روایت آتش نشانی که شاهد مرگ برادر بود
در حادثه آتشسوزی پلاسکو همه شوکه شدند و بیشترین فشارها روی آتشنشانهایی بود که در عملیات آواربرداری حضور داشتند و به دنبال ردی از عزیزانشان بودند.
روزنامه ایران: در حادثه آتشسوزی پلاسکو همه شوکه شدند و بیشترین فشارها روی آتشنشانهایی بود که در عملیات آواربرداری حضور داشتند و به دنبال ردی از عزیزانشان بودند.
در میان این افراد رضا مهروز که بازرس سازمان آتشنشانی است وقتی تلفن ناصر را جواب داد و در جریان آتشسوزی ساختمان پلاسکو قرار گرفت خیلی سریع به کمک برادر و همکارانش رفت تا بتواند مردم را نجات دهد اما هرگز نمیدانست تقدیر چه سرنوشتی برایشان رقم زده است؟
وی که داغ از دست دادن برادر جانفشان و همکاران و مردم بیگناه بر دلش مانده با صدایی گرفته گفت: «این روزها سختترین و وحشتناکترین روز عمرم را گذراندم. خودم بارها به دل آتش زده و دچار سوختگی شده بودم به خاطر دارم که وقتی درعملیات اطفای حریق در خیابان فداییان اسلام دست و صورتم سوخت تا یک ماه از دیدن خانوادهام محروم بودم.اما آتش با ما آشنا بود و برای نجات عزیزانمان واهمهای نداشتیم. ولی این بار....»
درحالی که صدایش میلرزید و اشک چشمانش جاری شده بود گفت: «فرشته نجاتم را از دست دادم. برادرم پر کشید و رفت. او آمده بود تا مدتی کنار ما زندگی کند اما افسوس که این گونه ترکمان کرد وپرکشید و رفت. روز حادثه، ناصر با من تماس گرفت و ماجرای سوختن طبقات بالای ساختمان پلاسکو را اطلاع داد و گفت با نیروهایش راهی ساختمان شده است. به دلیل گستردگی حادثه، خیلی سریع به آنها ملحق شدم. وقتی به طبقه اول رفتم عدهای ازمردم و کسبه را دیدم و عدهای نیز گاوصندوقهایشان را خالی میکردند. بادیدن این صحنهها دلم گرفت وگفتم جانتان را نجات دهید اینجا ناامن است ولی آنها از گرفتاریها و چک وسفتههایشان میگفتند. و... به هر زحمتی بود آنها را متفرق کردیم و به طبقات بالاتر رفتیم. همکارانم حریق را خاموش میکردند خداقوتی گفتم و کمکشان کردم. آتش شعله میکشید و به سمت بالا میرفت.همان موقع برادرم ناصر، من و نیروهایش را بیرون فرستاد و از همه بچهها خواست ساختمان را ترک کنند وقتی بیرون آمدیم بار دیگر به سمت ساختمان رفت نگاهی کرد و گفت داداش هنوز عدهای داخل هستند تو بیرون بمان و کارها را انجام بده تا من مابقی را خارج کنم.اما هنوز ۵ دقیقه نگذشته
بود که در مقابل دیدگان بهت زدهمان ساختمان منفجر شد و در چشم برهم زدنی با خاک یکسان شد. نمیتوانستم باور کنم این صحنهها واقعی است یا نه. باورکنید مثل خواب و خیال بود. همان موقع تلفن را برداشتم و با دو برادر آتشنشان دیگرم تماس گرفتم و آنها هم خیلی سریع آمدند. ۸ آتشنشان برای نجات ۸ آتشنشان گرفتار دیگر وارد ساختمان شده بودند که همه آنها در این انفجار و آتشسوزی پرکشیدند و رفتند.باورکنید ما بهترینهایمان را از دست دادیم اما باید به این نکته هم توجه کنیم که گستردگی حریق بالا بود. حرارت زیاد و فشار آب و عدم فرمان تخلیه ساختمان قدیمی همه وهمه باعث شد این فاجعه هولناک رخ دهد. اما نمیدانید در تمام این ۹ روز با چه غم و مصیبتی درمحل آوار بودیم. حرارت بالا حتی آهن را هم ذوب کرده بود ولی با این حال امید داشتیم. اما با هر جنازهای که بیرون میکشیدیم داغ دل ما بیشتر میشد.»
این آتشنشان ماتم زده درپایان گفت: «به حرمت خون شهدای آتشنشان ومردم بیگناهی که دراین فاجعه جان باختند از دولت و دستگاه قضایی میخواهیم این حادثه را به صورت ویژه مورد بررسی قرار دهند و با مقصران به طورقاطع برخورد کنند و پیگیر شوند که چرا این حادثه رخ داد و این همه از آتشنشانها یکجا جانشان را از دست دادند. خانوادههای داغدار شرایط مساعدی ندارند و چشم امیدشان به آنهاست.»
نظر کاربران
باعرض سلام وتسلیت به خانواده های شهدای پلاسکو آقا ناصر وبقیه ی آتش نشانهای عزیز برادر ما هم بودن واقعا ما هم عزاداریم مارا در غم بزرگ خود شریک بدانید اگر چه ما هرگز این عزیزان را ندیده بودیم اما برایمان خیلی عزیز هستن ما هم پابه پای شما اشک ریختیم خداوند اجرشان رادر آخرت به این عزیزان بدهد یاعلی
خدا رحمتشون کنه به خدا هر روز بعد از آتش سوزی دعا میکردم که خدایا خودت رو نشون بده اونا رو سالم نگه دار ولی قسمت اونا این بود دیگه چاره نیست خدا رحمتشون کنه منو هم شریک غمتون بکنین اونا همه برادرهای ما هستن
خدابه تمام این خانواده ها صبربدهد
الهی بمیرم چه دردی چه مصیبتی میکشن خانواده هاشون خدا صبر بده بهشون