اردال ارزنجان: ساز من و کلهر یکی شدهاند
این دومینبار است که اردال ارزنجان به ایران میآید تا در کنار کیهان کلهر چهار شب در تهران کنسرت برگزار کند. شش سال پیش از این، سه شب در تهران و یک شب در شیراز به همنوازی با او نشسته بود؛ هرچند این دو هنرمند تقریبا سالی بیش از ٢٠، ٢٥ کنسرت در کشورهای مختلف برگزار میکنند
یادتان میآید اولینبار که ترکیب صدای این دو ساز را شنیدید، چه احساسی داشتید؟
در ترکیه سازی به نام کمانه هست که صدایش شبیه به کمانچه است و آن را در روستاهای آنادولو مینوازند. وقتی صدای ساز کلهر را شنیدم، یاد قدیمها افتادم و اصلا صدای غریبهای برایم نبود و خیلی با هیجان آن را نواختم. الان هم وقتی روی سن هستیم، انگار که یکی هستیم. سالهاست که چنین حسی دارم. ما خیلی زود با هم آشنا شدیم و به کار هم خو گرفتیم. وقتی میزنیم، انگار دو رفیق قدیمی با هم حرف میزنند. گاهی انگار چیزی که او مینوازد، از دل ساز من بيرون میآید. از کیهان هم که بپرسید، او هم میگوید همین حس را دارد. راستش حس میکنم موسیقی ما با هم رابطه عمیقی پیدا کرده. در کنار همنوازی، انرژی زیادی هم از مخاطبان میگیریم که به انرژی خودمان اضافه میشود و کار را بسیار لذتبخش میکند. دلمان میخواهد این همکاری را تا پایان عمر ادامه دهیم.
با کیهان کلهر چطور آشنا شدید؟
مدیربرنامههای کیهان به ترکیه آمده بود و ساززدن من را دیده بود و با هم صحبت کردیم. من هم موسیقی کلهر را گوش دادم، خیلی خوشم آمد، احساس کردم با قلبش موسیقی مینوازد. علاقهمند به کار با او شدم و همکاریهایمان آغاز شد. اما الان اینقدر با هم همکاری میکنیم که هرکس که در ترکیه من را میشناسد، کیهان را هم میشناسد اما قبل از آن کلهر خیلی در ترکیه کنسرت نداده بود؛ مردم خیلی او را نمیشناختند اما الان دیگر اوضاع فرق کرده.
یادم میآید اولینباری که به ایران آمده بودید، بسیار هیجانزده بودید. اینبار چطور بود؟
الان هم بسیار هیجانزدهام. اما اولینبار وقتی به ایران آمدم، بر اساس گفتههای کلهر فکر میکردم میخواهم به فضای ٥٠ سال پیش ترکیه برگردم، سالهایی که در آن فرهنگ مردم از بین نرفته بود. احساس میکنم این روزها ریشههای موسیقی در ترکیه از بین رفته است اما ٥٠ سال پیش اینطور نبود. من با این خیال به ایران آمدم و به هیچ عنوان هم احساس غریبگی در ایران نکرده و نمیکنم. احساس میکردم در ترکیه هستم. اینبار اما با توجه به اینکه کنسرت در شبهای بیشتری بود و فضا را میشناختم، حس بسیار بهتری داشتم. بههرحال من با موسیقی ایران قرابت دارم و خیلی زیاد موسیقی سنتی ایران را شنیدهام. موسیقی ایرانی شبیه به موسیقی ماست و من از مدتها قبل به این موسیقی گوش کردهام. قبل از آشناییام با کلهر هم به موسیقیاش گوش داده بودم.
با وجود این هنرمندان ایران و ترکیه همکاریهای موسیقاییشان زیاد نیست؟
همکاری موسیقیدانهای ایرانی و ترکیهای مسئلهای است که هنوز کشف نشده. اگر اینها کنار هم قرار بگیرند، بهراحتی با هم کنار میآیند چون نقاط مشترک زیادی دارند. اولینبار کیهان این را کشف کرد تا آن فضا به وجود آمد و ما این نقاط مشترک را کشف کردیم. اصلا سخت نبود. وقتی با کیهان هستم انگار با یک نفر که خیلی خوب مرا میفهمد، نشستهام و او هم مرا خیلی خوب درک میکند و هم موسیقیام را. احساسات مرا میفهمد و درک خوبی از فضای کلی کار من دارد. سعی نمیکند خودش را جلو بیندازد. ما مثل دو آشپز هستیم که هدفمان پخت یک غذای خوشمزه است. ما با هم هماهنگیم و این نوع تفکر یک شیوه خوب کارکردن است.
او که متولد ١٩٧١ است، بعد از سنين كودكي شروع به بررسي آداب و رسوم مردم منطقه محل زندگي خود کرد و در همان سنين با ساز بائلاما آشنا شد. سال ١٩٨١ ساكن استانبول شد و در سال ١٩٨٥ در كلاس موسيقي عارف ساء که یکی از استادان موسیقی در ترکیه محسوب میشود، شروع به تحصيل كرد. سال ١٩٨٩ به مدرسه دولتي موسيقي تركيه در گروه علوم پايه وارد شد و درخصوص تكنيك بدون مضراب نواختن بائلاما تحقيق كرد. او دانشگاه را با ارائه پایاننامهای تحت عنوان «اجرا و نتاسيون تكنيك با انگشت نواختن در ساز بائلاما» به پايان رسانيد. در سال ١٩٩٤ پس از آمادهكردن نخستين آلبوم تكنوازي خود با نام «توره» (عرف و آداب اجتماعي)، آلبومهاي تكنوازي «غريب»، «در راههاي غربت»، «آناتولي» (مربوط به سازها و ادوات موسيقيسازي) و «دستمال بگير» را ارائه كرد.
ارسال نظر