مردم از «طردشدهها» هویت میگیرند
روزنامه شهروند نوشت: انتشار گزارشی با عنوان «زندگی در گور» توجه رسانهها، افکار عمومی و مسئولان دولتی به اقشار طردشده جامعه را بیش از پیش افزایش داد تا اصطلاحی به نام «گورخواب»ها وارد ادبیات اجتماعی شود.
روزنامه شهروند نوشت: انتشار گزارشی با عنوان «زندگی در گور» توجه رسانهها، افکار عمومی و مسئولان دولتی به اقشار طردشده جامعه را بیش از پیش افزایش داد تا اصطلاحی به نام «گورخواب»ها وارد ادبیات اجتماعی شود.
اگر چه در این ماههای پرسروصدا، تغییر چندانی در وضع گروههای ضعیف جامعه ایجاد نشد، اما جامعهشناسان و رسانهها تلاش کردند تا نگاهی تازه به زندگی کارتنخوابها، گورخوابها و... داشته باشند و درباره راههای نجات آنها از این وضع نکات تازهای را مطرح کنند. صبح دیروز «مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران» نشستی با عنوان «افکارعمومی و اقشار طردشده؛ جامعه فعال و جامعه منفعل» را با سخنرانی «محمدامین قانعیراد» رئیس پیشین انجمن جامعهشناسی ایران و عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات سیاست عملی کشور برگزار کرد تا نگاهی به پدیده کولهبرها، گورخوابها و کوهخوابها داشته باشد.
قانعیراد در این جلسه تلاش کرد تا دلایل طردشدگی گروههای محروم جامعه را بررسی و راههای برگشت آنها را به جامعه بیان کند. او در ابتدای سخنانش با بیان اینکه «گروههاي طردشده افكارعمومي ندارند» چرایی این مسأله را به پرسش گذاشت: «سوال قابل طرح اين است كه چرا گروههاي طردشده افكارعمومي ندارند؟ يا چرا نمي توانند افكارعمومي موثر را شكل بدهند؟» رئیس پیشین انجمن جامعهشناسی ایران ادامه داد: «اقشار مطرود جامعه بدون طبقه، بدون حرفه، بدون حزب و نماينده، بدون بازنمايي، بدون گروه دوستي و خويشاوندي، بدون رسانه و حتي بدون ايدئولوژي هستند.»
اما در ماههای گذشته توجه رسانهها و افکار عمومی به گروههای ضعیف جامعه افزایش پیدا کرده و به نظر میرسد وضع آنها در رسانهها بازنمایی میشود؛ ولی محور سخنان قانعیراد چنین موضوعی را تأیید نمیکند. او در توضیح سخنان خود به «شهروند» میگوید: «اقشار طردشده در بین خود، افکار عمومی ندارند و نمیتوانند افکار عمومی موثری برای خود شکل دهند. دیگران هم این گروهها را وجهالمصالح خود قرار میدهند؛ دیگرانی همچون طبقههای متوسط، گروههای مختلف سیاسی و مخالفان نظام هم سعی میکنند از این مسأله و اقشار تضعیفشده استفاده کنند؛ در حالی که این شیوه برخورد کمکی به گروههای ضعیف جامعه نخواهد کرد و باعث بهبود در وضع آنها نخواهد شد. طبقههای مختلف که دارای رسانه هستند، از چشم خود به این وضع نگاه میکنند و ممکن است این وضع را مستمسکی برای نقد گروه یا جریان مخالف خود قرار بدهند.»
این جامعهشناس با انتقاد از شیوه برخورد طبقه متوسط نسبت به طبقه ضعیف جامعه، میگوید: «لازمه حل این مسائل به صورت پایهای و شالودهای این است که یا گروهها، خودشان سخنگوی خود باشند یا اینکه یک طبقه متوسط دردمند و دغدغهمند پیگير این مسأله باشد. طبقه متوسط در ایران به دنبال بهبود سبک زندگی خود است نه عدالت اجتماعی. آنها بهطور مقطعی و در دورانی خاص یک فضایی از طریق شبکههای اجتماعی ایجاد میکنند و این فضای ایجادشده به گونهای احساس خودارضایی در آنها ایجاد میکند؛ یعنی طبقه متوسط هیچگاه تلاش جدی و پیگیرانه برای تغییر این وضع نداشته و همواره از نگاه و مطابق میل خود وضع اقشار ضعیف را بررسی و پیگیری میکند.»
قانعیراد نوع تعریف گروههای مختلف از طبقه فرودست جامعه را نادرست میداند و معتقد است که گروههای مختلف در برخورد با این طبقه طردشده برای خود هویت میسازند: «نوع تعریفی که از اقشار طردشده ارایه میشود، برای گروههای مختلف ایجاد هویت میکند؛ نیروهای رادیکالی که منتقد نظام هستند، وجود این گروهها به آنها هویت میدهد و شاهدی است بر ادعای آنها یا ناکارآمدی نظام. آنها اقشار طردشده را ارتش ذخیره خود میدانند که ممکن است به میدان بیایند و تغییری در وضع ایجاد کنند. بنابراین گروههایی انقلابی در جایی علاقهای به تغییر این وضع ندارند چون از این گروهها هویت میگیرند. در بین برخی گروههای مذهبی هم تا اندازهای این مسأله وجود دارد که برخی از آنها با کمک به محرومان گمان میکنند که در حال کار خیر هستند و به گونهای از وجود این گروهها منتفع میشوند و وجود آنها را برای ایجاد حس خیربودن در خود لازم میدانند.»
با این توضیحات و از نگاه این جامعهشناس، با چه روشی امکان تغییر و بهبود وضع نیازمندان جامعه و اقشار طردشده ایجاد میشود و گروههای دغدغهمند چه شیوهای را باید مدنظر قرار دهند؟ قانعیراد در پاسخ به این پرسش هم میگوید: «این نگرشها باید تغییر کند؛ شیوه هویتیابی با طبقه فرودست باید تغییر کند. علاوهبر این ریشههای عینی محرومیت اجتماعی باید شناخته و با آن مبارزه شود؛ مثلا مهاجرت. با نامناسبنبودن شرایط زندگی در برخی شهرهای کوچک و روستاها، مردم مجبور به مهاجرت میشوند و در حاشیه کلانشهرها ساکن میشوند و در این وضع از آموزش، بهداشت و خدمات اجتماعی محروم میشوند و این در حالی است که باید به سمت توسعه متوازن پیش برویم. یکی از اصلیترین دلایل ایجاد کارتنخواب و گورخوابها حاشیهنشینی است که به دلیل توسعه نامتوازن روزبهروز در حال افزایش است.»
او در پایان برلزوم برگشت گروههای طردشده به جامعه تأکید میکند و بهبود شرایط بیخانمانها را نه در ایجاد مکان استراحت برای آنها بلکه فراهمشدن زمینه برای شاغلشدن و داشتن نمایندگانی از گروه خود میداند: «برای گورخوابها و کوهخوابها نباید فقط مکانی مناسب برای استراحتشان فراهم کرد بلکه باید این افراد را به جامعه برگرداند تا دارای شغل و نماینده شوند.»
اگر چه آمار دقیقی از تعداد حاشیهنشینان کشور وجود ندارد، اما نتایج بعضی از تخمینها و مطالعات، عددی بین ۱۰ تا ۱۲ و حتی ۱۵میلیون نفر را بیان میکند. تا سال ۹۴، ٧٠٠ سکونتگاه غیررسمی در کشور شناسایی شده و براساس سرشماری صورتگرفته توسط مراکز بهداشت دانشگاه/دانشکدههای علوم پزشکی کشور، جمعیت ساکن در سکونتگاههای غیررسمی، کل جمعیت حاشیهنشینها و ساکنان شهرهای ٢٠ تا ٥٠هزار نفر در بهمن ١٣٩٣ برابر با ١٥میلیون و ٢١٢هزار و ٢٢٦ نفر است که چهارمیلیون و ٩٣١هزار و ٩٥٦ نفر آن مربوط به جمعیت شهرهای ٢٠ تا ٥٠هزار نفر و یکمیلیون و ٢٨هزار و ٢٧٠ نفر آن نیز ناظر بر جمعیت حاشیه شهر یا سکونتگاه غیررسمی است.
نظر کاربران
والله با این دره بزرگ طبقاتی دیگه اقشار متوسطی نمونده که ازش انتظاری بره