«کاربر نخست زیر پست کاربر دوم در یک شبکه اجتماعی آنلاین، کامنتی گزنده یا نقادانه مینویسد. دومی، کامنت اولی را حذف و او را بلاک میکند که دیگر پیامی از او نبیند.
محمد معماریان در صبح نو نوشت: «کاربر نخست زیر پست کاربر دوم در یک شبکه اجتماعی آنلاین، کامنتی گزنده یا نقادانه مینویسد. دومی، کامنت اولی را حذف و او را بلاک میکند که دیگر پیامی از او نبیند.
این کار برای اولی دردناک تمام میشود و او جای دیگری مثل صفحه شخصیاش، اعتراض میکند که به آزادی بیان او احترام نگذاشتهاند.» این سناریوی رایج که از سوی کاربران با تمایلات سیاسی و اجتماعی مختلف بسیار دیده میشود، به گمانم حاکی از سوءتفاهم کاربر بلاکشده داستان درباره مفهوم «آزادی بیان» است.
بعید است منظومه فکری عملی و سنجیدهای بتوان یافت که از «آزادی بیان» بهعنوان یک ارزش مطلق و بیحصر دفاع کند. در عموم رُخدادهای زندگی جمعی، این «حق بشر» بالقوه در تلاقی با حقوق سایر بشرها قرار میگیرد و جوامع مردمسالار تلاش میکنند که میان تحقق این حقوق مختلف، توازن برقرار کنند.
حق آزادی بیان میتواند در بسیاری موارد مزاحم یا معارض حقوقی مانند امنیت، سلامت، احترام و حریم دیگران شود. پروندههای بسیاری در دادگاههای کشورهای دموکراتیک نیز به مسأله سنجش این حقوق در برابر آزادی بیان پرداختهاند تا راهحلهای کاربردی برای گرههای پیچیده بیابند. هرجا یکطرف دعوا شهروندان معمولی و طرف دیگر دولت باشد، مردمسالاری معمولاً سعی میکند جانب شهروندان را بیشتر بگیرد؛ اما وقتی طرفین ماجرا همگی در زمره شهروندان خصوصی باشند، مسأله قدری پیچیدهتر میشود.
یک نمونه خاص ماجرا آنجاست که آزادی بیان یک نفر مقابل حریم ذهنی دیگری قرار میگیرد. در اینجا صحبت از «حریم خصوصی» به معنای آن محدوده معمولاً ملموس نیست که فرد حق پنهان نگه داشتن اتفاقات آن از دید عموم را دارد؛ بلکه صحبت از ساحت خلوتی از ذهن است که حق داریم آن را از مزاحمت ناخواسته و سرزده افکار و نظرات و ایدههای دیگران مصون نگه داریم تا جایی برای خلق آن عنصر منحصربفرد و خاص هویتی داشته باشیم که کیستیِ ما را شکل میدهد. برای حفظ این ساحت، فرد حق دارد از قرار گرفتن در معرض آن پیامهایی که نمیخواهد، پرهیز کند. البته دیگران حق «آزادی بیان» دارند اما حق آنکه بیانشان را به هر طریقی به گوش ما برسانند، ندارند. به تعبیر دیگر، حق آزادی بیان مساوی حق شنیده شدن نیست: همانقدر که من حق دارم بیان کنم، دیگران هم حق دارند نشنوند و از شنیدن حرف من مصون باشند و بالعکس.
عادت دوران رسانههای سنتی قدیمیتر، دسترسی به «مخاطب اسیر» بود؛ یعنی کسی که ناچار از شنیدن حرف صاحبرسانه باشد حتی اگر در نهایت حرف او را نپذیرد یا واکنش لجبازانهای به آن نشان بدهد. ولی در فضای رسانهای جدید یا حداقل در بستر انتزاعی آن، این عادت را باید کنار گذاشت. در زیرساخت فناورانه شبکههای اجتماعی آنلاین، آن دو حق کلیدی مربوط به «بیان» همزمان پیادهسازی شدهاند: هرکس میتواند صفحهای برای خود بسازد و نظرش را بگوید تا از «آزادی بیان» بهرهمند شود و هرکس هم میتواند صداهایی که دوست ندارد را از معرض دید خود حذف کند تا از «آزادی نشنیدن» بهرهمند شود. معنای این وضعیت آن است که کاربر در گفتن حرف خود آزاد است، اما در انتخاب شنوندگانش آزاد نیست. جذب شنوندگان تابع سازوکارهای خلاقانه دیگری است که او باید به کار بگیرد تا طیفی از مخاطبان را فراهم آورد که مایل به گفتوشنود با او باشند.
البته اگر این حق فردیِ «نشنیدن» به صورت دستهجمعی و بدون تمایزگذاری، بهویژه از طرف اکثریت، اجرا شود، بیم آن میرود که اقلیت ایزوله شده و امکان هرگونه دیالوگ در فضای مجازی یعنی آنچه امید میرود جایگزین «قلمرو عمومی» باشد، از دست برود. چنین اتفاقی، خصوصاً اگر با اعتماد به فهرستهای چکشکارینشده رُخ دهد که پیشنهاد حذف یکجای صداهای جماعتی را میدهند، میتواند فضا را دوقطبی و کممدارا کند، بسیاری از افراد و ایدههای مناسب را قربانی کند و پلهایی را از بین ببرد که به طور طبیعی میان جزیرههای مختلف کاربران وجود دارند و واسطههای تسهیلگر دیالوگ میان نظرات بسیار متفاوت هستند.
لذا بهرغم همه نقدهایی که پیرامون سوگیریهای ساختاری یا جمعی رسانههای اجتماعی وجود دارد و بعضی از آنها هم به نظر من درست یا قابل تأمل هستند، به گمانم نباید از در هم شکستن برخی عُرفهای رسانهای سابق که خوب نبودهاند (از جمله زوال «مخاطب اسیر») هراسید. به هر روی، این فناوریهای جدید آمدهاند که بمانند و باید از حُسنهایشان استقبال کرد و راهی برای ترمیم عیبهایشان یافت.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر