۵۱۴۶۵۴
۵۰۰۸
۵۰۰۸
پ

عقلانیّتِ اعتدال‌گراها، «محافظه‌کاری» بود!

حجت الاسلام روحانی، دولت پیش از خود را به «بی‌عقلی» و «سفاهت» و «بی‌تدبیری» متهم کرد و مدعی شد که چنانچه قدرت را در اختیار خویش بگیرد، بر اساس «عقل»، عمل خواهد کرد

مهدی جمشیدی در صبح نو نوشت: حجت الاسلام روحانی، دولت پیش از خود را به «بی‌عقلی» و «سفاهت» و «بی‌تدبیری» متهم کرد و مدعی شد که چنانچه قدرت را در اختیار خویش بگیرد، بر اساس «عقل»، عمل خواهد کرد و میان «حکمرانی» و «عقلانیّت»، شکاف و فاصله‌ای نخواهد افکند. اگرچه او لفظ «عقل» و «عقلانیّت» را بارها و بارها تکرار کرد و به آن بالید و تفاخر کرد، اما برای تعریفش و مشخص کردن مُراد خود از آن، نکوشید و ابهام را ترجیح داد.
او بیش از آن که اثباتی سخن بگوید، در «نقد» و «نفی» و «سلب» و «انکار»، توقف کرده بود و سعی می‌کرد با «سیاه‌نمایی» و «مبالغه» و حتّی گاه «تحریف» و «جَعل» توجه و اعتنای مردم را به خود جذب کند. هنگامی که اصل، تخطئه رقیب و ایجاد تنش و غوغا باشد، روشن است که نباید انتظار وضوح و شفافیّت در عرصه اندیشه‌های ایجابی داشت؛ چراکه ناچیزی و اندکیِ «داشته‌های خود» موجب تمرکز بر «نداشته‌های رقیب» می‌شود.
فارغ از اصطلاحات فلسفی و سیاسی، «عقل» در نظر و ذهن مردم عبارت است از قوّه سنجش و حساب‌گری، به طوری که اقتضای منطق است. کار عاقلانه آن است که انسان، جوانب و عواقبش را ملاحظه کند و امکان‌ها و مقدورات خویش را نسبت به آن بشناسد و پس از چنین محاسبات و معادلاتی، به انجامش همّت گُمارد. در غیر این صورت، انسان از مسیر عقل و سنجش عاقلانه خارج شده و «نسجیده‌کاری» به خرج داده است. آقای حسن روحانی بر آن بود که به مردم تفهیم کند که در دولت وی، این گونه عمل و اقدام خواهد شد. با این حال، واقعیت‌های عینی نشان داد که روحانی میان «عقلانیّت» و «محافظه‌کاری» خلط و مغالطه کرده و مقصود او از عقلانیّت، محافظه‌کاری است.
محافظه‌کاران که از هر گونه «خلاقیّت» و «تغییر»ی می‌هراسند و در خود، شهامت «رویارویی» و «مواجهه» با واقعیت‌های نامطلوب و بازدارنده را نمی‌بینند، برای این که افکار عمومی را بفریبند و از برچسبِ تحقیرآمیزِ محافظه‌کاری بگریزند، خود را مطیعِ عقل معرفی می‌کنند و نیروهای رادیکال و پیشرو را ، بی‌عقل و ناپخته و نسجیده‌کار می‌نامند.
این در حالی است که محافظه‌کاری و مصلحت‌اندیشیِ ناشی از «هراس» و «انفعال» و «تزلزل» مقبول و ممدوح نیست و حکمِ عقل، «اسارت در ساختارها و معادلاتِ کنونی» و «گدایی از غرب» نیست، بلکه عقل می‌گوید نباید فقط به واقعیت‌های منفی و ناخوشایند نگریست و بضاعت و قابلیت خویش را ناچیز انگاشت. کسانی که به وضعِ موجود، تعلقِ خاطر و دلبستگی دارند و بقای منافع خود را در تداوم آن می‌دانند، راضی به «تحوّل» و «دگرگونی» نمی‌شوند و «بی‌باکی» و «شجاعت» و «شهامت» و «خودبنیادی» را، هر چند که متکی بر محاسباتِ منطقی و بین‌الاذهانی باشد، «عقل‌ستیزی» معنا می‌کنند. حسن روحانی چنین موقعیتی داشت؛ چون او به عیان می‌دید که جهت‌گیریِ جدیدی پدید آمده و انقلاب به سمت‌وسوی متفاوتی در حرکت است؛ قصد داشت شرایطِ حاکم در دوران دولت‌های سازندگی و اصلاحات را دوباره مستقر سازد. او نمی‌خواست مناسبات و قواعدِ شکل گرفته در این «دوره شانزده ساله» فروبپاشد و نظم دیگری تحقق یابد.
فلسفه وجودی او، چیزی جز «بازگشت» به همان دوره تاریخی و سرکوب کردن هر گونه تلاشِ انتقادی و متفاوت نسبت به آن نبود. او به پیروی از مرحوم آیت الله هاشمی‌رفسنجانی، اصطلاح «اعتدال» را برگزید و در مقام توصیف و تصویرسازی در اذهان عمومی، دوره شانزده ساله حاکمیّتِ دولت‌های سازندگی و اصلاحات را مصداق «اعتدال» و «عقلانیّت» و «منطق» و «میانه‌روی» شمرد و دوره هشت ساله پس از آن را، دوره «تندروی» و «افراطی‌گری» و «عدم‌عقلانیّت».
تجربه چهار ساله حضور این نیروها دردولت، پرده از چهره عقلانیّت گشود و به روشنی نشان داد که اینان نه تنها عقلانیّت را به «محافظه‌کاری» و «انفعال» و «عقب‌نشینی» و «مرعوبیّت» و «ما نمی‌توانیم» فروکاهیده‌اند، بلکه حتّی تکیه آنها به عقلانیّتِ ابزاری نیز نتوانست «کارآمدیِ عملی و عینی» در پی داشته و آشکار سازد که «عبور از تعهدات و تقیّداتِ ارزشی» رفاه مادّی و رونق معیشتی را به دنبال خواهد داشت.
این نتیجه اخیر، بسیار مهم و حساس است؛ زیرا همواره ادعا می‌شد که «ارزش‌های ایدئولوژیک» مانعِ تحققِ «منافع ملّی» هستند و ما از آن رو در عُسرت و دشواری و تنگنا به سر می‌بریم که می‌خواهیم آرمان‌های بلندپروازانه و پیامبرانه خود را بر جامعه و جهان تحمیل کنیم، حال آن که واقعیت‌ها، چنین تصوّرات ایدئولوژیکی را برنمی‌تابند و با آن، هم‌داستان و سازگار نیستند. بنابراین، باید از «ایدئولوژی» به نفعِ «واقعیت» عقب‌نشینی کرد. اصرار بر شعارها و ادعاهای ایدئولوژیک، آب و نان نمی‌شود و گِره‌ای را نمی‌گشاید.
به جای غرب‌ستیزی و انقلابی‌گری و متحد کردن جهان - بخوانید دولت‌های غربی - بر ضدّ خویش، باید تسلیمِ واقعیت‌های تغییرناپذیرِ کنونی شد و روندهای اجتناب‌ناپذیرِ جهانی را پذیرفت و داوطلبانه، دستِ گدایی به سوی ایالات متحده آمریکا دراز کرد. تجربه چهار ساله دولتِ اعتدال‌گرا، تجربه شکستِ عقلانیّتِ ابزاری و محافظه‌کارانه بود؛ زیرا مَحَک این تجربه، هیچ یک از فرضیه‌های پیش‌گفته را - که ظاهری عقلانی و موجه دارند - تأیید نکرد!
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج