روزنامه ایران در گزارشی نوشت: پدرم به همه چیز شک داشت به همین خاطر همیشه فکر میکرد مادرم به او خیانت میکند. بارها با این تصور، قصد جان او را کرده بود اما کاری از پیش نبرده بود. اما آن شب... وقتی مادرم را بعد از یک قهر طولانی به خانه آورد هیچ کس دور و برشان نبود و او توانست بدون هیچ مزاحمی نقشه شومش را عملی کند.
روزنامه ایران در گزارشی نوشت: پدرم به همه چیز شک داشت به همین خاطر همیشه فکر میکرد مادرم به او خیانت میکند. بارها با این تصور، قصد جان او را کرده بود اما کاری از پیش نبرده بود. اما آن شب... وقتی مادرم را بعد از یک قهر طولانی به خانه آورد هیچ کس دور و برشان نبود و او توانست بدون هیچ مزاحمی نقشه شومش را عملی کند.
پسر جوان که لباس سیاه بر تن کرده بود و ظاهر پریشانی داشت آنقدر گریه کرده بود که چشمانش باز نمیشد. پدر 60 سالهاش به اتهام قتل در زندان بود و او که حال و روز خوبی نداشت به اتاق مشاوره کلانتری انتقال یافته بود. غم از دست دادن مادر برایش آنقدر سنگین بود که مدام بر سر میزد و به خودش لعنت میفرستاد. مأموران او را به هر زحمتی بود آرام کردند. لحظاتی در سکوت گذشت و مرد جوان شروع به صحبت کرد: «مادرم، زن دوم پدرم و 25 سالی از او کوچکتر بود. او زن دلسوز و مهربانی بود اما پدرم به دلیل بیماری فکری و سوءظن شدید همیشه به او شک داشت.
حتی شبها که خودش در خانه بود مادرم را در اتاق حبس میکرد و تا صبح که خودش بیدار شود به هیچکس اجازه باز کردن در را نمیداد. همیشه میگفت: «مادرتان چون از من جوانتر است، دوستم ندارد و به اجبار در کنارم مانده است. به همین خاطر با مردان دیگر رابطه پنهانی دارد.» او حتی یک بار که گرفتار توهم رابطه مادرم و پسر همسایهمان شده بود دعوا به راه انداخت و با اینکه ثابت شد هر دوی آنها بیگناه هستند اما دست برنداشت و بعد از این اتفاق دو بار نقشه قتل مادرم را کشید. یک بار سیم برق را به شیر آب حمام وصل کرد که خواهرم متوجه شد و مادرم نجات یافت. یک بار هم در چای مادرم سم ریخت که این دفعه مادرم خودش فهمید و چای را نخورد.
سوءظنهای پدرم تمامی نداشت و هر شب بهانهای برای جر و بحث پیدا میکرد. چند روز قبل بازهم آنها با هم دعوا کردند اما این بار مثل همیشه نبود. مادرم بعد از یک درگیری شدید از خانه قهر کرد وبه خانه خواهرم رفت. من و خواهر و برادرهایم همیشه نگران مادرم بودیم و بارها به او گفتیم طلاق بگیرد اما او مهربان بود و با همه بدیهایی که از شوهرش دیده بود همیشه میگفت: «طلاق بگیرم این پیرمرد تنها میشود. آن وقت چه کسی میخواهد از او مراقبت کند؟!» اما کاش پدرم معنی این دلسوزیها را میفهمید.»
هق هق گریه امان نداد تا مرد جوان حرفهایش را ادامه دهد. او به خودش لعنت میفرستاد که چرا آن شب مادرش را تنها گذاشته بود: «قهر مادر و پدرم چند روزی طول کشید اما مادرم دلش طاقت نیاورد و به خانه برگشت. ما خیلی اصرار کردیم که این کار را نکند اما او در برابر خواهشهای پدرم نرم شد و به خانه برگشت. رفتار پدرم آن شب عجیب بود. او زیادی مهربان شده بود. همه فکر کردیم شاید چند روز دوری مادرمان او را به خود آورده اما غافل از این بودیم که.
مادر و پدرم به خانه رفتند. چند باری تماس گرفتم حالشان خوب بود اما انگار آخر شب بازهم پدرم به مادرم تهمت زده و عصبی و خشمگین در اتاق را قفل کرده و پشت در خوابیده بود. خودش میگفت فکر اینکه مادرم به او خیانت کرده مثل خوره در جانش بود و نمیگذاشت آرام بخوابد. این فکرهای شیطانی آنقدر در ذهن و روح پدرم رخنه کرده بود که تصمیم گرفت یک بار برای همیشه کار را تمام کند. متأسفانه این بار هیچ کدام از ما پیش مادرم نبودیم. پدرم گفت: «ساعت 6 و نیم صبح؛ مادرت هنوز خواب بود. تا خود صبح با خودم کلنجار رفتم اما دیدم هیچ راهی بجز کشتن او ندارم. نمیتوانستم انکارهای او را باور کنم. به همین دلیل دیدم او در خواب است و نمیتواند سر و صدا راه بیندازد سریع به آشپزخانه رفتم و چاقوی بزرگی برداشتم. وقتی کنار رختخوابش رسیدم او ناگهان چشمانش را باز کرد و چاقو را در دستم دید. هول کردم. از ترس اینکه جیغ و فریاد کند نخستین ضربه را زدم وبعد هم ضربههای دیگرو...»
هنوز باورش برایم سخت است. پلیس میگفت مادرم 40 ضربه چاقو خورده است. من از وقتی مادرم به خانه رفته بود دلهره عجیبی داشتم به همین خاطر صبح زود از خانه بیرون زدم و مستقیم پیش مادرم رفتم که با آن صحنه وحشتناک روبهرو شدم. راستش اول، پدرم را ندیدم و شروع به داد و فریاد کردم و از همسایهها کمک خواستم. وقتی کنار مادرم رسیدم تازه پدرم را دیدم که در گوشهای کز کرده و سر و صورتش جراحات جزئی برداشته بود. نگاهی به جسد مادرم و نگاهی به من انداخت و گفت: «می خواست مرا بکشد و من فقط از خودم دفاع کردم...»
با دیدن آن صحنه زانوهایم سست شده بود. همان جا نشستم تا پلیس رسید. کاش آن شب مادرم را تنها به خانه نفرستاده بودم. کاش...»
بیماری روانی عامل جنایت
کارشناس مرکز مشاوره «آرامش» پلیس اصفهان دراین باره گفت: «بیماری روانی متهم و کوتاهی او و خانوادهاش برای درمان این مشکل روحی عامل اصلی این جنایت بوده است. از طرفی اختلاف سنی زوجین، نداشتن مهارتهای ارتباطی و کلامی زوجین، گذشت بیحد و اندازه زن و همچنین برطرف نکردن قطعی مشکل ازسمت طرفین سبب سوءتفاهمات و به حداکثر رسیدن سوءظنها شده ودرنهایت به این ماجرای هولناک ختم شد. به طور کلی مشکلات روحی ریشه در جوانی و گذشته این متهم داشته است. آنطور که اعترافهای متهم نشان میدهد او در زندگی اولش نیز این مشکلات و سوءظنها را داشته و به همین خاطر کارش به جدایی رسیده است. اما چون هیچکس به مشکلات و معضلات روحی او در طول این سالها توجه نکرده، او پیش از ازدواج دوم، نه تنها برای درمان بیماریاش اقدامی نداشته بلکه به دلیل فشارهای ناشی از طلاق با بیماری در مرز بحران زندگی جدیدی را شروع کرده است.»
مشاوره راهی برای حل اختلافات
این کارشناس افزود: «افرادی که دارای مشکلات روانی هستند با مراجعه به روانشناس و مشاوره میتوانند از بروز این فجایع جلوگیری کنند. اما از آنجا که مشاوره در زندگی افراد جایگاه مناسبی نداشته به طور معمول افراد به آن بیتوجهی کرده و تا حدی با بیماری پیش میروند که حتی در برخی موارد درمان را غیرممکن میکنند. در این پرونده اگر زن و مرد و حتی فرزندانشان به مشاور یا روانشناس مراجعه میکردند شاید این اتفاق هرگزرخ نمیداد. ازبین رفتن جایگاه معنویات در زندگی افراد را هم میتوان عامل بروز این رفتارهای خشن دانست. فردی که به داشتن فساد اخلاقی مشهوراست با همان چشم به همسرخود نیز نگاه میکند و سوء ظن شدید و فکر اینکه همسرش هم به او خیانت میکند لحظهای او را آرام نگذاشته و زمینه بروز هر گونه جرمی را ایجاد میکند.»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
خدا ازش نگذره بیمار روانی باید با آرپی جی بزننش طفلی مادره خیلی دلم سوخت واسش ... جای پسره بودم پدره رو به هزار قسمت مساوی تقسیم میکردم و مینداختم جلو سگا
بدون نام
بعضی خبرا اصلا نمیشه در موردشون نظر داد.اعدام لطفا
بدون نام
سلام ـــ بیچاره زن بدبخت خدا رحمتش کنه خدا یه صبری به بچه هاش بده پیرمرد مریض روانی ـــشوهر دختر خواهرم ا ز این بدتر بود مردیم تا طلاقش گرفت او حتی موقع رفتن به حمام ودستشویی پشت در مواظبش بود شوهرش تا میخواست بره بیرون برا چند روز برادستشویی کردن زنش ظرف می گڌاشت کلید اتاق با خود میبرد
طوطی
این همه ادعا داریم ،اما هنوز هم اسم روانشناس و مشاوره که میاد ، بهمون بر میخوره ،میگیم مگه دیوانه ایم که پیش روانشناس بریم ,
الهی بمیرم واسه این بانو,روحش شاد
راز
اینجا فقط اون مرد مقصر نیست بلکه کل خانواده مقصر هستند حتی خود اون خانم خدابیامرز
یک بیمار روانی هیچ وقت خودش آگاه بربیماریش نیست و در هرحال خودش رو و افکارش رو باور داره اگه غیر از این بود که بیمار نبود ولی اطرافیان دقیقا میدونستن که اون مرد بیمار هست ولی هیچ کاری براش نکردن تحمل خانم و دلسوزیش قابل قدره هست ولی باید برای رفع مشکل هم اقدام میکردن متاسفانه خیلی از مردم ما هنوز باور به بیماری های روانی ندارن هنوز وسواس شک و افسردگی ها رو خوب نمیشناسن و فکر نمی کنن که میتونه خطرناک باشه
سپیده
مردک روانی . باید اینجور آدما و علی الخصوص مردا رو با چند روش مجازات کنن بعد اعدام کنن مرگ سریع حقشون نیست. مردک پیری
بدون نام
اکثر قتل های کشور منشا روانی دارن ،سوء زن بدترین بیماریه
بدون نام
چه اتفاق بدی
مهتاب
زن و مردی که جهت ازدواج دوم اقدام میکنن حتما باید خوب تحقیق کنن و علت طلاق زندگی اولشون واسه هم روشن بشه .
این زن اگه دلیل شکست زندگی این شوهر رو میدونست و میفهمید تا این حد روانیه شاید باهاش ازدواج نمیکرد و الان زنده بود .
بادید باز ازدواج کنید .
مولاوردی
اقاقاسم کجایی بیاد درمورد این اقام نظر بده ببینیم حالا خانوما مقصرن یا اقایون
بدون نام
آخه تو وقتی ذهنیتت خرابه غلط میکنی زن میگیری بعدشم بزنی بکشیش! مگه مردم بچشونو از سر راه پیدا کردن رووووانی
بدون نام
خدا ازت نگذره مردک قاتل بعدش مقصر مقتوله چطوری با 25 سال اختلاف سنی با این پسر ازدواج کرده
عسل
نوشته " گذشت بی حد و اندازه زن "
خدایا بحق فاطمه ی زهرا به ( بعضی ) مردان اندکی رحم و مروت عطا کن. آخه مرد ناحسابی اگه نمیخواستت که پیشت نمیموند و طلاق میگرفت میرفت . هیچ چیزی زیادیش خوب نیس . حتی گذشت و محبت .
خدا آمرزیده بهشتش کنه و به بچه های داغدیدش صبر بده . دلم آرومه که اون دنیایی هم هست و تو آتیش عدل خدا میسوزی بیرحم قسی القلب. خدا ازت نگذره
بدون نام
پیرمردحرفت
حمودی
روانی کثیف اگر همسرش راستی خیانت کار بود هیچ وقت نمیتوانست او را بکشد ولی حیف اینچنین خانمهایی به اینجور مردهای روانی
نظر کاربران
خدا ازش نگذره بیمار روانی باید با آرپی جی بزننش طفلی مادره خیلی دلم سوخت واسش ... جای پسره بودم پدره رو به هزار قسمت مساوی تقسیم میکردم و مینداختم جلو سگا
بعضی خبرا اصلا نمیشه در موردشون نظر داد.اعدام لطفا
سلام ـــ بیچاره زن بدبخت خدا رحمتش کنه خدا یه صبری به بچه هاش بده پیرمرد مریض روانی ـــشوهر دختر خواهرم ا ز این بدتر بود مردیم تا طلاقش گرفت او حتی موقع رفتن به حمام ودستشویی پشت در مواظبش بود شوهرش تا میخواست بره بیرون برا چند روز برادستشویی کردن زنش ظرف می گڌاشت کلید اتاق با خود میبرد
این همه ادعا داریم ،اما هنوز هم اسم روانشناس و مشاوره که میاد ، بهمون بر میخوره ،میگیم مگه دیوانه ایم که پیش روانشناس بریم ,
الهی بمیرم واسه این بانو,روحش شاد
اینجا فقط اون مرد مقصر نیست بلکه کل خانواده مقصر هستند حتی خود اون خانم خدابیامرز
یک بیمار روانی هیچ وقت خودش آگاه بربیماریش نیست و در هرحال خودش رو و افکارش رو باور داره اگه غیر از این بود که بیمار نبود ولی اطرافیان دقیقا میدونستن که اون مرد بیمار هست ولی هیچ کاری براش نکردن تحمل خانم و دلسوزیش قابل قدره هست ولی باید برای رفع مشکل هم اقدام میکردن متاسفانه خیلی از مردم ما هنوز باور به بیماری های روانی ندارن هنوز وسواس شک و افسردگی ها رو خوب نمیشناسن و فکر نمی کنن که میتونه خطرناک باشه
مردک روانی . باید اینجور آدما و علی الخصوص مردا رو با چند روش مجازات کنن بعد اعدام کنن مرگ سریع حقشون نیست. مردک پیری
اکثر قتل های کشور منشا روانی دارن ،سوء زن بدترین بیماریه
چه اتفاق بدی
زن و مردی که جهت ازدواج دوم اقدام میکنن حتما باید خوب تحقیق کنن و علت طلاق زندگی اولشون واسه هم روشن بشه .
این زن اگه دلیل شکست زندگی این شوهر رو میدونست و میفهمید تا این حد روانیه شاید باهاش ازدواج نمیکرد و الان زنده بود .
بادید باز ازدواج کنید .
اقاقاسم کجایی بیاد درمورد این اقام نظر بده ببینیم حالا خانوما مقصرن یا اقایون
آخه تو وقتی ذهنیتت خرابه غلط میکنی زن میگیری بعدشم بزنی بکشیش! مگه مردم بچشونو از سر راه پیدا کردن رووووانی
خدا ازت نگذره مردک قاتل بعدش مقصر مقتوله چطوری با 25 سال اختلاف سنی با این پسر ازدواج کرده
نوشته " گذشت بی حد و اندازه زن "
خدایا بحق فاطمه ی زهرا به ( بعضی ) مردان اندکی رحم و مروت عطا کن. آخه مرد ناحسابی اگه نمیخواستت که پیشت نمیموند و طلاق میگرفت میرفت . هیچ چیزی زیادیش خوب نیس . حتی گذشت و محبت .
خدا آمرزیده بهشتش کنه و به بچه های داغدیدش صبر بده . دلم آرومه که اون دنیایی هم هست و تو آتیش عدل خدا میسوزی بیرحم قسی القلب. خدا ازت نگذره
پیرمردحرفت
روانی کثیف اگر همسرش راستی خیانت کار بود هیچ وقت نمیتوانست او را بکشد ولی حیف اینچنین خانمهایی به اینجور مردهای روانی