آیت الله؛ همیشه برای نظام هاشمی ماند
یک مرد انقلابی دیگر، یک یار دیرین امام، یک مرد همیشه همراه رهبری دار فانی را وداع گفت، مردی که رهبری فقدان او را سخت و جانکاه دانستند.
خبرآنلاین: یک مرد انقلابی دیگر، یک یار دیرین امام، یک مرد همیشه همراه رهبری دار فانی را وداع گفت، مردی که رهبری فقدان او را سخت و جانکاه دانستند.
نوزدهم دی ماه، ساعت نوزده؛ کسی باورش نمیشود: «آیتالله هاشمیرفسنجانی دعوت حق را لبیک گفت.» انگار همین دیروز بود که در کنار حضرت امام ایستاده و حکم نخستوزیری مهندس بازرگان را خواند: « متن حکم نخستوزیری آقای بازرگان را که پس از تعیین کلیات آن توسط امام، با مشورت آقایان بازرگان، مطهری، من، مهدویکنی، دکتر یداله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی و چند نفر دیگر تنظیم شده بود حسب دستور امام، توسط من، در جمع انبوه خبرنگاران و شخصیتهای داخلی و خارجی حاضر در مدرسه علوی (در عصر دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۵۷) قرائت شد. در مورد قرائت حکم نخست وزیری آقای بازرگان، در شواری انقلاب تعیین تکلیف نشده بود و اصلاً بحثی در این زمینه نبود. بعد از آنکه امام حکم دادند، ما نمیدانستیم چه کسی باید این حکم را بخوانند. یک وقت به من اطلاع دادند که امام نظرشان این است که شما حکم را بخوانید؛ البته موضوع خیلی معمولی بود. اصلاً ما آن زمان در این فکر نبودیم که چه کسی حکم را بخواند یا چه کسی حکم را بنویسید. این بحثها در فضای انقلاب مطرح نبود. همه بحث، فداکاری بود».
کسی باورش نمیشود اما آیتالله هاشمیرفسنجانی درگذشته است. کسی که امینترین فرد برای حضرت امام (ره) بود. کنار آن صندلی در جماران همیشه یک جا برای او خالی بود. امام (ره)، هاشمی را دوست داشتند. آن قدر که برای او نوشتند: «مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد از بیمارستان پیام داد «به رضاخان بگویید من زنده هستم». مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زندهاست چون نهضت زندهاست. آمریکا و دیگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زندهاست... من به آقای هاشمی فرزند برومند اسلام تبریک میگویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت به پیش رفته و سلامت و ادامه خدمت ایشان را از خدای تعالی خواستارم. صحیفه امام، جلد ۷، صفحه ۴۹۵».
زمان آتشبس که فرا رسید باز او پیش قدمتر از همه شد . حتی خواست که آن چه را بعدا معروف به جام زهر شد خود بنوشد. همان جلسه معروف ۶ نفره که هاشمی آن را این گونه روایت کرده است: «امام قانع شدند که الان باید این کار را بکنیم و به این مسئله رسیدند که مصلحت است که بپذیریم. منتها بحث بر سر کیفیت بود من پیشنهاد کردم که اگر برای شما اعلام آن سخت است این مشکل را من حل میکنم. من جانشین شما هستم و حق امضاء در این مسائل دارم من میروم و میپذیرم . ممکن است جنابعالی بعد بلافاصله بگویید که او تخلف کرده و باید از من به عنوان فرماندهی کل قوا اجازه میگرفت . شما آن موقع میتوانید مرا محاکمه کنید. فدا کردن یک نفر بهتر از این همه مشکلاتی است که پیش آید. ایشان نگاه مهربانانهای کردند و گفتند: نه، این خوب نیست. خودشان پیشنهادی دادند که ما از آن پیشنهاد بیشتر متأثر شدیم و آن را قبول نکردیم و گفتیم که این درست نیست.»
جنگ که تمام شد نوبت سازندگی رسید. انقلابی دوران حالا باید ردای برجای مانده از امیرکبیر را بر تن میکرد. همان شخصیتی که همیشه او را دوست داشت. همانی که در موردش کتاب نوشته و همین اواخر در یک جمعی با شنیدن نامش گریسته بود. زمان ساختن ویرانیهای جنگ و عقبماندگیهای برجای مانده از طاغوت بود. او همه کار کرد. از همه نیروها؛ از چپ و راست، بهترین نیروها را به کابینه آورد. او روزهای سختی داشت. رابطهاش با رهبر معظم انقلاب، مانند امام بود. برای ایشان آنچنان بود که رهبر معظم انقلاب درباره اش فرمودند: «این دورهٔ هشت ساله برای کشور، یک دورهٔ بسیار پرکار و پرتلاش و پر عاید و حقیقتا دورهٔ بازسازی بود... حقیقتا کشور بازسازی شد، کشوری که قبل از ویرانیهای جنگ هم، حقیقتا هیچ میراث زیربنایی قابل توجه و قابل قبولی از رژیم گذشته نداشت... بخش قابل توجهی از این، به خصوصیات شخص آقای هاشمی برمیگردد، یعنی واقعا برخی از خصوصیات در ایشان هست که تأثیر تام تمامی در این موفقیتها داشته، از قبیل برخورداری ایشان از روحیهٔ کار -پرکاری- روحیهٔ ابتکار و نوآوری و ورود در میدانهای جدید و ناپیموده، همت بلند در امر سازندگی و نترسیدن از
طرحهای بزرگ و اقدام کردن شجاعانه در مورد کارهای بزرگ، شیوهٔ مدیریت باز که در ایشان وجود داشت و این به همکارهای ایشان امکان میداد که ابتکار و تلاش خودشان را به کار بیندازند و از آنها استفاده بکنند. ایمان عمیق به توانایی خود نیز نقش زیادی داشت. همچنین هوشمندی در شناخت مسایل و مضایق و پیدا کردن راهحلها، بخشی از خصوصیاتی است که بلاشک موثر بود...
...جناب آقای هاشمی به عنوان یک روحانی انقلابی، کارآمد، متدین و متعبد برای مردم ما مطرح هستند و این خصوصیاتی است که در ایشان هست... بنده دایما شماها را در طول این سالها متمادی دعا میکردم، شخص آقای هاشمی را به نام و حداقل در هر شبانهروزی یک مرتبه و بیش از این و شماها را هم همین طور معمولا دعا میکردم. باز هم دعا خواهم کرد.{بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با آقای هاشمی رفسنجانی و کابینهٔ ایشان در پایان دورهٔ ریاست جمهوری، ۹ مرداد ۱۳۷۶» }
دولت که تغییر کرد ناگهان همه چیز هم تغییر کرد. رادیکالها با تغییر شرایط سیاسی فرصتی یافته بودند برای هجمه و حمله به نظام و حاکمیت. هاشمی را ستونی از انقلاب دیدند و او را تا آنجا که توانستند تخریب کردند. هاشمی اما به رسم همیشه سکوت کرد. او خود را وقف انقلاب میدانست چه بیم و چه باک که برای انقلاب ضربهای هم بخورد. زمان گذشت. دوره اصلاحات تمام شد. او زمانه را مناسب دید برای بازگشت به پاستور. از آشفتگی اوضاع و نابسامانی نیروهای سیاسی واهمه داشت. ترس از اینکه مبادا باز کار به نااهلان و رادیکالها بیافتذ.
نامزد انتخابات شد. شرایط اما به گونهای دیگر رقم خورد . او به پاستور نرسید اما از انقلاب جدا نشد . ماند و باز سیبلی شد برای حمله افرادی که تخریب هاشمی را بهترین ابزار میدانستند برای بالا رفتن از چهارپایه قدرت. ۴ سال بعد تاریخ تکرار شد باز انتخابات باز تخریب هاشمی. موج تخریبها که بالا رفت رهبر معظم انقلاب فرمودند: «آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ -یعنی ۵۲ سال قبل- ایشان را از نزدیک میشناسم. آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزی انقلاب از مؤثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهای زیادی داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از
انقلاب یک اندوختهای درست کرده باشد. اینها یک حقایقی است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.»
سال ۹۲ هر چند که آیتالله هاشمیرفسنجانی بارها گفته بود بنای نامزدی ندارد، در عین ناباوری و در حالی که دیگر همه مطمئن شده بودند «او» نخواهد آمد، به یکباره فرمان حرکت داد و تیم پیش رو و همراه محافظان را همزمان راهی ساختمان معروف خیابان فاطمی کرد. «تصمیمش» را گرفت؛ «همان لحظه آخر». معادلات انتخابات از همان لحظه تغییر کرد، چند روز بعد سوار بر همان بنز آبینفتی رنگ قدیمی، مسیر جماران تا خیابان آذربایجان را طی میکرد که تلفنی اطلاع دادند یک مهمان ویژه در اتاق کارش منتظر است که یک پیغام محرمانه و مهم را به او برساند. خودش روایت میکند وقتی پیغام رد صلاحیت و درخواست برای انصراف، به او رسیده بارها مساحت همان اتاق همیشگی که مهمانها را در آنجا ملاقات میکند با علی لاریجانی قدم زده است. آن صبح بهاری حرفهایی میان این دو شخصیت رد و بدل شده که هنوز که هنوز است اگر چه هاشمی آنها را در برخی جمعهای خصوصی روایت میکند اما رضایت نداده که راه به رسانهها یافته و جنبه عمومی پیدا کند. باز هم او نخواست که خود را از نظام جدا کند. همچنان برای نظام و انقلاب همان هاشمی ماند. بارها گفت که عاشق انقلاب است و بارها گفت که: «در ایران
دو نفر مانند من و رهبری را پیدا نمیکنید که تا این اندازه نزدیک بههم باشند، عشق من آقای خامنهای است. بیش از ۵۰ سال است که ما با هم دوست و همکار هستیم و اسرار جدا از هم نداریم .»
نظر کاربران
هاشمی مرد بزرگی بود