بنیاعتماد: ساختن فیلم توقیفی برای من افتخار نیست
در دومین روز از جشنواره جهانی فیلم فجر، رخشان بنیاعتماد برای هنرجویان دارالفنون کارگاه کارگردانی برگزار کرد. او در صحبتهایش به سینمای اجتماعی و مشکلاتی که بر سر راه آن وجود دارد اشاره کرد.
رخشان بنیاعتماد در ابتدای صحبتهایش شروع و جرقه هر فیلمی چه مستند و چه داستانی را مبتنی بر نگاه و بینش هر شخص دانست و توصیه کرد هنرجویان پیش از ورود به سینما به عنوان بازیگر یا کارگردان به جهان پیرامونشان فکر کنند: «کسی که دنیایش محدود به فضای بسته خودش است نمیتواند به یک نگاه جهانشمول برسد و در نتیجه خودش را از در معرض دغدغههای مختلف قرار گرفتن و شکلگیری ایده محروم میکند. با اینکه فیلمنامه در یک فضای خلوت و در یک اتاق دربسته آماده میشود هیچوقت اعتقاد ندارم که اینطور است، در واقع فیلمنامه قبل از آن نوشته میشود یعنی زمانی که شما با جامعهتان نفس به نفس نزدیک هستید و دنیای اطرافتان را تجربه میکنید. فیلم ساختن فقط پشت دوربین رفتن نیست. زندگی کردن و شناخت، سرکردن با آینده، قضاوت نکردن و صبوری نزدیک شدنو اشراف است. بعد از آن هم رسیدن به مرز همدلی با موضوعی است که به طرف آن حرکت میکنید و به خودتان اجازه میدهید که به عنوان جوهر اصلی کار انتخاب کنید.»
او در ادامه با اشاره به اینکه در حوزه سینمای اجتماعی فعالیت میکند درباره فیلمهایش که براساس دغدغههایش ساخته شدهاند گفت: «هرگز به خودم اجازه نمیدهم شروع به نوشتن فیلمنامهای بکنم که تا جای ممکن همه ابعاد آن را نشناخته باشم. طبیعتا یک فیلمساز قرار نیست که یک فیلسوف یا یک متخصص در همه امور باشد اما وقتی به طرف ساخت یک موضوع میروید باید از زوایای مختلف درباره آن شناخت داشته باشید.» به گفته او پژوهش یکی از مهمترین بخشهای فیلمسازی است که پس از بررسی باید انتخاب کرد از چه زاویهای به موضوع نگاه کنند.
البته آنطور که او توضیح میدهد سرکردن با موضوع مهمترین اتفاق است. به گفته او نتیجه پژوهشهایش در یک سال برای یک موضوع شاید بیشتر از چند صفحه نباشد و به طور کلی پژوهش در حوزه سینما با پژوهش صرفا آماری متفاوت است.
او در ادامه با توجه به این صحبتها آسانترین بخش برای او درباره فیلمنامه را روایت قصه دانست، از نظربنی اعتماد فیلمنامه یک موجود زنده است او چالش با شخصیتهای فیلمنامه را چالشی زنده و پویا خواند که در سکانس به سکانس در یک تعامل جدال برانگیز شکل میگیرد و فیلمنامه به مرور نوشته میشود. این زمان نیز برای او طولانی و چیزی نزدیک به دو سال طول میکشد.
بنیاعتماد مرحله آنالیز شخصیتها و تا جای ممکن رسیدن بازیگر به ابعاد مختلف شخصیت را مهمترین بخش برخورد با فیلمنامه دانست: «روش کار برای کسی که فیلمنامه نوشته دیگری را میسازد متفاوت است. اما در این موقعیت در پس یک فیلمنامه چند کتاب از ابعاد دیگر شخصیتها و داستان وجود دارد. چون ما در فیلم فقط یک مقطع از زندگی شخصیتها را میبینیم. یادم میآید زمان ساخت فیلم «زیر پوست یک شهر» تعداد شخصیتها زیاد بودند و جلسات اولیه بحث فیلمنامه چندبازیگری که برای اولینبار با من کار میکردند، من و گلاب آدینه و باران کوثری که از قبل تجربه داشتیم طبق معمول شروع کردیم راجع به شخصیتها صحبت کردن و آن دو سه بازیگر جدید به شدت شوکه بودند چون فکر میکردند ما راجع به چیزهایی صحبت میکنیم که هیچ وقت در فیلمنامه نخواندهاند. درست هم بود چون ما داشتیم گذشتهای درباره شخصیتها را مرور میکردیم که هیچوقت در فیلمنامه نوشته نشده اما این باید برای من فیلمساز و بازیگر، مشخص باشد و آن کتاب نوشته نشده خوانده شده باشد.»
این کارگردان در ادامه به چندبار تمرین با بازیگران اصلی همراه با میزانسنهای حدودی و دکوپاژ نزدیک به قطعی اشاره کرد که فیلمبرداری میشود و از این طریق به ماکتی از کلیت کار میرسیم: «آن ماکت هم زمان فیلمبرداری به کار میآید (چون فیلمبردار اصلی کار آن را ضبط میکند) هم به لحاظ تمپوی درونی فیلم بسیار مسئله مهمی است. آنچه ریتم فیلم را معنا میکند صرفا تندی یا کندی مونتاژ نیست بلکه ریتم درون پلان و سکانس است. ریتم درونی فیلم چیزی نیست که بشود روی میز مونتاژ آن را تنظیم کرد.» البته او توضیح داد که معتقد نیست بازیگر باید خسته و انرژی از دست داده مقابل دوربین برود و به این مسئله نیز توجه دارد.
او همچنین با توجه به اینکه نمیتوان همه موقعیتهای جهان را تجربه کرد درباره موقعیتهای ناشناخته به این موضوع اشاره کرد که با مدیریت باید تلاش کرد به زوایای بیشتری از موضوع دست پیدا کرد و نمیتوان انتظار داشت که شرایط هم مهیا باشد بلکه فیلمساز باید خودش این شرایط را برای خودش به وجود بیاورد: «فیلمسازی همیشه یک کار چریکی است.»
او همچنین پژوهش درباره موضوع را برای فیلمهای مستند و داستانی متفاوت از هم ندانست، همچنین به گفته او خود موضوع است که مشخص میکند فیلم باید مستند باشد یا داستانی.
بنیاعتماد در ادامه درباره فیلمسازی مستند نیز هوشمندی کارگردان در لحظه را بسیار تاثیرگذار در تولید دانست و به داشتن فیلمنامه برای مستند اشاره کرد.
در ادامه یکی از هنرجویان درباره برابری جنسیتی در حرفه کارگردانی سوال کرد که بنیاعتماد این مسئله را مختص سینما نداست و با اشاره به اینکه سالها پیش وارد سینما شده است، گفت: »همیشه هم به دختران دانشجو گفتهام به جای جنگیدن -البته این به جنسیت هم خیلی مربوط نیست برای هر جوانی لازم است- سعی کنیم که تسلط خودمان بر حرفه و سوادمان را در زمینهای که کار میکنیم بالا ببریم. اگر قدرت خودمان را از دانش و تسلط بر کار به دست بیاوریم مسرمان هم پیدا میشود، من به جای جنگیدن در راه اثبات خودم به عنوان فیلمساز زن جنسیتم را در اولویت دوم بگذارم یعنی من معتقدم اندیشه من اولویت دارد و من یک انسانم و جنسیتم بخشی از وجودم است. من سعی کردم کارم را جدی بگیرم و اجازه ندهم که کسی به من نگاه جنسیتی کند. البته مشکلاتی هم داشتهام و فیلمسازان مرد نیز داشتهاند. من امتیازاتی هم داشتهام مثلا خیلی راحتتر میتوانم در خانوادهها وارد شوم و از این استفاده کردهام. خیلی به این نگاه جنسیتی فکر نمیکنم و نمیخواهم امتیازی هم به خاطر جنسیتم به من داده شود چون این را توهین به خودم میدانم.»
او درباره ممیزیهایی که به فیلمهای سینمایی وارد میشود و کار را برای فیلمساز سخت میکند نیز با اشاره به اینکه سینمای اجتماعی عرصه خطرآفرینی است گفت: «فیلمساز اجتماعی خطراتش را میشناسد و بله وقتی فیلمساز در موضع نقد اجتماعی قرار میگیرید طبیعتا با سلیقههایی مواجه میشوید که موافق آن نقد نیستند و با سانسور روبرو میشود؛ اما به عنوان تجربه شخصی میگویم من فیلمی را میسازم که مردم ببینند و برایم مهم است مخاطب ایرانی فیلم را ببینند. من امکان این را داشتهام که پیش از نمایش فیلم در ایران فیلمها را در جشنوارهها نمایش دهم اما هرگز این کار را نکردهام و این یک پرنسیب شخصی است. ربطی به سیاستگذاریها ندارد من باید مطمئن باشم که فیلمم در ایران دیده میشود و بعد به جشنوارهها برود. چون اصل قضیه برای من دیده شدن فیلم توسط مخاطب ایرانی است. یک اصل مهم است، درست است هنرمند باید جلوتر از شرایط باشد ولی قرار نیست دیگر آنقدر دور از واقعیت و درک موقعیت پیش برویم که فیلمی بسازیم که نتوانیم به نمایش بگذاریم. من بسیاری موضوعات هست که آرزوی ساختنشان را داریم و میدانم وقتی ساخته شود دیگر امکان نمایش ندارد، یعنی یا امکان ندارد یا اینکه باید به گونهای بسازم که دیگر حرف من نیست. من طرف این فیلمها نمیروم. ترجیح میدهم فیلمم را بسازم و موضوعاتی که باز منطبق بر اصول خودم است با ریسکهای معمول بسازم اما به گونهای که فیلم اصلا امکان نمایش پیدا نکند نمیسازم چون فیلم توقیفی ساختن برای من افتخار ندارد. این به معنی محافظه کاری نیست اما اینکه چطور راهی پیدا کنیم برای بیان موضوعات اجتماعی و منطقی برای آن بیابید مهم است. این موضوع فقط هم در جامعه ما نیست. به هر حال در جایی معنای مدیریت این میشود که به موضوعات به گونهای بپردازید که امکان نمایش پیدا کند. حتی ممکن است زمانی فکر کنید باید یک فیلمی بسازید حتی اگر دیده نشود که این هم یک انتخاب شخصی است.»
او در ادامه درباره مسائل مختلف دیگری مثل دیالوگنویسی و ارتباط با نقش نیز صحبت کرد. او همچنین درباره محدودیتهای موجود در فیلمسازی در ایران مسئله را باز هم به هوشمندی فیلمساز مربوط دانست از نظر او گاهی فیلمهایی ساخته میشوند که ظاهرا در نقد ابتذال هستند اما در واقع آنرا ترویج میکنند که آن را نوعی شارلاتانی دانست.
او در ادامه مثالی از فیلم «بانوی اردیبهشت» به عنوان یکی از عاشقانهترین فیلمهایش زد و گفت: «من در این فیلم کاراکتر مرد را به طور کامل حذف کردهام چون نمایش عشق اصلا و ابدا نمایش صحنههای پورنو نیست. در آن زمان رو در رو بودن این شخصیتها نیز مسئلهساز میشد و من راهی پیدا کردم که از طریق صدا این کار را انجام دهد و شخصیت مرد حذف شد. اصلا هم از این کار پشیمان نیستم و فکر میکنم یکی از بهترین تجربههایم بود. فیلم هم اینجا و هم در عرصه بینالمللی موفق بود.»
ارسال نظر