توقعات عجیب اصلاح طلبان
مسئلهاي به نام «آشتي ملي» را چند سال پيش كرباسچي طرح كرد، سپس خاتمي و روحاني در آن دميدند و تعداد ديگري از اصلاحطلبان يا آن را تأييد کردند يا با فرار به جلو شروطي را براي آنچه خود طرح كرده بودند گذاشتند. طبيعتاً طرح اين مسئله براساس يك «نياز» عنوان ميشود، اما بايد ديد بين اين نياز و «مسئله» و «گره» موجود چه نسبتي وجود دارد؟
۲- سياست ورزي - روشنفكري: روشنفكري وظيفه خود را تحول خواهي، مصلحتسوزي، نقزني، آزاديطلبي و ... ميداند و اهل حكومت مصلحتها و تدابير و ملاحظات خود را دارند. ورود روشنفكران به قدرت مسئله توليد ميكند و اپوزيسيون عليه خود را رقم ميزند. اصلاحطلبان بين اين دو مشي بايد يكي را انتخاب كنند.
۳- همسويي تاريخي - واگرايي گفتماني: اصلاح طلبان بيشتر بر تاريخ گذشته خود تأكيد و صدر انقلاب را كاريكاتوري برجسته مينمايند. نگارنده به عنوان كسي كه گفتمان را تدريس ميكند با صراحت ميگويم كه بين گفتمان اصلاحطلبي و گفتمان ليبراليسم اشتراك ۹۰ درصدي وجود دارد و با گفتمان انقلاب اسلامي فاصله ماهوي دارند. اگر اين تناقض رفع نشود، طرح آشتي ملي چه كمكي ميكند؟ شما به روحاني نرماليزاسيون را براي پايان انقلاب توصيه كرديد، حال گفتوگو براي چه ميخواهيد؟
۴- غائله آفريني - آشتي طلبي: كلنجار فكري - رفتار - ميداني با نظام در پرونده اصلاحطلبان ثبت است. نميشود غائله بيافرينيم و پس از عدم توفيق، مدعي آشتي شويم و پوستين صلح و صفا بر تن كنيم.
۵- دموكراسيخواهي - خط امام (ره): بدون ترديد از امام دموكراسي غربي بيرون نميآيد و انتخابات آزاد به معني آرماني آن نميتواند ذيل پرچم امام قيود ديني را درنوردد. اكبر گنجي به شما خرده ميگرفت كه بين آيتالله خميني و دموكراسي نميتوان جمع بست و اصرار داشت شما از واژه «خط امام» استفاده نكنيد. سعيد حجاريان سال گذشته در مصاحبهاي ميگويد «اصلاحطلبي بدون برو برگرد يعني دموكراسي خواهي». تعارض بين مردمسالاري ديني و دموكراسي غربي را حل كنيد. شما هيچ روشي براي حفظ جوهره ديني در مدل خود ارائه نكردهايد و نميكنيد و سوار بر پرستيژ روشنفكري معتقديد: «مردم خودشون شعور دارند و ميفهمند» اما وقتي رأي همين مردم به فردي مثل احمدينژاد تعلق ميگيرد، نه رأي را محترم ميشماريد و نه قواعد دموكراسي و نه منتخب را.
۶- مبارزه با نظام - عدم مرزبندي با غيريت: شما شعار ايران براي همه ايرانيان را براي ورود غيريت به قدرت طرح كرديد و با صراحت (به جز منافقين) همه را واجد شرايط براي ورود دانستيد (محمدرضا خاتمي - يوسفيان). شما در سال ۱۳۶۶ به صورت مكتوب به امام نامه نوشتيد كه نهضت آزادي فلان و ... اما بعداً با آنان يكي شديد.در انتخابات شوراها آنان را تأييد و در جلسات حزبي و رسانههاي خود آنان را نوازش كرديد. اين تعارض را حل كنيد، آشتي ملي مدنظر، خود محقق ميشود.
۷- استكبار ستيزي - اميدوار كردن دشمن: سيره استكبار ستيزانه امام نه قابل كتمان است و نه قابل تحريف. شمايي كه با شعار مرگ بر امريكا وارد مجلس سوم شديد، ديگر به آن اعتقاد نداريد. انقلاب امام را نه يك پروسه كه يك پروژه تمام شده ميدانيد و به همين دليل غرب از شما حمايت علني و رسانهاي ميكند و حاضر نشديد اين تعارض را حتي با ابراز برائت حل كنيد. اكنون كه ترامپ آمده زير سايه او آشتي ملي را طرح و از امريكا دو چهره ارائه ميكنيد. حال آنكه امريكا همان امريكاست.
۸- شما در عين علاقه به حضور در حاكميت، خود را صاحب قرائت مستقل از انقلاب ميدانيد. ممكن است در عرصه نظر بلااشكال باشد، اما نميتوان در قدرت بود و سياستهاي كلي نظام و جهتگيريهاي آن را به سخره گرفت. نميتوان قرائت رهبري مستقر را نديد و خود را منتسب به انقلاب دانست. نميشود همه امام را به «ميزان رأي ملت است» تقليل داد، اما در آن هم مقصود دموكراسي غربي باشد.
۹- دينداري - تساهلگرايي: شما عرفيگرايي را توصيه كرديد و صدها قلم و دفتر براي آن به كار گرفتيد و اكنون آن محتوا موجود است. اين عرفيگرايي را نه بر اساس معرفت بومي كه تعيّنهاي محيطي آن قابل درك است بلكه با متدها و استانداردهاي حيات اجتماعي غرب، تئوريزه و پس از عدم انطباق نظام را متهم به فاصله با آنها كرديد.
داستان ۲۰۰ ساله اصلاحطلبي در ايران داستان غمانگيزي است كه متناسب با شرايط زمان فقط عناصر گفتماني آن تغيير كرده است. اصلاحطلبي در ايران نياز به انقلاب در خويشتن خويش دارد. انقلابي از جنبش آنچه فوكو در تفسير انقلاب اسلامي به كار ميبرد. بازگشت به نظام با قدگيري، احساس من برتر و پاك كردن صورت مسئله نميشود. اگر به مطالبات نظام توجه كنيد ميتوان چشمانداز را روشنتر ديد. امام در سال آخر حيات مباركشان خود شروط بازگشت به دامن انقلاب و نظام را اعلام نمودهاند.
تو خود حجاب خودي از ميان برخيز.
ارسال نظر