفتار بیطرفانه و مبتنی بر درایت و انصاف که اعتماد مردم را جلب و نهادهایی سالم، بیطرف و مردممدار برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایجاد کند، هرچند بهوجودآوردن چنین نهادهایی نه ساده است و نه از عهده هر مدعی ریاستجمهوری برمیآید. در ارزیابیها، کارنامه افراد و مدعیان را معیار قرار دهیم و در انتخاب خود بیشتر دقت کنیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر