معتقدم که سوءتفاهمها و سوءبرداشتهایی از کنشهای سیاسی فعالان جریان اصلاحطلب صورت گرفته است که زودتر از این قابل حل بود و اقداماتی نظیر نامه به مقامات عالیرتبه میتواند در این جهت بسیار موثر افتد. به نظرم نوشتن این نامه ارتباط چندانی با انتخابات پیش رو ندارد و رابطه جریان اصلاحطلب با حاکمیت کاملا تعریف شده است.
مثلث نوشت: معتقدم که سوءتفاهمها و سوءبرداشتهایی از کنشهای سیاسی فعالان جریان اصلاحطلب صورت گرفته است که زودتر از این قابل حل بود و اقداماتی نظیر نامه به مقامات عالیرتبه میتواند در این جهت بسیار موثر افتد. به نظرم نوشتن این نامه ارتباط چندانی با انتخابات پیش رو ندارد و رابطه جریان اصلاحطلب با حاکمیت کاملا تعریف شده است.
این جریان سیاسی در سال ۷۶ و در نتیجه ایجاد پارادایم مسلط گفتمانی در جریان انتخابات ریاستجمهوری شکل گرفت و با شکستن پارادایم قبلی متولد شد. میتوان گفت در فضای سیاسی جدید جریان اصلاحطلب ادامه چپ سیاسی و جریان محافظهکار نیز ادامه راست سیاسی است که هماکنون در سپهر سیاسی کشور ما مشغول فعالیت هستند. اگر ما ریشه جریان سیاسی اصلاحطلب را هم در نظر بگیریم، متوجه میشویم که از سال ۶۰ و پس از شهادت شهید رجایی این جریان به بالندگی خود ادامه داد و از آنجایی که خود را در دل گفتمان انقلاب اسلامی تعریف میکند، نسبتی که با رهبر انقلاب هم تعریف میکند، نسبت پایداری است و تغییری در آن دیده نمیشود.
شاید بتوان رابطه این جریان با حاکمیت را به دو دوره تقسیم کرد؛ نخستین دوره آن به زمانی بازمیگردد که حضرت امام خمینی(ره) در قید حیات بودند و گفتمان جریان اصلاحطلب نیز در آن دوره مبتنی بر محوریت جایگاه ولی فقیه (بهخصوص در زمان جنگ تحمیلی) بود و در آن زمان احساس نزدیکی بیشتری وجود داشت.
اما در یک دوره مشخصا ما شاهد هستیم که با برداشت خاصی که از نظارت استصوابی انجام شد، در انتخابات مجلس چهارم حدود ۷۰ نفر از نمایندگان مجلس سوم رد صلاحیت شدند که این موضوع به هیچ عنوان مورد انتظار جریان چپ نبود. اما در عین حال سعی کردند که در فضای جدید خود را تطبیق دهند.
با ادامه همین روند آرامآرام شاهد ورود جریان اصلاحطلب به صحنه سیاسی کشور هستیم و با به پایان رسیدن دور دوم ریاستجمهوری مرحوم آقای هاشمی، وارد فضای دوم خرداد میشویم. در عین حال افراد شاخص جریان اصلاحطلب چارچوب روابط خود با حاکمیت را مانند گذشته حفظ کرده و ادامه دادند.
در این مقطع شاهد آن هستیم که بهرغم حضور اصلاحطلبان در راس دو قوه مجریه و مقننه، مدیریت خوبی نسبت به افراد تندرو در دل جریان اصلاحطلب میشود و با وجود هزینه بسیار بالایی که برخورد با این جریانها میطلبید، این دو شخص هم با کسانی که شعار عبور از خاتمی را مطرح میکردند و هم با کسانی که روابط میان سطوح بالای حاکمیت را مخدوش میساختند، روبهرو شدند و به آنها اجازه پیشروی ندادند. نمونه این ایستادگی را میتوان در مجلس ششم دید که بهرغم جو حاکم بر مجلس، از مطرح شدن طرح اصلاح قانون مطبوعات جلوگیری شد. بنابر این معتقدم به هیچ عنوان اقدامی نظیر نامهنگاری برای مقامات عالیرتبه، اقدامی تاکتیکی نیست، بلکه کاملا طبیعی است جریانی که خود را درون نظام تعریف میکند و مدعی نزدیکی به تفکر امام خمینی است (که احترام به قانون اساسی و شهدای بزرگوار نیز در ذیل آن تعریف میشود) به هیچ عنوان به خود اجازه نمیدهد که از خطوط اصلی که رهبر نظام تعریف میکنند، عبور کند و به آن احترام میگذارد.
به نظرم هماکنون نیز ظرفیتهایی در دل جریان اصلاحطلبی وجود دارد که تنها متعلق به این جریان نیست، بلکه نتیجه سالها تجربه است و به مردم تعلق دارد و میتوان از آنها در جهت تامین منافع ملی استفاده کرد که به نظرم تا امروز این اتفاق نیفتاده است.
حتی باید از ظرفیت همه جریانهای دیگر موجود در نظام نیز به واسطه تجربیات آنها استفاده کرد؛ در اوایل استقرار دولت جدید طی یک سخنرانی گفتم که میتوان از شخصیت آقای هاشمی برای حل مسائل میان ایران و عربستان سعودی (در زمان ملک عبدالله) پیش از حادثهای چون منا، استفاده کرد اما این اتفاق نیفتاد. همچنین برخی چهرههای اصلاحطلب میتوانستند در بهبود روابط میان اروپا نقش ایفا کنند. آقای احمدینژاد هم میتوانست در آمریکای جنوبی اقدامات خوبی انجام دهد. اینها ظرفیتهایی است که طی هشت سال ریاستجمهوری این افراد به وجود آمده است و نمیتوان به همین سادگی از کنار آن عبور کرد.
بر این اساس تصور میکنم که رویکرد چهرههای مطرح اصلاحات در نگارش نامه به مقامات عالیرتبه نه از جهت یک اقدام تاکتیکی و نه از منظر بازیهای مرسوم انتخاباتی قابل تحلیل است، بلکه باوری است که در درون جریان معتقد به آموزههای انقلاب اسلامی و علاقهمند به اندیشه امام خمینی وجود دارد.
در رابطه با حوادث سال ۸۸ هم نباید یکطرفه قضاوت کنیم و میتوانیم نگاهی مانند نگاه اشخاصی چون آقای عسگراولادی (بهعنوان یک چهره عاقل، دلسوز و با گذشته روشن)، آقای ناطقنوری و علی مطهری را حاکم کنیم که براساس آن نمیتوان همه تقصیرها را بر گردن یک جریان انداخت.
علاوه بر این باید از سال ۸۸ عبور کنیم چرا که ماندن در آن سال چیزی برای ما بهدنبال نخواهد داشت. وقتی شرایط بینالمللی و روی کار آمدن شخصی مانند ترامپ در ایالاتمتحده و رشد افراطیگری در منطقه را میبینیم ضرورت توجه به این نگاه بیشتر میشود.
البته ممکن است حاکمیت در برخی مواضع نسبت به چهرههای اصلی اصلاحات انتقاداتی داشته باشند اما نباید به واسطه این انتقادات، رابطهها را قطع کنیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
این طرح بی معنی است.