۵۲۹۱۸۸
۳۵ نظر
۵۰۱۰
۳۵ نظر
۵۰۱۰
پ

اعترافات مادر سرطانی به قتل عاشقانه خانواده اش

این زن هنوز باورش نمی‌شود که سه عضو خانواده‌اش را کشته است. بی‌قرار بود. می‌گفت که به بیماری سرطان مبتلاست‌.

جام جم آنلاین: این زن هنوز باورش نمی‌شود که سه عضو خانواده‌اش را کشته است. بی‌قرار بود. می‌گفت که به بیماری سرطان مبتلاست‌.
چون نمی‌خواسته شوهر و دو فرزندش بابت بیماری او عذاب بکشند، آنها را کشته است. حالا هم منتظر نظر قضایی بازپرس پرونده‌اش است. او از انگیزه‌اش برای قتل و پشیمانی بعد از آن گفت.
چطور با همسرت آشنا شدی و با هم ازدواج کردید‌؟
من ۳۵ سال پیش زمانی که ۱۸ ساله بودم با شوهرم آشنا شدم‌. او هم به من علاقه‌مند شده بود‌. تصمیم داشتیم با هم ازدواج کنیم، ماجرای علاقه‌مندی‌مان را با خانواده‌هایمان در میان گذاشتیم. او توانست خانواده‌اش را مجاب کند اما من نه‌. والدینم مخالف بودند که من به این زودی و در سن پایین ازدواج کنم. من تنها فرزند خانواده بودم. زمانی که با اصرارهایم رو‌به‌رو شدند به‌ناچار به این وصلت موافقت کردند، اما همچنان ته دلشان راضی نبود.
در این سال‌ها با هم اختلاف داشتید‌؟
اختلاف و درگیری میان هر زوجی وجود دارد، اما اختلاف زیادی نبود که باعث کدورت میانمان شود.
با فرزندانت چطور؟
من آنها را خیلی دوست داشتم و شیفته فرزندانم بودم. دوست داشتم هر بلایی بر سرم بیاید، اما بر سر دختر و پسر جوانم نه‌. (هق‌هق گریه امانش نداد و سیل اشک برگونه‌هایش جاری شد. شانه‌هایش می‌لرزید و دستانش به رعشه افتاده بود‌) اگر مادر باشید می‌دانید من چه احساسی دارم. عذاب می‌کشم ای‌کاش من مرده بودم. عاشق فرزندانم بودم. ای‌کاش من هم مرده بودم. دلم برایشان تنگ شده است.
چه زمانی متوجه شدی سرطان داری‌؟
دو ماه پیش از این‌که دست به قتل اعضای خانواده‌ام بزنم.
چرا ماجرای بیماری‌ات را به آنها نگفتی‌؟
می‌ترسیدم غصه و ناراحتی بیماری‌ام آنها را از پا بیندازد. به‌هم وابستگی عاطفی داشتیم‌. پدرم سالی که من عقد کردم سرطان گرفت و فوت شد‌. مرگ او ضربه سختی به من زد‌. مدتی افسرده بودم. طول کشید تا حالم بهتر شود‌. چند سال بعد حامی دیگرم که مادرم بود‌، فوت شد. مرگ او نیز بیماری سرطان بود‌. همین موضوع شوک شدیدی به من وارد کرد. عذاب وجدان داشتم‌. گمان می‌کردم شاید اگر من‌ با توجه به مخالفت آنها ازدواج نمی‌کردم آنها اکنون زنده بودند. خودم را در مرگ آنها مقصر می‌دانستم. در این همه سال بار عذاب وجدان بر دوشم بود. نمی‌خواستم همین عذاب وجدان را بچه‌هایم بعد از مرگ من بر دوش بکشند.
تصمیم داشتی خودت را بکشی یا خانواده‌ات را‌؟
من می‌خواستم فقط خودم را بکشم. ابتدا قرار نبود اعضای خانواده‌ام هم کشته شوند.
پس چرا آنها را کشتی‌؟
چند بار خواستم ماجرای مبتلا شدنم به بیماری سرطان را به شوهرم و دو فرزندم بگویم، اما با دیدن آنها و چهره‌های خندان و جوان فرزندانم که هر روز آنها را می‌دیدم و بر سر یک سفره با هم غذا می‌‌خوردیم، تصمیم به این کار گرفتم‌. هر بار که به آنها نگاه می‌کردم دلم آتش می‌گرفت و نمی‌توانستم حقیقت را بگویم که بیمارم. حتی داروهایم را جایی پنهان کرده بودم که آن را پیدا نکنند. من به خاطر عشقی که به آنها داشتم فرزندانم و شوهرم را کشتم تا بعد از مرگ من عذاب نکشند. من شیفته بچه‌هایم بودم آنها ثمره عشق و زندگی‌ام بودند. زمانی که تصمیم گرفتم خودم را بکشم، به این فکر افتادم که شوهر و دو فرزندم نیز بمیرند تا هیچ‌کدام دوری دیگری را تحمل نکنیم.
از شب جنایت بگو‌.
بعد از این‌که تصمیم به قتل عام خانوادگی گرفتم، می‌خواستم طوری خودم و آنها را بکشم که دردی تحمل نکنیم. سه هفته پیش از ارتکاب جنایت قرص‌های خواب‌آور از داروخانه محله‌مان خریدم. قرص‌ها را داخل آب و داروی گیاهی حل کردم. آن شب دو فرزندم و شوهرم از آن نوشیدند. بعد شام خوردند و خوابیدند. زمانی که به اتاقشان سر زدم، دیدم بچه‌ها ‌به خوابی عمیق فرو رفته‌اند. دیگر مطمئن شدم بی‌هوش شده‌اند. بعد به اتاقم بازگشتم، وصیت‌نامه پنج صفحه‌ای‌ام را نوشتم‌. نوشتم که بیماری سرطان درجانم تنیده و دیر یا زود جانم را می‌گیرد. طاقت ندارم خانواده‌ام عذاب بکشند و می‌خواهم همگی با هم بمیریم که عذاب کمتری بکشیم.
بعد چه شد‌؟
وصیت‌نامه را روی لبه کمد گذاشتم تا اولین نفری که جسدمان را یافت آن را پیدا کند و بدانند علت و انگیزه‌ام چه بوده است. زمانی که به اتاق بازگشتم، دیدم شوهرم در حال به‌هوش آمدن است. چاقو را از آشپزخانه برداشتم و به اتاق آمدم. دست و پایم می‌لرزید‌. خواستم اولین ضربه را بزنم خیلی ترسیدم. بعد گریه کردم و فریاد زدم من می‌خواهم بمیرم‌.
نمی‌خواهم شما عذاب بکشید. در حالی که دستانم می‌لرزید ضربه‌های چاقو را به شوهرم زدم. خون به اطراف و کمی هم روی صورتم پاشیده شد‌. به اتاق دختر و پسر جوانم رفتم. آنها آرام خوابیده بودند. آن لحظه خیلی برایم درد‌آور بود‌. هر ضربه‌ای که به بچه‌ها می‌زدم فقط گریه می‌کردم. فریاد می‌زدم دخترم، پسرم مامان را ببخشید‌. نمی‌خواستم عذاب بکشید‌. ساعاتی کنار پیکر بچه‌هایم نشستم و گریه کردم. ساعاتی بالای سر شوهرم نشسته و گریه کردم. بعد از آن دیگر طاقت نیاورم و با همان چاقو ضربه‌هایی به بدنم وارد کردم. می‌خواستم بمیرم اما نشد.
بعد از قتل پشیمان شدی‌؟
خیلی. ای‌کاش خودم را فقط می‌کشتم. شاید آنها زنده می‌ماندند‌. یک غم می‌ماند، نه چند غم. گمان کردم شاید زنده بمانند به همین دلیل به طور اتفاقی شماره تلفنی را گرفتم تا شاید کسی به خانه‌مان بیاید و اعضای خانواده‌ام را نجات دهند. به چند شماره تلفن زنگ زدم که آخرین شماره خانمی پاسخ داد فقط توانستم کمی از نشانی خانه‌ام را بدهم بعد تلفن قطع شد‌. ای‌کاش آن زن به تلفنم اهمیت نمی‌داد و من اکنون مرده بودم. خیلی پشیمانم و هر لحظه عذاب می‌کشم.
در این مدت خواب شوهر و فرزندانت را دیدی‌؟
بله خیلی‌. با زور قرص می‌خوابم مدام چهره معصومانه دختر و پسر جوانم را می‌بینم‌. آنها فقط نظاره‌گر من هستند و حرفی نمی‌زنند، اما شوهرم چهره‌اش دل‌نگران است‌. مدام می‌گوید برایت می‌ترسم.
با خانواده شوهرت ملاقات داشتی‌؟
چند بار تلفنی با آنها حرف زدم، اما نمی‌آیند مرا زودتر قصاص کنند.
حرف آخر؟

می‌خواهم زودتر اعدامم کنند تا از این عذابی که هر لحظه می‌کشم نجات پیدا کنم. می‌خواهم زودتر بمیرم تا نزد شوهر و فرزندانم بروم. خیلی دلتنگ آنها هستم. روحم خسته است. دلم هوای آنها را کرده است. هر روز که نفس می‌کشم بیشتر عذاب می‌کشم. من عاشق بچه‌هایم بودم‌. می‌خواهم اموالم را به فقرا، هم‌سلولی‌هایم و بچه‌های سرطانی بدهم تا شاید کمی از بار گناهم کاسته شود‌. هر چند سرطان در وجودم رخنه کرده و دیر یا زود می‌میرم، اما می‌خواهم مجازات شوم‌. اعدامم کنید پیش از این‌که سرطان جانم را بگیرد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    وای خداوندا اینها دیگه چه موجوداتی هستن .... اولاً که شما بیمار روانی هستی ثانیاً دوست نداشتی شادی شوهر و بچه هایت در این دنیا ادامه داشته باشد و دست به اینکار زدی .... آدم روانی تو زندگی سه نفر انسان بیگناه رو گرفتی یعنی فکر میکنی اگه دنیای دیگه ای هم وجود داشته باشه تو آدم بی وجدان و فاسد در کنار اون سه نفر بیگناه هستی

  • بدون نام

    نشنیده ایی نا امیدی کفر است!؟ بسیاری از بیماران سرطانی به لطف خدا و پیشرفت پزشکی درمان شده اند؛ تو بیشتر بیماری روانی داری تا سرطان...!!!!؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      واقعا

  • بدون نام

    وای وننگ برتو چه توجیهی میاره قاتل وحشی که نمیخواستم بعدازمن عذاب بکشن ولی خودش بادردوعذاب وقساوت قلب کشتشون بی همه چیزباهرضربه ای که به این بینوایان میزدی سرزش ودردروبهشون واردمیکردی ان شاء الله درپیشگاه خداوندجوابگوباشی

    پاسخ ها

    • بدون نام

      تعادل روحي روانيشو از دست داده .كاش دكترش ميگفت شوهرش بياد تا نتيجه آزمايشو به شوهرش بگه يا هرو باشن موقع گفتن نتيجه آزمايش

  • طوطی

    بابا تو دیگه کی هستی!!!!
    کم مونده دیگه شاخ که هیچ دمم در بیاریم با خوندن بعضی خبرا!!!

  • بدون نام

    خدالعنتت کند،لجن،روانی، ،بی وجدان،تودیگه چجور جونوری بودی یاخدا

  • بدون نام

    خدا لعنتت کنه زنه چجو ری دلت امد خدا کنه نمیری و زنده باشی د زجر بکشی ااااخ بچه ها

  • بدون نام

    احمق

  • شیوا

    چند وقت پیش تو خبرا یه زن خارجی قبل مرگش خودش برا شوهرش زن گرفته بود اون وقت تو ایران زن قبل مردنش شوهر میکشه که همچین کاری نکنه هی روزگار اسم خودمونم گذاشتیم مسلمان شیعه علی تو یه روانی اعصابم خورد شد از تصور صحنه جنایتت که همه رو تو خواب کشتی

  • زهرا

    به خدا ما دیونه تر از اینها هستیم که این خبرای قتل وجنایت و خیانت ها را میخوانیم.چقد ناراحت میشیم آدم چاقو بردار تو خواب بچه هاش و شوهرش بکشه؟؟؟؟ چررررا خودته نکشتی؟؟؟ روانی.میخام برنامه برترینها را لغو نصب کنم افسردگی گرفتمه.

  • امین

    احمق بدبخت...

  • بدون نام

    وحشییی روانییییی.

  • بدون نام

    خودخواه تر از تو هم هست که جای اونها تصمیم گرفتی تو پدر مادرت مردن نه خوردن نمام شد نه خوابت نه خندیدنت بیعشور باید تو زندن باشی اگر هم سرطان هم داری با درد اون بمیری . خودخواه

  • بدون نام

    داستان عاشقانه‌ای بود... خدا از سر تقصیراتت بگذره یادت نره خدا بیشتر از اینکه بخواد منتقم باشه رحمان و رحیمه به بخشش خدا امید داشته باش

  • دلسوز

    خودش که گفت بعداز مرگ پدرومادرش افسردگی گرفته چون معالجه نشده کار به جنون کشیده

    خدا به همه رحم کنه

  • الناز

    الله اکبر نمیخوام قضاوت کنم ولی اخه این کجاش عشقه بیشتر نفرته اینکه من قرار نیست دیگه زندگی کنم اجازه زندگی کردن و هم از خانواده بگیرم.خدایا مارو یک آن به خودمون واگذار نکنه لعنت بر شیطون

  • بدون نام

    به خدا گریه من را دراورد چه وحشتناک،،خدا لعنتت کنه

  • بدون نام

    کاش مردم رو از لحاظ سلامت روان هراز چندماهی چک میکردن . اکثر مردم ما واقعا افسردگی دارن و سلامت روان ندارن توروخدا یه فکری بحال مردم کنین دیگه داره حالم از آدما بهم میخوره

  • بدون نام

    خدایا شاید اون بچه ها و اون شوهر الان دل نگران این زن باشن ولی یه عده به جای این که از این مطالب عبرت بگیرن فقط بغض و کینه و نفرت در وجودشون رخنه کرده چقدر این ملت بی منطق عقده ای و پر از نفرت هستن خدایا خودت رحم کن

  • علی باقری

    بابا این قصه های میشه ننویسید..اعصابم خرو کردی..بچه ها و پدر بیگناهش خرا رحمتشون کنه..این زن کثیف هم بکشید بدید کفتارها بگنده بخورندش

  • بدون نام

    هه مثل فیلمه

  • بدون نام

    کاش مردم کمی انسان بودن کاش انقد راحت دیگری رو لعن نفرین نمیکردین آخه این چه عادتیه که یاد گرفتین دیگران رو بدون هیچ شناختی قضاوت کنید چرا یادتون میره یه روزی یه جایی شما هم به حق قضاوت میشید نکنید کاری که اونجا جوابی نداشته باشین
    قضاوت کردن دیگران گناهه هیچکس نمیدونه اون تو چه شرایطی بوده که به خودش حق بده قضاوت کنه و خدا هم آگاه و دانای کل هست و با حرف یه عده ناقص العقل بنده های خودش رو قضاوت نمی کنه
    خدایا خودت قاضی القضات هستی و جز خودت هیچکس حق قضاوت نداره پناه بر خودت خدا

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خداروشكر يه نفر پيدا شد حرف منطقي بزنه به نظرم همه شماهايي كه فحش دادين و لعنت كردين ..خودتون هم مشكل رواني دارين .
      خداوند گفته اگه كسي بنده اي رو به خاطر خطايي كه از او سر زده سرزنش و قضاوت كنه . از دنيا نخواهد رفت مگر اينكه در دنيا خودش هم مرتكب اون خطا بشه .
      پس بترسيم از قضاوت كردن ديگران .

  • ترانه

    این افسرده بوده،منم یه مدت که مشکوک به سرطان بودم داشتم دیونه میشدم.

  • بدون نام

    عقل که نباشه جان در عذابه

  • بدون نام

    خدا لعنتت کنه زنه روانی تو اگه دوستشون داشتی میذاشتی اونا زندگی کنن تو کی هستی ک برای زنده موندن یا نموندن سه نفر دیگه تصمیم گرفتی انشاالله ک اعدامت نکنن تا چندسال دیگه هم سرطان نکشتت ک خوب زجر بکشی بی وجدان ..

  • بدون نام

    بر طبق نظر روانشناسان حداکثر بایستی ۶ماه بعد از مرگ عزیزان زندگی بحالت نرمال برگردد وگرنه باید دید کاستی از کجاست که معمولا به ۱تا ۷سالگی بر میگردد.

  • محمد

    من جای قاضی بودم زجراورترین مرگ رو تصویب میکردم که هر روزش جهنم میشد و درد میکشید و ارام ارام قصاص میشد.

  • حامد

    اخه چرا ای کارو کردی چررررا واقعا چه حوادثی که علتش فقط جهل و کم ثوادی هست

  • میثم

    واقعا چقدر بیمار روانی داریم که حتی تو کامنت ها هم وجودشون پراز نفرت و لعنت هست, وقتی در مورد یه خبر نمیتونید خودتون رو کنترل کنید, چطور انتظار دارید همچین اتفاقاتی تو جامعه نیفته.

  • volga

    خاک دو عالم تو فرق سرت زن روانی...به توام میگن مادر آخه...

  • بدون نام

    روانی

  • بدون نام

    برو بجهنم

  • بینام

    خیر نبینی تو دنیا و اخرت خدا لعنتت کند

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج