برخلاف جریانهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب، جریان اعتدالطلب، هیچگاه «پایگاه مردمی» و «بدنه اجتماعی» نداشته و به طور «مستقل» و «مجزا» خواستههای بخشی از مردم را نمایندگی نکرده است، بلکه در سایه «همشکلی با یکی از دو جریان سیاسی» به زیست سیاسی خود ادامه داده و نفس کشیده است
مهدی جمشیدی در صبح نو نوشت: ۱- حجت الاسلام حسن روحانی از لحاظ سیاسی، به جامعه مبارز روحانیت تعلق داشت، ولی به دلیل وابستگی به مرحوم آیت الله هاشمیرفسنجانی، با فاصلهگیری وی از این تشکل، او نیز راه دیگری را انتخاب کرد و درعمل، به نیروهای تکنوکرات دولت آیت الله هاشمیرفسنجانی نزدیکتر شد. او در طول دهههای گذشته، همواره در چنین موقعیتی قرار داشت و هیچگاه از وی فاصله نگرفت.
البته از نیمه دهه هشتاد به این سو، او نیز چون مرحوم هاشمیرفسنجانی، به تدریج به اصلاحطلبان نزدیک شد و مواضع آنها را تکرار کرد و به این ترتیب، به طور کلِی و در عمل، دچار «دگرگونیهای بنیادی» شد. حسن روحانی بی آن که توضیحی دهد و یا حتی آشکار کند، در موارد بسیاری، دچار «چرخش» شد، به طوری که از این مقطع به بعد، با حسن روحانی «دوم» و «دیگر»ی روبرو بودیم که مواضعش با عضویتش در جامعه روحانیت مبارز، هماهنگی و سنخیتی نداشت. مرحوم هاشمیرفسنجانی نیز با شیبی نامحسوس و ملایم، به سوی تجدیدنظرطلبان تمایل پیدا کرد و از گذشتهاش، عبور کرد.
این وضع تداوم داشت تا آن که در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲، دو جریان اعتدالطلبی به رهبری مرحوم هاشمیرفسنجانی و اصلاحطلبی به رهبری آقای محمد خاتمی، بر سرِ انتخاب حسن روحانی به توافق رسیدند و کرسی ریاست جمهوری را برای او تدارک دیدند.
۲- برخلاف جریانهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب، جریان اعتدالطلب، هیچگاه «پایگاه مردمی» و «بدنه اجتماعی» نداشته و به طور «مستقل» و «مجزا» خواستههای بخشی از مردم را نمایندگی نکرده است، بلکه در سایه «همشکلی با یکی از دو جریان سیاسی» به زیست سیاسی خود ادامه داده و نفس کشیده است. هر چند اعتدالگراها، کمترین ریشه و عقبهای در جامعه ندارند و مردم با آنها احساس «بیگانگی» میکنند، اما در درون حاکمیت، پیوندهای مستحکمی داشته و دارند و از ناحیه بسیاری از «مدیران ارشد دولتی» حمایت شده و میشوند. اگر بتوان از لحاظ اجتماعی، شأن و منزلتی برای نیروهای تکنوکرات قائل شد، باید آن را به طبقه «سرمایهسالار» و «اشراف» نسبت داد و چنین نسبتی، با «اقتصادمداری محض» و «عملگرایی» نیروهای اعتدالگرا، مطابقت کامل دارد.
اعتدالگرایان به دلیل «خوی اشرافی» و «روحیه تکنوکراتیک» خویش، نقش فرشته نجات را برای سرمایهداران ایفا کرده و میکنند و همواره، حامی و هوادار منافع و خواستههای آنها در درون حاکمیت بوده و هستند.
۳- گفته شد که روحانی، بدنه اجتماعی مستقل و ثابتی ندارد؛ عدم استقلال اجتماعی او به دلیل آن است که زبان و منطق وی با مردم، تفاوت فراوان دارد و بیثباتی نیز به این معنی است که اگر هم بخشی از مردم به آنها رو آورند، پس از مدتی و با تغییر شرایط، از آنها روگردان خواهند شد. از این رو، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، اعتدالطلبان تکنوکرات که عرصه را بر خود تنگ میدیدند، دوباره دست دوستی به سوی اصلاحطلبان دراز کردند و با اتئلافی تاکتیکی و عملگرایانه، نتیجه انتخابات را به نفع خود تغییر دادند. در این انتخابات، حسن روحانی تلاش کرد تا اندیشههای مرحوم هاشمیرفسنجانی و خاتمی را با یکدیگر ادغام کند و معجونی از ایدههای آنها بسازد که بدنه اجتماعی متجدد و خاکستری را مجذوب خود سازد.
۴- امروز نیز روحانی به خوبی میداند که فاقد بدنه اجتماعی - به معنی حقیقی و عمیق آن - است و بخشی از مردم که به او رأی دادند، تنها به «اقتضای شرایط» و به سبب «همشکلی با اصلاحطلبان» او را انتخاب کردند، نه به دلیل برخورداری او از مزیتها و درخششهای شخصی و یا مقبولیت اجتماعی نیروهای تکنوکرات. درسآموزتر اینکه حتی در طول چهار سال حضور او در دولت، باز هم وضع وی تغییر نکرده و همچنان او و نیروهای تکنوکرات، از مردم «فاصله» دارند و مردم میان خود و آنها، همذاتپنداری و نمیکنند و احساس مؤانست و قرابت ندارند.
البته کار آنچنان بر روحانی دشوار و سخت شده که حتی از این جهت نیز، وضع او و دولتش، به شدت «بحرانی» و سرنوشت سیاسیشان، توأم با چالش و مخاطره فراوان است؛ چراکه روحانی نتوانست در جهت اقتضائات موقعیتی - که خود از متن آنها سربرآورده بود - حرکت کند و فضای تازهای را در راستای مطالبات و خواستههای بدنه اجتماعی «شب انتخاباتی» و «ناپایدار» و «اجارهای»اش پدید آورد. روحانی نه در مقام جذب و اقناع مخالفان و منتقدانش موفق بوده و توانسته نگرشها را نسبت به خود تغییر دهد و حامیان و هواداران جدیدی بیابد و نه قادر بوده مردمی را که از سر اضطرار و به واسطه مقاصدی که خود داشتند، در اردوگاه خود نگاه دارد و از تفرق و ریزششان جلوگیری کند. سخن گفتن درباره نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، آسان نیست، اما قدر متقین این است که دولت اعتدالگرا، دولت موفق و کامیابی نبوده که این همه تردید و شک گسترده و بیسابقه در زمینه امکان بقاء و تداوم آن پدید آمده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر