روزنامه شهروند - ماهرخ ابراهیمپور، خبرنگار حوزه تاریخ: شاید چندان عجیب نباشد که بدانیم برخی رفتارهای انتخاباتی ریشه در گذشته دارد و این که هنوز کشور ما به لحاظ احزاب قدرتمند با مشکل و کمبود مواجه است به دلیل ساختارهای سیاسی است که در گذشته نهادهای قدرت داشته و از شکلگیری و استقلال آنها جلوگیری کردهاند، جلوگیری که بعدا به زیان آنها تمام شده اما این رفتار غلط همچنان ادامه دارد و شرایط و مقدمات لازم برای شکلگیری و رشد این اهرمهای دموکراسی همچنان در پرده ابهام است.
البته این سخن به معنای آن نیست که احزاب در ایران وجود ندارد، بلکه در آستانه انتخابات احزابی یکشبه متولد و پس از طی شدن انتخابات نیز محو میشوند، گروهها و دستههایی که نمیتوان نام حزب بر آنها نهاد. برای درک تفاوت انتخابات و شاید شباهت آن در گذر تاریخ به بررسی انتخابات، تاثیر آن برجامعه ایران، تعامل نمایندگان و مردم و نقش عشایر در انتخابات ایران با دکتر علی ططری به گفتوگو نشستیم.
دکتر ططری، پژوهشگر حوزه مجلس و انتخابات است که بیشترین تالیف و پژوهش را در رابطه با انتخابات مجلس شورای ملی در کارنامه خود ثبت نموده است. او طی پنج سال اخیر توانسته مجموع اسناد انتخابات مجلس شورای ملی در ٢٤ دوره را فهرست کند که سه جلد از این فهرست انتخابات منتشر شده و جلد چهارم که به انتخابات مجلس هجدهم تا بیست و چهارم اختصاص دارد، در دست انتشار است.
آیا میتوان گفت پس از پیروزی مشروطه، نخستین مجلس شورای ملی که برپا شد و آرایش آن به شکل نمایندگان اصناف بود، توده جامعه هنوز درک صحیحی از مجلس نداشت و این نخبگان بودند که در این مجلس ایفای نقش کردند؟
انتخابات مجلس نخست، یکی از مهمترین انتخاباتهای تاریخ مشروطه ایران به شمار میآمده است. این انتخابات، نخستین تجربه ایرانیان در زمینه تمرین دموکراسی بود. آنان برای نخستین بار در تابستان ١٢٨٥ خورشیدی در آزمون انتخابات جای میگرفتند و باید نمایندگانی برای حضور در مجلس شورای ملی برمیگزیدند. این وضعیت در زمانهای پدیدار شد که بر پایه گواههای تاریخی کمتر از یک درصد مردم جامعه ایران باسواد بودند، جامعهای که در پایینترین سطح فراگیری دانش بود، در کوران انتخابات میافتاد. بررسی این وضعیت به تفصیل و همهجانبهنگری نیاز دارد و از دیگر علوم مانند علوم سیاسی، حقوق و جامعهشناسی در کنار تاریخ باید بهره بجوییم تا به درکی مناسب از شرایط جامعه آن روز بتوانیم برسیم.
با همه مسائلی که درباره انتخابات مجلس نخست مطرح شد، برآنام یکی از سالمترین دورههای انتخاباتی است که در جریان ٣٤ دوره انتخاباتی تاکنون برگزار شده است. اشاره شما به پررنگنبودن حضور توده مردم در میان نمایندگان مجلس نخست درست است اما باید دید نتیجه و خروجی این انتخابات که دستمایه بررسیهای ١٨ سالهام بوده چگونه بوده است. انتخابات نخستین دوره مجلس شورای ملی به روایت دکتر محمداسماعیل رضوانی، بر اساس شرایط و مقتضیات جامعه ایران در آن روزگار برگزار شد؛ بدینمعنا که نظامنامه انتخابات، شش طبقه از جامعه را مشخص میکرد، به عنوان کسانی که میتوانستند کاندیدای انتخابات مجلس شورای شوند.
هریک از این طبقات، نمایندهشان را برمیگزیدند بهترینهای هر طبقه و صنف در این میانه برگزیده شده، به مجلس راه یافتند، زیرا هر صنف برآن بود بهترین نیرو و نماینده خود را به پارلمان بفرستد تا به شیوه مناسب از حقوقشان دفاع کند؛ همان حقوقی که معتقد بودند عقیده داشتند حاکمان ستمگر در گذر سدهها پایمال کردهاند. همه مشروطهخواهان در این انتخابات در پی پایهگذاری عدالتخانه و اجرای عدالت بودند. آنان از اینرو برای گرفتن حق و اجرای عدالت، مناسبترین و برجستهترین نیروها را باید برمیگزیدند. شخصیتهای برگزیدهشده، چکیدهای شایسته از ملت ایران بودند که مجلس نخست را شکل دادند.
چهار دوره انتخابات مجلس شورای ملی که در دوره قاجار برگزار شد چه تاثیری بر جامعه برجای گذاشت؟
شکی نیست که انتخابات و به پیروی آن تشکیل مجلس شورا در ایران بسیار تاثیرگذار بوده است. جامعه ایران که تا آن زمان همه مناسبات و مهمات را در شخص شاه گردآمده میدید، در میانه روزگار قاجار با پیروزی مشروطه برای نخستین بار در فرآیند عدالتخواهی و مداخله در تعیین سرنوشت کشور نقش یافت. البته باید دید انتخابات مجلس در چه شرایطی برگزار شده و نیز کیفیت آن چگونه بوده است. انتخابات دوره نخست کاملا به گونه صنفی و دوره دوم به گونه دو درجهای برگزار شد. انتخاب دو درجهای اینگونه بود که نخست، از میان کاندیداهای یک حوزه انتخابیه بر اساس رأیگیری سه برابر ظرفیت مشخص، سپس از میان آنها دوباره یک نفر برگزیده میشد.
انتخابات در ایران از دوره سوم مجلس شورای ملی، همگانی و یک درجهای شد. آن شیوه تا امروز اساس و پایه انتخابات را در ایران تشکیل داده است. انتخابات این سه دوره به نظرمیرسد از دیگر دورههای مجلس سالمتر برگزار شده است؛ گرچه در همان دوره نخست نیز تخلفهای انتخاباتی داشتیم، با این حال بر اساس مستنداتی که در دسترس ما است، همچنین به موجب دستاوردهای پژوهشی، رویهها و شیوههای برگزاری انتخابات در آن سه دوره، از دورههای دیگر بهتر و با کیفیتتر بوده است. درباره دستاوردها و تاثیرهای پدیده انتخابات اما باید منابع تاریخی آن دوره به ویژه روزنامهها را واکاوید. آنگونه که مطبوعات و اسناد تاریخی آن دوره نشان دادهاند، طیفی از مردم ایران از جریان انتخابات آگاه شدند.
تراکتهای انتخاباتی از نخستین انتخابات برجای مانده است که نشاندهنده پخش این آگهیهای تبلیغات انتخاباتی در میان مردم بوده است. تصویر این تراکتها حتی در روزنامههای آن روزگار نیز منتشر شده است. نامهای نامزدها نیز در روزنامهها بازتاب یافته و به مردم شناسانده شده است. قشرهای گوناگون جامعه از میان مشروطه خواهان، کسانی چون روحانیون و واعظان در زمان انتخابات سخنرانیهایی در مناطق شهر به ویژه در تهران انجام دادهاند. این سخنرانیها گاه در مجلسهای شادی و عزا نیز برپا میشده و نامزدها از این فرصتها برای تبلیغ بهره میگرفتهاند. رسانهها در فرآیند انتخابات گرچه در این دوره هم نمود داشته است اما گسترش و تاثیرگذاری آنها در دورههای بعد به ویژه از دهه ٢٠ خورشیدی موجب شد انتخابات در دوره قاجار با دوره پهلوی تفاوتهایی در این زمینهها داشته باشد.
تاثیرگذاری رسانهها در دوره قاجار به اندازهای نبود که همه مردم جامعه را از مسالهای همچون انتخابات آگاه سازد؛ اصولا چنین امکانی وجود نداشت و انتخابات با توجه به امکانات روز جامعه برگزار میشد. از اینرو در بررسی شرایط تاثیرگذاری انتخابات بر جامعه، شرایط و امکانات را در نیز باید نظر گرفت. امکانات تبلیغی و آگاهیبخشی در آن روزگار مانند امروز نبود که همه مردم با تکیه بر رسانهها از چگونگی برگزاری انتخابات و ویژگی های کاندیداها آگاه شوند. امکاناتی اینچنین، محدود و تنها در شهرهای بزرگ دسترسپذیر بود.
انتخابات در شهرهایی مانند تبریز، رشت، اصفهان و پایتخت با شور و حضور مردم برپا میشد اما در شهرهای کوچک و روستاهای آن دوره چنین امکاناتی نبود؛ همچنین نزدیک به ٧٠ درصد مردم در بخش روستایی و عشایری پراکنده بودند. جامعه روستایی و عشایری در آن زمانه دریافتی درست از انتخابات نداشت، به همین دلیل کسانی که حاکمان محلی مانند کدخدا و خان در نظر داشتند در انتخابات برگزیده شده، به پارلمان راه مییافتند؛ بدینگونه که افراد مورد نظر کدخدا یا خان بر اساس روالی مشخص از درون صندوقهای رأی روستا یا ایل بیرون میآمدند. پس از برگزاری انتخابات سه دوره نخست مجلس شورای ملی، نیروهای دولتی از انتخابات چهارم به گونهای جدی به فرآیند انتخابات وارد شده، دخالتهایشان را گستردهتر کردند.
نیروهای حکومتی با اعمال نظر در انتخابات، نام کسان مورد نظر خود را از صندوقها بیرون میکشیدند؛ گونهای مهندسی انتخابات در واقع شکل گرفت و از دوره پنجم به بعد میبینیم قوه مجریه و تشکیلات نظامی و انتظامی، دخالت مستقیم خود را در انتخابات آغاز کردند. بسیاری از خانها و مقامات محلی زیر فرمان قدرت موثرتر در ایالتها و ولایتها بودند و هر آنچه خواست آنها بود از صندوقهای رأی بیرون میآمد. برای اثبات این مساله، انتخابات دورههای ششم و هفتم مجلس شورای ملی را میتوان به یاد آورد.
کسانی چون سیدحسن مدرس در دوره ششم و حسن پیرنیا و حسین پیرنیا و مستوفیالممالک در دوره هفتم، در تهران در فهرست انتخابات جای گرفتند که نامهای آنها از صندوق رأی بیرون آمد؛ به هرروی دولت یا خواسته بود واقعا نامهای افرادی آرامتر مانند پیرنیاها و مستوفیالممالک از صندوق پایتخت بیرون آید یا به دلیل شرایط پایتخت نتوانسته قدرت کامل خود را بر آرای تهران به کارگیرد، زیرا دولت در آن دوره دیگر تا اندازهای میتوانست در صندوق آرای پایتخت اعمال نظر و تصرف کند. شهرستانها اما اینگونه نبود؛ به جرأت میتوانم بگویم بیش از ٩٠ درصد نمایندگان آن منطقهها کسانی بودند که به خواست حکومت به مجلس راه مییافتند.
تاثیر انتخابات بر زندگی مردم با توجه به عرایضی که بعدها به نمایندگان مجلس نوشته شد تا چه اندازه تاثیرگذار بود؟
انتخابات، معیاری برای سنجش تاثیر دموکراسی و کیفیت آن و محکی برای بررسی مردمسالاری در جامعه به شمار میآید اما این که بگوییم انتخابات دقیقا چه تاثیری بر زندگی مردم داشته، در دورههای گوناگون متفاوت است. پاسخ به این پرسش اساسا باید به گونهای دیگر ارایه شود زیرا دموکراسی که در کشور ما شکل گرفت، نیمبند بود. انتخابات در یک کشور هنگامی تاثیرگذار است که احزاب شکل گرفته، رفتهرفته قدرتمند شده و برنامههای خود را ارایه داده باشند و مردم بر اساس آن برنامهها رأی داده، رفتهرفته تاثیر آن را ببینند.
باید به این مسائل توجه داشته باشیم که از زمان شکلگیری پارلمان در ایران، وضعیت احزاب قدرتمند داشتیم؟ از طرفی احزاب تا چه اندازه با برنامه در انتخابات ظاهر شدند؟ برای این بررسی وقتی سراغ اسناد انتخابات میروید، میبینید اکثر انتخابات برگزار شده در ایران با توجه به تراکتها و پوسترهای آن دچار شعارزدگی است، شعارهای کلی درباره معیشت، اشتغال، رفاه و ... اما هیچگاه یک سازوکار و روشی برای شعارهای خود ارایه نمیکنند.شاید برخی بگویند لازم نیست که یک شخص یا جریان انتخاباتی بیاید و تمام برنامههای خودش را هنگام کاندیدا شدن ارایه کند، بلکه بسیاری از برنامهها را میتواند بعد از انتخابات بیان کند. این مورد هم در تاریخ قابل مشاهده است، افراد بسیاری با برنامه نیمبند در انتخابات شرکت کردند و پیروز شدند اما پس از پیروزی حتی در برنامههای نیمبندشان هم به موفقیت نسبی نرسیدند. اگرچه در این میان استثنائی مانند دکترمحمد مصدق داشتیم که بحث ملی شدن صنعت نفت یکی از برنامهها و شعارهای اصلی وی بود که تلاش کرد سیاستها و برنامههایش را در این راه متمرکز کند.
با این حال، حتی دکترمصدق نیز که تا حدودی در راستای شعارهایی که می دادعمل کند او نتوانست به یکی از برنامههایش که اصلاح قانون انتخابات بود، دست پیدا کند، اگرچه نمیتوانیم بگوییم دکترمصدق دروغ گفت و یا این برنامه در دستورکار دولت وی قرار نگرفت. بلکه کودتا باعث شد که دکترمصدق نتواند به برنامههایش سامان دهد، اگرچه زمینههای برخی از برنامهها را طبق اسناد به جامانده فراهم کرده بود. ضمن اینکه باید توجه کرد که برخی مشکلات انتخابات ما به لحاظ قانون انتخابات است که هنوز هم ادامه دارد. در بررسیهایی که داشتم با نوشتهها و مطالبی مواجه شدم که از دور چهارم مجلس شورای ملی در مطبوعات منعکس شده و به ایرادها و مشکلات جدی قانون انتخابات پرداخته شده بود.
نگاهی به خاستگاه نمایندگان در دورههای نخست انتخابات مجلس شورای ملی و به ویژه در دوره قاجار حاکی از این است که توده مردم جایی به عنوان نماینده در پارلمان ندارند. این نفوذ نکردن نمایندهای از طبقه پایین حاکی از چیست؟
با این بحث شما کاملا مخالف هستم، به این دلیل که در آن زمان اولا توده قدرتمندی نداشتیم و طبقات جامعه از دوره مشروطه کمکم در سه طبقه تجار، روحانیون و روشنفکران بروز و ظهور پیدا میکند که این سه نیرو، نیروهای موثر در انقلاب مشروطه میشوند.
ضمن اینکه باید گفت تودهای نداشتیم که از درک و آگاهی بالایی برخوردار باشد. جامعهای که آمار درستی از آن در دسترس نیست و تخمین پژوهشگران بین ٩ میلیون تا ١٥ میلیون نفر است و کمتر از یک درصد آن از سواد برخوردار بود. در حالی که آن دوره در ژاپن بالای ٣٠ تا ٣٥ درصد مردم جامعه باسواد بودند. با این حال آیا اسناد یا مدارک مبرزی از توده مردم در دسترس است که با وجود داشتن سواد و آگاهی از قافله انتخابات و نماینده شدن جا مانده باشند؟! یا اینکه نگران باشیم و بگوییم افراد واجد شرایطی از توده وجود داشتند که رد صلاحیت شدند؟ یا اینکه مجلس اهرمی داشت که جلوی کاندیدا شدن و انتخاب شدن آنها را بگیرد؟ در حالی که نگاهی به اسناد و مدارک مجالس نخست نشان میدهد هر ولایتی چهرههای شاخص و معروف خود را برای نماینده شدن انتخاب کرده و به پارلمان فرستاده است، البته روالی که تا پایان دوره قاجار قابل لمستر است.
از طرفی گزارشی از اعتراض فرد یا افرادی نداریم که نسبت به رد یک کاندیدا در انتخابات باشد و حاکی از اینکه فرد اصلح بوده و به دلایلی رد و حقش ضایع شده و از شرایط انتخاب شدن بازمانده است! در عین حال جامعه ایران یک جامعه منسجم و قدرتمند نیز نبوده است.
در همین زمان عشایر چه نقش و جایگاهی در انتخابات داشتند؟ انتخابات در مناطق عشایری به چه شکل بود؟ برخلاف اینکه در توده به اذعان شما فرد سرشناس یا معروفی نداریم اما در میان عشایر چهرههای روشنفکر و تحصیلکرده داریم.
از دور دوم انتخابات با تغییری که در قانون انتخابات ایجاد شد، برای عشایر برخی از شهرها مانند عشایر خمسه و بعدا عشایر فارس جایگاه مستقلی در نظر گرفته شد. اما در همان ادوار نخستین نیز بعضی از نمایندگان شهرها مثلا در حوزه لرستان، کرمانشاه، فارس و در حوزهای که ایل بختیاری سکونت داشتند، تعدادی از نمایندههای آنها توانستند به مجلس راه پیدا کنند اما نه به صورت نماینده مستقیم عشایر. برای مثال یکی از نمایندگان کرمانشاه از ایل زنگنه بود، اما با این حال از دوره دوم به بعد است که حضور عشایر در پارلمان پررنگ شد.
عشایری که در انتخابات حضور دارند اما بعد از واقعه تختهقاپو کردن عشایر در دوره رضا شاه نقش آنها کمرنگ میشود. عشایری که پس از تختهقاپو شدن یا در روستاها ساکن شده و یا به شهرها مهاجرت میکنند و تعداد زیادی از عشایر در دوره پهلوی به جمع ساکنان روستا میپیوندند و یکجانشین میشوند. اما درباره حضور آنها در عرصه پارلمان باید گفت به ویژه عشایر بختیاری و خمسه بسیار فعال بودند در کنار آنها عشایر ترکمن، لر و کرد به صورت مستقیم و غیرمستقیم مشارکت داشتند اما تحقیق مستقلی درباره نقش و جایگاه عشایر در انتخابات ادوار نخست مجلس صورت نگرفته که تا به جزییات آن بپردازد.
نمایندگان حاضر در ادوار نخست مجلس به مرور دارای گرایشهای سیاسی شدند. این گرایشها به چه شکل بود و آیا میتوان گفت با این گرایشها به مرور احزاب در پارلمان شکل گرفت؟
حزب اعتدالیون، اجتماعیون و عامیون مهمترین احزاب و تشکیلاتی بودند که در پارلمان تشکیل شدند. اما در دور دوم پارلمان احزاب متاثر از حزب همت در قفقاز بیشتر از سایر جریانهای چپ شکل گرفت. البته نمیتوان گفت چپی که بعدا متاثر از سوسیالیست و کمونیست بود، بلکه چپی که کاملا مقید به مسائل مذهبی بودند و براساس شرع اسلام تصمیمگیری میکردند. اما با این حال نگاه چپ و سوسیالیستی داشتند. بنابراین از همان مجلس دوم جریانهای سیاسی قوی شکل گرفت که برخی از آن متاثر از جریان چپ و بعضی تحت تاثیر جریان انگلیسی بود.
در این میان بخشی مذهبیون و قسمتی نیز ملیون بودند. بخشی نیز میتوان گفت مستقلین بود، در مجموع پنج جریان مهم در ادوار نخست مجلس قابلترسیم است که جایگاه خاص خودشان را در پارلمان داشتند. اما به نظر میرسد رادیکالهای متاثر از قفقاز در دورههای دوم و سوم در اکثریت بودند، اگرچه این جریانهای شکل گرفته، گذرا بودند و نتوانستند تاثیر بهسزایی چه در فضای قوانین و سیاست مجلس و اجتماع ایران داشته باشند. زیرا این احزاب یا بسیار تندروی میکردند و یا الگوهایی را انتخاب کرده بودند که با نگاه و شرایط جامعه ایرانی همخوانی نداشت. به عبارتی قصد داشتند یک نگاه غیربومی را وارد یک محیط بومی کنند که این نگاه با محیط منافات داشت و در پیاده کردن آن با مشکل مواجه شدند.
اگرچه این احزاب و گرایشها در دوره دوم و سوم اوجهایی نیز داشت اما در دوره چهارم به بعد با یک شیب بسیار تند، جریانهای سیاسی رنگ خودشان را در فضای مجلس و سیاست کشور از دست میدهند. اینجاست که در نبود احزاب قدرتمند مستقل، جریانهای سیاسی متاثر از قدرتهای خارجی به صحنه میآیند و ایفای نقش میکنند. از طرفی مجالسی که در دوره رضاشاه (به ویژه از ادوار هفتم تا دوازدهم) حیات داشتند، اساسا جریانهای سیاسی به حاشیه رانده میشوند و حتی وابستگی به جریانهای خارجی نیز ممکن بود به قیمت مرگ یک نماینده تمام شود.
از اینرو در این ادوار تنها شاه و مسائل مربوط به ملیگرایی مطرح میشد. این شرایط باعث شد که هیچوقت احزاب قدرتمند و مستقل در ایران شکل نگیرد. از طرفی در شهریور ٢٠ که فضای باز سیاسی به وجود آمد، این امید بود که مجلسی آزاد و مستقل شکل بگیرد، اما اعمال نفوذ کشورهای بیگانه از جمله انگلیس باعث شد که نمایندگانی وابسته در مجلس چهاردهم حضور پیدا کنند.
آیا با توجه به رویکرد مجالس نخست (اول تا سوم) میتوان گفت تعاملی میان نمایندگان و حوزههای انتخابیه به ویژه شهرستانها شکل گرفت؟
باید گفت برخی از نمایندگان اصلا به حوزه انتخابیه نمیرفتند و بعضی از نمایندگان از دو حوزه انتخابیه رأی میآوردند. این به دلیل خلأهای قانونی بود که فرد میتوانست از دو حوزه کاندیدا کرسی نمایندگی شود. با این حال سرکشی به حوزه انتخابیه به فرد نماینده بستگی داشت، در این میان بعضی از نمایندگان مانند سیدحسن مدرس و سیدحسن تقیزاده در تهران در طیفی از طرفداران خود فعالیتهای گستردهای داشتند و عموما در میان روشنفکران، مذهبیون و مردم در حال رفت وآمد بودند و از همین رهگذر ارتباطاتی با قشرهای مختلف برقرار کرده بودند. بعضی از نمایندگان از مقامهای محلی سابق و شاهزادگان بودند که از ایلات و ولایات رأی آورده و در مجلس صاحب کرسی شده بودند.
بنابراین میتوان گفت که نمایندگان در این ادوار رفت وآمد کمی به حوزههای انتخابیه خود داشتند. اما نباید این نکته را فراموش کرد که از دوره نخست مجلس شورای ملی،کمیسیونی تحت عنوان کمیسیون عرایض شکل گرفت که مردم شکوائیههای خود را به صورت مستقیم برای نمایندگان میفرستادند و آنچه که ما در میان اسناد و منابع بررسی کردیم، مجلس در اکثر ادوار خودش را موظف و ملزم به پاسخگویی به نامهها و درخواستهای مردم میدانست و چه از طریق نمایندگان و چه هیأت رئیسه پاسخ میداد.اما آن شیوهای که بعدها و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت که نمایندگان باید ارتباط مستقیمی بامردم داشته باشند، وجود نداشت.
در بسیاری از مواقع رأیها از طریق خوانین و کدخداها یا حکام ولایات گردآوری میشد و شخص پس از اخذ آراء به مجلس راه پیدا میکرد و گاه ممکن بود طی دو سال نمایندگی هیچگاه به حوزه انتخابیه خود سرکشی نکند. ضمن اینکه برای ایجاد دفاتر و ارتباط مستقیم با مردم سازوکار مشخصی وجود نداشت.
ارسال نظر