ماجرای هولوکاست علیه ایرانیان
یک شاه بی عرضه، یک بریتانیای کبیر و بی رحم و یک ملت بیچاره؛ همه اینها کافی بودند برای شکل گرفتن بزرگ ترین قحطی سده های اخیر ایران...
هنوز پیرمردها و پیرزن هایی پیدا می شوند که آن روزها را یادشان باشد. هنوز پدران و مادرانی هستند که خاطرات تلخ آن روزها را از پدران و مادران شان برای مان نقل می کنند. یک شاه بی عرضه، یک بریتانیای کبیر و بی رحم و یک ملت بیچاره؛ همه اینها کافی بودند برای شکل گرفتن بزرگ ترین قحطی سده های اخیر ایران؛ تا جایی که ما یادمان هست.
می گویند نیمی از جمعیت ایران در این قحطی بزرگ از دست رفتند؛ بعضی روایت ها تا یک سوم و یک چهارم نیز می رسند. کافی است چشم های تان را ببندید و تصور کنید که پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما برای یک لقمه نان، ساعت ها جلوی نانوایی ها چشم انتظار می نشستند، یا از گرسنگی می مردند یا شروع می کردند به خوردن گربه و ... بله، پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما آن هم در حالی که سربازان بریتانیای کبیر روز به روز لپ های شان بیشتر گل می انداخت، از چیزهایی که می خوردند و تفریحاتی که داشتند و ...
قحطی دمپختکی یا هولوکاست ایرانی؟
سرزمین مان ایران از روزگاران کهن به کرات در معرض قحطی هایی کم و بیش سهمگین قرار گرفته است اما یکی از بدترین ها مربوط به سال های ۱۲۹۵ و ۱۲۹۶ که آمارهای مختلف نشان می دهد سه تا نه میلیون نفر در این دوره می میرند که بیشترین مرگ و میرها مربوط است به شهر تهران.
آن سال ها سلسله قاجاریه بر کشور حکومت داشت و پادشاه وقت احمدشاه بود؛ از محتکران عمده غلات! در ماه آوریل ۱۹۱۸ (فروردین ۱۲۹۷) فرانسیس وایت، دبیر سفارت آمریکا از بغداد به تهران سفر می کند. وایت وضع گرسنگی را چنین تشریح می کند: «در سرتاسر جاده ها کودکان لخت دیده می شوند که فقط پوست و استخوان اند.
سوال های بسیاری ذهن را به خود درگیر می کند. از این که جنگ جهانی اول فاصله زیادی با ایران داشت اما چرا این همه کشته باید در ایران به جا بماند؟ یا این که چرا بیشتر مردگان از پایتخت هستند؟ برای پاسخ به این پرسش ها سراغ دکتر نصرالله حدادی پژوهشگر و تهران شناس آمدیم تا ببینیم در آن روزگار چه گذشته است.
با این که ایران در جنگ جهانی خودش را کشور بی طرف معرفی می کند اما شاهد قحطی بزرگی در این دیار هستیم؛ کمی برای روشن شدن موضوع توضیح می دهید؟
- خشکسالی در آن دو سال دلیل اصلی این قحطی بود و جنگ جهانی هم به این موضوع دامن زد و باعث شد غله در ایران کمیاب شود و غله ای که به خرواری نزدیک به سه یا چهار تومان خرید و فروش می شد به ده برابر قیمت رسیده بود که باز هم در بازار نبود.
نقل است مرحوم کیخسرو شاهرخ به احمد شاه می گوید که غله را به مردم بدهد اما شاه نمی پذیرد و کیخسرو به او می گوید که تو همان هستی که هنگام شاهی قسم خوردی در حفظ مال و جان مردم کوشا باشی و شاه می گوید غله خودم است و نمی دهم و همین می شود که غله شاه را چهل تومان می خرند و به مردم می فروشند. دکتر علم الدوله ثقفی می گوید: «از جایی رد می شدی می دیدی آدمی ایستاده و بعد هنگامی که باز می گشتی می دیدی همان آدم در همان جا مرده.»
