انتخاب دونالد تارمپ در آمریکا و پیروزی برکسیت در بریتانیا دو زمین لرزه سیاسی سال گذشته _ نتیجه ناتوانی و ناکامی نخبگان در درک نارضایتی ای بود که دموکراسی های سراسر جهان را در برگرفته است.
ماهنامه اندیشه پویا: انتخاب دونالد تارمپ در آمریکا و پیروزی برکسیت در بریتانیا دو زمین لرزه سیاسی سال گذشته _ نتیجه ناتوانی و ناکامی نخبگان در درک نارضایتی ای بود که دموکراسی های سراسر جهان را در برگرفته است.
طغیان پوپولیسم ردیه ای بر رویکرد تکنوکراتیک در سیاست بود؛ رویکردی عاجزانه از درک خشم و آزردگی رأی دهندگانی که احساس می کنند اقتصاد و فرهنگ آن ها را تنها گذاشته است. بعضی ها به لحن تقبیح، پوپولیسم را صرفا واکنشی نژاد پرستانه و بیگانه هراسانه در مقابل امواج مهاجرت و کثرت فرهنگی می دانند. دیگران آن را اعتراضی علیه از دست رفتن مشاغل در نتیجه تجارت جهانی و فناوری های جدید می دانند. ولی فقط تعصبات عیان در اعتراضات پوپولیست ها را دیدن، یا آن را فقط در معنای اقتصادی درک کردن، این واقعیت را که قیام های سال گذشته از ناتوانی دستگاه های حاکم در درک کافی یا پرداختن به نارضایتی های واقعی جامعه سر برآورده اند، از نظر ما پنهان خواهد ساخت.
اگر چه خیزش پوپولیسم شورشی علیه همه احزاب حاکم بوده، ولی چپ میانه بیشترین تلفات را داده است. و این بیش از هرکس تقصیر خود آن هاست. حزب دموکراتیک در آمریکا، لیبرالیسمی تکنوکراتیک را در پیش گرفته است که بیش تر با منافع و خوشایند طبقات حرفه ای سازگار است تا رأی دهندگان کارگر و طبقه متوسط، که زمانی هواداران اصلی این حزب بودند. حزب کارگر بریتانیا هم با مخمصه مشابهی روبه روست.
احزاب ترقی خواه، بیش از آن که امید به بازگرداندن حمایت مردمی ببندند باید در رسالت و اهدافشان تجدید نظر کنند و برای این کار باید از اعتراض و قیام پوپولیستی ای که آن ها را از قدرت به زیر کشیده است،درس بگیرند؛ نه این که از بیگانه هراسی و ملی گرایی پرهیاهوی آن تقلید کنند واین یعنی بپذیرند که نارضایتی ها به شأن و منزلت اجتماعی ربط دارند، نه فقط دستمزد و شغل. احزاب ترقی خواه باید با چند مسئله اصلی روبه رو شوند: منزلت کار، از دست رفتن مشاغل در اثر پیشرفت فناوری و برون سپاری کارها با این احساس همراه شده است که جامعه احترام کم تری برای مشاغل طبقه کارگر قائل است.
با تغییر ماهیت فعالیت اقتصادی از تولید کالا و خدمات به مدیریت پول، و پاداش های هنگفتی که مدیران صندوق های سرمایه گذاری و بانکداران وال استریت دریافت می کنند، شأن و منزلت کار در معنای سنتی آن ذره ذره از بین می رود. فناوری های جدید شأن و منزلت کاررا بیش از پیش از بین خواهند برد. بعضی کارآفرینان دره سیلیکون پیش بینی آینده ای را می کنند که در آن ربات ها و هوش مصنوعی بسیاری از مشاغل امروز را از معنا بیندازند. برای تسهیل حرکت به سمت آن آینده، پیشنهاد آن ها این است که به همه یک درآمد ثابت بپردازیم.
آن چه زمانی شبکه ای تأمینی برای همه شهروندان تصور می شد حالا به گونه ای عرضه می شود که گذار به دنیای بدون کار را تسهیل می کند. این که آغوش مان را به روی آن دنیا بگشاییم یا در برابر آن مقاومت کنیم، در آینده مسئله ای مهم و سرنوشت ساز خواهد بود. و برای یافتن پاسخ درست، احزاب سیاسی باید درمعنای کار و جایگاهش در زندگی خوب و رضایتمند تأمل کنند.
میهن پرستی و اجتماع ملی، پیمان های تجارت آزاد و مهاجرت مهم ترین اهداف طغیان خشم پوپولیستی بوده اند. هردوی این ها تا حدی مسائلی اقتصادی هستند، مخالفان آن ها می گویند که ای دو مسئله مشاغل و دستمزدهای بومی را تهدید می کنند، در حالی که مدافعان آن ها همچنان بر کمک آن ها به اقتصاد در بلند مدت تأکید می کنند. ولی احساساتی که این مسائل را برانگیخته اند، نشان می دهد که مسئله دیگری در میان است. کارگرانی که معتقدند کشورشان بیش تر از آن که به چشم اندازهای شغلی مردم هویش اهمیت بدند، به کالاهای ارزان و نیروی کار ارزان اهمیت می دهد، احساس می کنند خیانت دیده اند، و اغلب این احساس را به طرق ناخوشایندی بروز می دهند: نفرت از مهاجران ، تحقیر بومی گرایانه ی مسلمانان و بیگانگان، و مطالبه بازپس گرفتن کشورشان. لیبرال ها با محکوم کردن کلام نفرت انگیز ایشان و تاکید بر فضایل احترام متقابل و درک کثرت فرهنگی، پاسخ ایشان را می دهند. این پاسخ اصولی،هرچند صحیح است، نمی تواند به دلایل اصلی گله و شکایت پوپولیست ها پاسخ دهد.
اهمیت اخلاقی مرزهای ملی چیست، اگر اصلا اهمیتی داشته باشند؟ آیا مسئولیت مان درقبال شهروندان خودمان بیش تر از مسئولیتی است که در قبلا شهروندان کشورهای دیگر داریم؟ در یک دنیای جهانی شده، آیا باید وحدت ملی را پرورش دهیم یا به دنبال اخلاقیاتی جهانی با دغدغه همگانی بشری باشیم؟ امروز، نخبگان حاکم، به ویژه در اروپا و آمریکا، با عواقب ناکامی شان در پاسخ دادن به این پرسش ها روبه رو شده اند. قیام پوپولیست ها نشان دهنده ی ضرورت احیا و نوسازی گفتمان عمومی دموکراتیک است تا بتوانیم به مسائل مهمی که مردم را درگیر خود کرده اند، از جمله مسائل اخلاقی و فرهنگی، پاسخ دهیم.
نابرابری درآمدها، واکنش معمول به این مسئله مطالبه برابری بیشتر فرصت هاست_ آموزش مجدد کارگران، بهبود دسترسی به آموزش عالی، و مبارزه با تبعیض نژادی. این وعده شایسته سالاری است که کسانی که سخت کار می کنند و از قواعد پیروی می کنند باید بتوانند تا آن جا که در خور توان و استعدادشان است، ارتقا یابند.
ولی این وعده برای خیلی ها توخالی می نماید. حتی در آمریکا، با وجود رویای دیرین امکان ارتقا، کسانی که در خانواده های فقیر به دنیا آمده اند معمولا در بزرگ سالی هم فقیر می مانند. از میان کسانی که دریک پنجم هرم پایین هرم درآمدی به دنیا آمده اند، ۴۳ درصدشان همان جا باقی خواهند ماند و فقط ۴ درصدشان خواهند توانست خودشان را به یک پنجم بالای هرم برسانند. ترقی خواهان باید مستقیما به مصاف نابرابری ثروت و قدرت بروند، به جای آن که همچنان دل به تلاش در جهت کمک به مردم در بالا رفتن از نردبانب ببندند که مدام فاصله پله هایش از هم دورتر می شود./
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
در این یک مورد ما دو دوره از آنها جلو هستیم احمدینژاد رو میگم دیگه ملت ایران خام جریان های پوپولیستی نمیشوند