ويتالي چورکين؛ مردی با دو چهره متفاوت
: مرگ ويتالي چورکين، سفير روسيه در سازمان ملل، در ۶۴سالگي، لحظهاي از بازتاب دوران جديد روسيه از زمان سقوط اتحاد جماهير شوروي بود
وقتي چورکين اولينبار وارد بروکسل شد، تلاش کرد با نمايندگان ناتو از کشورهاي تازهاستقلاليافته از اتحاد جماهير شوري، بهعنوان «نژاد پايينتر» برخورد کند. نمايندگان اين کشورها براي سر جا نشاندن او، خود را نمایندگان ناتو ميخواندند. اعتبار او وقتي افزايش يافت که درسش را خيلي زود ياد گرفت. از اين نظر، او ديپلماتي حرفهاي و درجه يک بود. بگذاريد روي لغت «حرفهاي» تأکيد کنم، به اين معني که هربار درباره سياستها و اقدامات روسيه فکر و بحث ميکرديم، او نمايندگي کشورش را بهدرستي، بادقت و صادقانه برعهده داشت. اگر او تعهدي از جانب مسکو ميداد، قابل اعتماد بود. او پيشنهادهايي در مورد چگونگي روند کلي کمک روسيه به اروپا ميداد. اگر او ميگفت که نميتواند روي چيزي که از روسيه ميخواهيم موافقت کند، اين کار را صريح، مستقيم، بدون پيغام و پسغام و تلفنهاي رايج انجام ميداد. او درواقع مخاطبي مورد اعتماد بود، نه به اين معني که فردي حرفگوشکن يا مطيع باشد يا بهدنبال لطفکردن اما کسي بود که بايد با تأکيد او را حرفهاي خطاب کنم.
کيفيت اين فرد، زماني ثابت شد که ايالاتمتحده و متحدانش سعي کردند با فدراسيون روسيه در دوران پس از جنگ سرد ارتباط برقرار کنند. با اجراي چشمانداز بزرگ جورج بوش پدر مبنيبر «اروپاي واحد آزاد و در صلح» براي اولينبار در تمام تاريخ اروپا اين امر ممکن شد. دولت کلينتون اين طرح و ديدگاه بوش را ادامه داد. براي زماني حتي به نظر ميرسيد روسيه عنصري در موفقيت اين طرح کلي است. همين طرح باعث شد خطاي غمانگير معاهده ورساي در انداختن مسئوليت جنگ بزرگ اول به گردن آلمان، تکرار نشود؛ خطايي که در نتيجه آن نازيسم بهعنوان عاملي مهم براي تلافيجويي در آلمان رشد و هيتلر ظهور کرد.
همانطور که ساختار پس از جنگ سرد را ميساختيم ما بهدنبال جلوگيري از منزويکردن روسيه بوديم. اگر روسيه ميخواست خود را از غرب جدا کند، اشکالي نداشت اما ما نبايد ابتکار عمل در جداسازي را بهدست ميگرفتيم؛ بنابراين زماني که مشارکت براي ترويج صلح دموکراتيک در کشورهايي مانند يوگسلاوي را که از خرابههاي اتحاد جماهير شوروي بهوجود آمد، آغاز کرديم، به روسيه نقشي برابر اهدا شد. غلبه بر بياعتمادي روسيه زمان برد اما در نهايت، مشارکت ايجاد شد. هنگامي که بهدنبال متوقفکردن جنگ در بوسني بوديم، احتياط کرديم که اين کار براساس چارچوب حقوقي قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل انجام شود؛ جايي که روسيه در تصميمگيريها دخالت داشت اما وتويي انجام نداد. وقتي جنگ به پايان رسيد و نيروهاي حافظ صلح براي بوسنيوهرزگوين تشکيل شد، روسيه بهترين نيروهاي خود را ارسال کرد و در اتفاقي تاريخي، آنها تحت فرمان آمريکاييها قرار گرفتند. بعدها، ناتو سه عضو جديد شامل لهستان، مجارستان و جمهوري چک را پذيرفت. روسيه از اين اتفاق خوشحال نبود اما در نهايت، موافقت خود را اعلام کرد.
ويتالي چورکين بهعنوان سفير روسيه در ناتو، نقش مهمي در ساخت تمام اين اتفاقات داشت؛ نهتنها با حضور بهعنوان يک شريک حرفهاي در ناتو بلکه بهعنوان تسهيلکننده راه در مسکو. به همين علت، خدمات او براي ناتو و بعدها فعاليتهايش در سازمان ملل هميشه به ياد ميماند.
متأسفانه، پس از اين روزهاي بزرگ، ايالاتمتحده رئيسجمهوري بوش پسر، ايده اروپاي واحد و آزاد با حضور روسيه را رها کرد و با مسکو آشکارا بهعنوان طرف بازنده در جنگ سرد رفتار شد. به دستور ايالاتمتحده، ناتو مرزهاي روسيه را تحت فشار قرار داد. ايالاتمتحده، ناتو را متقاعد کرد که اوکراين و گرجستان را بهعنوان اعضاي خود اعلام کند که از نگاه مسکو اينطور به نظر ميرسيد که غرب، محاصره روسيه را مدنظر خود قرار داده است. همه اينها در کنار حضور و قدرتمندترشدن ولاديمير پوتين بهعنوان رهبر روسيه، به کمشدن صداهاي اتحاد در سياستهاي روسيه در قبال آمريکا و غرب دامن زد. اين مسئله، به بيشترشدن پژواک معاهده ورساي شبيه بود.
آيا با اقدامات آمريکا در قبال اوکراين ديگر حضور روسيه بهعنوان شريکي معتبر ممکن بود؟ آيا تجديدحيات مليگرايي روسيه، اجتنابناپذير به نظر نميرسيد؟ ما هرگز نميتوانيم با اطمينان پاسخ اين سؤالها را بدهيم اما چيزي که من ميدانم، اين است که فرصت کار با روسيه به نفع همه بود و ويتالي چورکين نقشي مثبت در اين همکاري بهعنوان ديپلماتي حرفهاي ايفا کرد
ارسال نظر