آن سال ها را مرحوم جعفر شهری سال قحطی «دمپختکی» می گفتند و سال بعدش را سال «مشمشه» دمپختک هم همان لپه باقالی و پیاز داغ و برنج بود. مشمشه هم همان آنفلوانزای حاد است که باعث مرگ یک سوم جمعیت ایران شد. با این تفاسیر سه عامل جنگ، قحطی و حرص و آزمندی کسانی که دستی به قدرت داشتند، باعث شد این بلا سر مردم بیاید.
قحطی آن سال ها جان چند نفر را گرفت؟
- آمار دقیقی وجود ندارد اما در مورد شهر تهران می توانم بگویم که جمعیت تهران حدود ۱۸۰ تا ۲۰۰ هزار نفر بود و ۱۳۵ هزار نفر از جمعیت تهران تلف شدند. تهران به دلیل نداشتن آب آشامیدنی و جاری بودن آب های آلوده در جوی ها تلفات بسیار زیادی داد. به علت خشکسالی شهر تهران فاقد آب بود و همین آب آلوده باعث شد که بیماری های واگیر میان مردم شیوع پیدا کند.
مردم قرنطینه و دوری کردن را بلد نبودند و تشنگی هم به مردم هجوم می آورد و این قحطی به ایران حمله کرد و جمعیت کشور به خصوص تهران را به یک سوم کاهش داد. مرحوم عبدالله مستوفی در این باره می گوید: «تعداد جمعیت تهران بسیار کم شده بود که بسیاری از خانه ها خالی از سکته شده بودند و افراد مرده بودند و دیگر صاحبخانه ای وجود نداشت.»
کتاب هایی که از قحطی ایران در این دو سال نوشته شده چیزی در ذهن تان هست؟
- بله. کتاب هایی که شاید حالا موجود نباشند و اغلب برای ۳۰ یا ۴۰ سال پیش هستند؛ سفرنامه میرزا محمد علی محلاتی ملقب به حاج سیاح اشاره به همین مطالب دارد. کتاب مصیبت وبا، خانم هما ناطق که نشر گستره چاپ کرده که کتاب بسیار جالبی در مورد قحطی است. خاطرات دکتر علم الدوله ثقفی که به کوشش مهدی بامداد چاپ شده و مفصل در مورد این موضوع صحبت کرده است. مجموعه چهار جلدی تهران به روایت تاریخ اثر بسیار ارزشمندی است از مسعود نوربخش. در جلد چهارم مفصل در مورد این قحطی صحبت کرده است.
عامیانه ترین و زیباترین و مردمی ترین اینها را مرحوم جعفر شهری رد آغاز رمان زندگینامه خود نوشته است و به خوبی و زیبایی هر چه تمام تر مرگ و میر مردم را به تصویر کشیده و گفته که مردم به چه شکل به خاطر قحطی و بیماری و چپاول قدرتمندان کشته می شدند. در مذاکرات ارباب کیخسرو شاهرخ و در مورد نقش ایشان در کمک به این قحطی گفته شده است.
این تنها قحطی ایران بوده است؟
- نه، قبل از این هم قحطی در ایران بوده اما چون روزنامه و جراید در سال ۱۲۹۵ و ۹۶ بودند که از اتفاقات تلخ بنویسند، بیشتر از بقیه ماندگار شده است. قحطی در زمان ناصرالدین شاه رخ داده که در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه می گفتند مرفهین از تهران فرار می کردند و فقط فقرا می ماندند و می مردند. در مورد قحطی این دو سال مستندتر و کمی دقیق تر می توان صحبت کرد.
قرینه این اتفاق هم در سال ۱۳۲۰ رخ می دهد و متفقین قحطی مصنوعی را راه می اندازند و باعث مرگ مردم می شوند. در کتاب راز پایداری از شهریور ۱۳۲۰ که روس ها و انگلیسی ها بخش هایی از ایران را اشغال کردند، عکس های بسیاری را می توان یافت که مشکلات مردم برای یافتن غذا را نشان می دهد. همچنین کتاب ایران میان دو جنگ احمد علی سپهر هم می تواند جزء این آثار باشد.
بزرگ ترین قحطی کشور همین قحطی جنگ جهانی اول بود؟
- نه شاید، خیلی دقیق نمی توان گفت اما قحطی بزرگ تر از این هم در ایران داشته ایم.
بزرگ ترین قحطی که در تهران رخ داده چه بوده است؟
- بزرگ ترین قحطی که در تهران رخ داده، همین قحطی در سال های ۱۲۹۵ و ۱۲۹۶ بود.
نقش انگلیسی ها جدای از جنگ جهانی در به وقوع پیوستن این اتفاق چه بود؟
- وقوع جنگ جهانی اول این اتفاق را تشدید کرد. تئوری توطئه نداشته باشیم، خود ما در درون کشورمان مشکل داشتیم، آنها هم مشکل ایجاد می کردند اما خود حکومت و مردم هم مشکل داشتند. شاه کشور خودمان در زمان قحطی غله را احتکار می کرد! در سونامی که در ژاپن آمد، اسباب بازی بچه های ژاپنی را در هاوایی پیدا کردند ولی اتفاق خاصی در آنجا نیفتاد و مردم دوباره با آرامش به زندگی شان ادامه دادند اما اگر همان اتفاق در کشور ما رخ می داد بسیار وحشتناک می شد.
قطعا انگلیسی ها و روس ها هم کارهایی می کردند اما خود ما هم کم مشکلات نداشتیم. بحث تریاک را همه می دانند. انگلیسی ها تریاک سوخته را می خریدند، یعنی مردم تریاک را می خریدند و سوخته آن را می فروختند و کم کم مردم معتاد می شدند و انحصار تریاک هم در دست خود انگلیسی ها بود.
چرا عموم جامعه در مورد این قحطی ها یا حتی همین مورد خاص کم می دانند؟
- ما مردم باهوشی هستیم اما سختکوش نیستیم. مردم دنبال مطالعه تاریخ نمی روند. مردم ما خیلی چیزها را فراموش می کنند، بسیاری از ویرانگری ها را فراموش می کنند در صورتی که این رویدادها می تواند درس های بزرگی به ما بدهد.
اگر قرار بود شما یک کتاب در مورد قحطی های ایران یا تهران بنویسید، در مورد کدام یکی از آنها می نوشتید؟
- قطعا در مورد همه یک مقدمه بلند بالا می نویسم و اما دو قحطی را قطعا برجسته می کنم؛ یکی همین قحطی سال ۱۲۹۶ و دیگری سال ۱۳۲۰ که پدر خودم در سال ۱۳۲۰ زنده بودند و برایم نقل می کردند که چه اتفاقات وحشتناکی را دیده اند.
تهران قحطی زده
حمزه رسولی: وقتی قحطی جایی را می گیرد، طبیعی است که شهرهای ضعیف، اول از همه نابود شوند و تلفات بیش از همه مربوط به آن شهرها باشد اما وقتی بیشترین آمار تلفات مربوط به پایتخت باشد، این مسئله بسیار هولناک می نماید. در قحطی بزرگ شاهدیم که تهران بیش از همه تلفات می دهد که بخش عمده آن مربوط می شود به احتکار و کمبود آب و گندم در پایتخت.
بر این مبنا سه روایت معتبر وجود دارد که نشان می دهد بیشترین آسیب به مردم تهران از سوی احتکار کنندگان و طمع کارانی بوده که در سخت ترین شرایط به هموطنان خود رحم نکرده اند و به نوعی در این قتل عام نقش داشته اند.
جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: «در همین قحطی بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شدند. اجساد گرسنگان در گوشه و کنار و بازار، هیزم وار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمی شد و قیمت گندم از خرواری چهار تومان به 400 تومان و جو از منی دو تومان به 200 تومان رسیده، اما هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمی شدند.»
اسناد موجود در سازمان اسناد ملی هم بر این قضیه صحت می گذارد و نشان می دهد که آن دوره، بارش باران بسیار کم بوده و از طرف دیگر هم محصولات آفت زده بوده است؛ بر همین مبنا بر اساس گزارشی که از وزارت کشور به رییس الوزرا می رسد، به رییس دولت گفته می شود چه نشسته اید که زارعان با دیدن این نشانه ها گندم های شان را هر خروار هشت تومان به محتکران پیش فروش کرده اند.
اسناد نشان می دهند که خیلی از این غلات احتکار شده، نه برای فروش گران تر در داخل که برای فروختن به تاجرانی که از طریق انگلیس ها در شهرهای مختلف پخش شده بودند، نگهداری می شد. شکوائیه های موجود در مجلس نشان می دهد که بسیاری از مبالغ نیز به زارعان پرداخت نشده و آنان برای احقاق حق خود به مجلس عریضه فرستاده اند.
محمد قلی مجد نویسنده کتاب «قحطی بزرگ» بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا درباره اوضاع تهران به نقل از منابع آمریکایی می گوید: «محمد ولی خان تنکابنی در یادداشت روز دوشنبه چهارم مارس 1918 (13 اسفند 1296) می نویسد الان چند ماه است که تهران قحطی و گرانی شده. گندم خروار یک صد و ده تومان رسیده که شاه به این قیمت پریروز از گندم ذخیره اش به مردم بیچاره فروخته است... تمام دکان های نانوایی بسته است. مردم گرسنه از دهات نان می آورند... علی الحساب روزی پنجاه نفر اقلا از گرسنگی می میرند.»
روایت هایی از داخل ایران درباره قحطی بزرگ در جنگ جهانی اول
شما را به خدا به دادمان برسید!
بدون شک کشور ما فراز و فرودهای زیادی را در خود دیده و هزاران جنگ خواسته و ناخواسته را تجربه کرده است. در این میان هم مردم بی گناهی کشته شده اند اما برهه هایی در تاریخ این سرزمین است که نمی شود به راحتی آن را نادیده گرفت. یکی از این برهه ها مربوط می شود به ورود انگلیسی ها و روس ها به خاک ما در جنگ جهانی اول.
این اتفاق باعث کشتاری بی سابقه در ایران می شود. یک سوم از مردم کشور ما بی آن که درگیر جنگ باشند، به خاطر بی کفایتی شاهان و دخالت های هدفمند اجانب به کام مرگ می روند. در این میان مسئله مهم این است که روشنفکران و آگاهان آن روزگار آیا نسبت به این موضوع ساکت نشستند یا واکنشی هم داشته اند؟
بر اساس سندهای مختلفی که هست، رجال آن زمان در روزنامه ها و گاهی کتب خود به این کشتار اشاره می کنند اما به خاطر سیاست انگلیسی ها جهت سانسور این مطالب، مردم کمی از این موضوع اطلاع می یابند و اگر کسی هم این مطالب را می خوانده قدرت رویارویی با دو کشور استعمارگر که قحطی و بیماری را با خود به ارمغان آورده بودند، نداشته است. به هر جهت در اینجا به برخی از اسناد موجود و نوشته آن روزگار اشاره می کنیم تا نظر داخل ایران را نسبت به موضوع قحطی بزرگ جویا شویم.
شروع قحطی
روزنامه ایران در شماره های 18 و 21 اوت 1917 (1294 شمسی) چنین گزارش می دهد: «در اثر تلاش های دولت، هم اکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است و دیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت. نبود غله دارد در سراسر ایران قحطی به وجود می آورد. تاثیر کمبود غلبه به خصوص در کاشان مشهود است و هیچ ترفندی نمی تواند اوضاع را بهتر کند زیرا حمل غله از قم یا سلطان آباد به کاشان ممنوع است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالی ارسال می شود.»
مردم به فکر مردم
روزنامه ایران دوم نوامبر 1917 (1294 شمسی) می نویسد: «کارکنان وزارت خارجه درخواستی برای نخست وزیر ارسال کرده و خواسته اند سه درصد از مواجب سالانه شان پیش از موعد و هم اکنون به آنها پرداخت شود. آنها می خواهند این پول را برای تیمار تعدادی از فقرای بی شمار شهر هزینه کرده و برای آنها سرپناه، سوخت، غذا و لباس تهیه کنند زیرا می دانند بسیاری از این فقرا در زمستان بر اثر سرما و گرسنگی جان خواهند باخت.»
این روزنامه همچنین می نویسد: «آقای الکساندر تومانیانس که بانکدار است حدود 20 اتاق در بازار اجاره کرده تا در زمستان حدود 30 نفر از فقیرترین گدایان شهر را در آنها اسکان دهد. او غذا و لباس آنها را نیز تامین خواهد کرد.»
دشمنی از شمال
روزنامه ایران در 31 می 1917 (1294 شمسی) چنین می نویسد: «از روستاییان اطراف تهران شکایاتی واصل شده مبنی بر این که قشون روس به تاراج این مناطق مشغول بوده و شترها و قاطرها و خرها و دیگر اموال زنده روستاییان را به یغما می برند. این امر مردم را به زحمت و سختی انداخته است زیرا دیگر وسیله ای در اختیار ندارند تا با آن غله و میوه خود را به بازار عرضه کنند. امید می رود این اقدامات فورا متوقف شود. به نظر می رسد دولت اقدامات لازم را در این باره انجام دهد.»
فریاد از قشون روس
تلگرامی از قم آمده است: «یک سال و نیم است که ما، مردم نگون بخت قم زیر ستم ارتش روسیه هستیم و برای آن که برای دولت خود مشکل ایجاد نکنیم، این ستم را تاب آورده ایم اما اکنون طاقت مان طاق شده است. ما امسال در خشکسالی بوده ایم و محصول مان خوب نیست و آن اندک باقیمانده را هم ملخ دارد از میان می برد. قشون روس به زور آنچه را لازم دارند می برند و تنها اندکی پول به جایش می دهند. مالکان مزارع و باغ ها را تازیانه می زنند و محصول و میوهشان را می برند. شما را به خدا به دادمان برسید. امضا، جمعی از تجار و روحانیون از طرف سکنه قم.»
صدایی که به جایی نمی رسد
یکی از مهم ترین منابع در زمینه قحطی تحمیلی به ایران مربوط می شود به روزنامه خاطرات عین السلطنه که قهرمان میرزا سالور آن را به رشته تحریر در آورده است. او در خاطراتش مقارن با اسفند ۱۲۹۶ چنین روایت می کند: «قحط و غلا در ایران شدت کرده. عدم وسایل حمل و نقل خیلی کمتر از سابق است به این واسطه اگر نقطه ای هم فراوانی است، حمل آن غیر مقدور شده است. در اغلب شهرها فریاد الجوع الجوع بلند است و خلق خدا تلف می شود. مرض وبا هم در بنادر تا کارون که شیوع داشت، اینک در بارفروش و ساری هم بروز نموده.»
معلوم است وضعیت به قدری بحرانی بوده که شخص عین الدوله که خود از شاهزادگان قاجار و در نتیجه خوانین اقشار مرفه و افراد ثروتمند جامعه محسوب می شد، این طور آه و ناله می کند: «حشره سِن حرکت کرده مشغول بلعیدن حاصل است. آب هم کمتر از همه جاست.
نظر کاربران
بسیار عالی بود ممنون
مطالب تاریخی و قابل تامل است. اما چه اصراری است که عکس جسد کودک قحطی زده افریقایی به جای واقعه ای که در ایران رخ داده نمایش داده شود؟! برای تاثیر گذاری بیشتر؟!!
یاد دوران احمدی نژاد افتادم
بحران دوران احمدی نژادو کسی یادش نرفته که همین حالا هم درگیرشیم
متن خوبی بود اما ناراحت کننده.مشکل از حکومت ضعیف انوقت بود بعد از زندیه ایران دیگه یه پادشاه مقتدر به خودش ندید و انگلیس و روسیه هر بلایی که خواستن سر ما اوردن مردم الان که روزنامه هم مطالعه نمیکنن چه برسه به کتاب و اسناد تاریخی اسراییل با داستان هولوکاست کاری کرد که المان هنوز داره بهشون غرامت میده ولی امریکا و انگلیس صدسال گذشته این همه بلا سر ایران اوردن حتی یه عذرخواهی بابت کودتای مرداد و زدن هواپیمای مسافربری ما نکردن حیف که ما حافظه تاریخی نداریم
با نظر کاربر دوم موافقم بیشتر عکسها ارتباطی به ماجرای واقعی ندارن
بزرگوار 1026 چطور نتیجه گرفتید عکس دوم آفریقاییه
آرش جون،چرا از روسیه نمیگی،ضرری که روس ها به ایرونی جماعت رسوندن یک صدمه ضرر آمریکا و انگلیس نیست!!!!!!!!!!!!
اه نظر منو نذاشتی
من که گفتم روسیه و انگلیس هر بلایی خواستن سر ما اوردن ولی چهار دهه اخیر بیشتر امریکا ما رو تحت فشار قرار داده از تسلط برنفت ما قبل از انقلاب بگیر تا تحریمهای بعد از انقلاب البته روسیه ۳۰ درصد از مناطق شمال ایران از جمله قفقاز و ترکمنستان رو از ایران جدا کرد انگلیس افغانستان و بحرین رو از ایران گرفت همشون خائن بودن همین چندسال پیش هم که سهم بیشتری از دریای خزر رو از ما گرفت
پس روسها حسابی خونخواری کردن
حالا هی میگن نازی ها بد بودن، ای کاش همون موقع نازی ها میزدن این انگلیسی ها و آمریکایی و کمونیست های کافر رو له و لورده می کردن. ببین چجوری مردم ما. رو به بد ترین شکل زجر کش کش کردن. خدا روح همه ی این عزیز ها رو قرین رحمت کنه.
تکلیف انگلستان که از همون اول مشخصه ولی جای بسی تامل داره بعضی ها سند افتخار میدونن هم پیمانی با دولت و کشور کمونیستی روسیه رو.کثیف تر و بی وجدان تر از کمونیست ها خودشونن.
فقط خدا به ما رحم میکند. خیلی از مدیرهای بالادست فقط به فکر خودشان هستند. به فکر مردم و سرزمینمان نیستند. از احتکار، قاچاق، واردات کالاهای بی ارزش و خودروها بگیر و برس به حقوقهای نجومی، زمین خواری و غیره و غیره و غیره که فراوانند ..
چرا همه چی رو به دشمـــــــــــــــــــــن خارجـــــــــــــــــــــی نسبت میدید؟؟؟؟؟
تاریخ گواه هست که تا بوده و بوده این مملکت دلســــــــــــــوز نداشته ...خود احمـــــــــــــــــــــــــــــد شاه قاجار جای اینکه به مردم کمک کنه ، غذا رو احتکار میکرده و به مردم به 10 برابر قیمت میفروخته ....جنگ جهانی رو به این قضیه نچسبونید ...هر چی میکشیم از خودیها میکشیم
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن یافت
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست