وصيت «بانوی اول داستان ایران» چه بود؟
در مراسم نخستين سالگرد درگذشت سيمين دانشور با خواندن بخشهايي از وصيتنامه اين نويسنده، ياد او گرامي داشته شد.
همچنين در حاشيهي اين مراسم براي اولينبار بعد از تعمير خانهي سيمين، اجازهي ورود به اتاق کار او که هنوز نامرتب است، داده شد. ياد سيمين دانشور و جلال آل احمد در اين اتاق جاري است، هرچند کتابخانه خالي شده و چينش وسايل تغيير کرده است.
در مراسم نخستين سالگرد درگذشت سيمين دانشور که عصر روز جمعه، هجدهم اسفندماه، برگزار شد، غلامرضا امامي، پژوهشگر و نويسندهي زندگينامهي سيمين دانشور، در سخناني گفت: سيمين دانشور زادهي شيراز، نويسنده، مترجم و استاد دانشگاه بود.
سيمين در ارديبهشت به دنيا آمد. زيبايي سيمين آنطور که در اين ساليان دراز يافتم، در سه ويژگي بود: يک مهرباني؛ او با همه از دوست و دشمن مهربان بود.
من هرگز در اين ساليان دراز يک بار او را خشمگين نديدم. دست و دلباز بود، از پول اندکي که داشت، به ياران کمک ميکرد. اين خانه خانهي دل ما بود. هرکس مشکلي داشت، سيمين مشکلگشا بود؛ چون آفتاب به همه ميتابيد. صفت دوم سادگي اوست، اين خانه و زندگي اوست که ميبينيد، به همين سادگي زيست. پيچيده نبود .
وصيت سيمين چه بود؟
امامي در ادامه اظهار کرد:آنچه در ادامه ميگويم، بخشهايي از وصيت اوست. اين بخشي از وصيت اوست که ما بايد به آن پايبند باشيم. اين سخن اوست در وصيتنامهاش: «در مرگ من نه سياه بپوشند و نه مراسم عزا برپا دارند.»
سخن ديگري که گفت و عمل شد، اين بود: «اگر امکان بود، با توافق دوستان در قطعهي هنرمندان واقع در بهشت زهرا به خاک سپرده شوم، اگر نشد، هرجا که براي وراث راحتتر است.» خواست ديگر او در اين وصيت است که نوشته است: «خواهان آنم که خانهام را بنياد سيمين دانشور و جلال آل احمد بنمايند.» اما در اين نزديکيها خانهي نيماست و سيمين آنطور که در روزهاي پايان عمر به من گفت، دلش ميخواست بنياد سيمين و جلال و نيما در اين خانه ايجاد شود و بماند.
امامي همچنين در ادامهي خواندن وصيتنامهي سيمين دانشور گفت: وصيت بزرگ سيمين خطاب به نويسندگان و هنرمندان اين است که: «بايد از ذهنت آب تازه بيرون بکشي، نه آب توي جوي مانده را. بايد تازه شد، نو شد.
بايد مدام تکامل يافت، بايد مدام تحول يافت. به همهي نويسندگان اين وصيت را ميکنم که بايد دم به دم نو شد، تحول و تکامل يافت. اگر ديدي تمام شدهاي، رها کن.» او که عمر با عزتي داشت، تا پايان عمر هميشه در تحول، تکامل و نو شدن بود. شمع تکامل و جهان را به زيبايي نگريستن در ياد و جان او بود.
سيمين نه به خانوادهاش کمک مالي کرده و نه به نجف رفته
او سپس در رد بعضي از سخناني که دربارهي سيمين دانشور گفته شده است، تصريح کرد: در سالي که از مرگ سيمين گذشته، بسيار سخنان دربارهي او گفته شده است، اما سخنان اشتباهي دربارهاش شنيدهام که چون بيان تاريخ و حقيقت است، در اين جمع اشتباهاتشان را باز ميگويم. يکي اينکه سيمين هرگز به خانوادهاش کمکي نکرد. خانوادهي او نيازي نداشتند که سيمين به آنها مساعدت مالي کند.
خواهر او، تنها خواهر بازماندهي او، به اين مسأله شهادت ميدهد. مادر سيمين، بانو قمرالسلطنه دانشور (حکمت)، خود به اندازهي کافي براي بازماندگان گذاشتند که نيازي نباشد سيمين به آنها برسد. سخن دوم را دربارهي آنچه در فيلمي که شايد از سر ناآگاهي گفته شده و از لحاظ ثبت در تاريخ نارواست، ميگويم: سيمين هرگز به نجف نرفت و سيمين و جلال به نجف نرفتند. جلال در دوران نوجواني، قبل از ازدواج به نجف سفر کرد.
نظر کاربران
درفیلم ذکرمیشه که مرحومه سیمین دانشوربه همراهی جلال آل احمد بعد از وقایع خرداد42به نجف میروند وبا امام خمینی اعلام بیعت می کنند درزندگینامه جلال هم آمده که اوفردی مذهبی واهل خانواده ای مذهبی بوده اما انتقاداتی به وضع سیاسی جامعه داشته اگرهم این مطلب درست باشه که به نجف نرفته اند بازهم این مورد زیاد خارج ازحدس نیست که آن دواز انقلابیون اولیه نهضت بوده اند ونزدیکی فکری زیادی با مخالفان شاه داشته اند اما اینکه خانوم دانشوردرآخرعمرخود منتقد وضع موجود می شود در نتیجه سالها عمروتحولات روحی بوده که باعث تغییردرسیستم فکری ایشون شده بهرحال حرف مرحومه نشان از بزرگی روح و روان اوست روحش شاد