۴۳۶۸۱۳
۳۰ نظر
۵۰۲۱
۳۰ نظر
۵۰۲۱
پ

جدایی زوج جوان در اوج عاشقی

زوج جوان همدیگر را دوست داشتند، اما سنگینی بار هزینه‌های زندگی آنها را واداشته بود پس‌از ۷ سال زندگی مشترک از هم جدا شوند.

روزنامه ایران: زوج جوان همدیگر را دوست داشتند، اما سنگینی بار هزینه‌های زندگی آنها را واداشته بود پس‌از ۷ سال زندگی مشترک از هم جدا شوند.

مرد تصویرگر انیمیشن بود و زن پرستار. حلقه پیوند فراموش شده آنها هم دختر ۴ ساله‌ای بود که حالا بامادرش زندگی می‌کرد. به‌دادگاه آمده بودند تا برای همیشه از هم جدا شوند. اما نخستین جلسه دادگاه نقش دیگری بر صفحه زندگی آنها کشید و اتفاق تازه‌ای افتاد.

«فرشاد» و «مرجان» وارد شعبه 244 دادگاه خانواده شدند، در سکوت روی صندلی‌های مقابل قاضی نشستند. در دادخواست آنها نوشته شده بود «طلاق توافقی». قاضی «حمیدرضا رستمی» قبل از ورود زن و شوهر پرونده آنها را مطالعه کرده بود اما چیزی درباره انگیزه جدایی آنها نوشته نشده بود. قرائن هم نشان می‌داد زوج جوان نباید مسأله بغرنجی در زندگی مشترک داشته باشند. هر دو آرام بودند و مؤدبانه حرف می‌زدند. عصبانیتی در چهره هیچ‌کدام آنها دیده نمی‌شد.
آشنایی فرشاد و مرجان به 7 سال و شش ماه پیش بر می‌گشت. آنها در یک سفر با هم آشنا شده بودند. مرجان به همراه همکاران بیمارستان راهی سفر تفریحی به اصفهان بود که با فرشاد در اتوبوس برخورد کرد. فرشاد هم داشت برای دیدار خانواده به شهر خودش باز می‌گشت. مهربانی مرجان و علاقه‌اش به هنر و هنرمند بودن فرشاد باعث ارتباط بین آنها شد تا اینکه زندگی مشترک خود را در تهران آغاز کردند. طی دو سه سال اول زندگی مشترک‌شان مثل همه زن و شوهران گاهی باهم اختلاف نظر پیدا می‌کردند، اما با گذشت، صبوری و عشق مسائل فیصله پیدا می‌کرد.
در طول این مدت فرشاد تحصیلات دانشگاهی را به پایان رساند و در خانه شروع به کار طراحی و ساخت آثار انیمیشن کرد. ساعت‌ها در اتاق کار مشغول طراحی شخصیت‌های شیرین کارتونی بود و گاهی دو سه شبانه روز کار می‌کرد. حتی به‌خاطر بعضی از آثارش در چند جشنواره داخلی جوایزی گرفته بود که معمولاً آنها را به همسرش مرجان یادختر نورسیده‌اش تقدیم می‌کرد. درآمد فرشاد از طراحی و ساخت اثار انیمیشن چندان زیاد نبود و به قدری که وقت و انرژی می‌گذاشت نتیجه نمی‌گرفت. از سوی دیگر مرجان نان‌آور اصلی خانه بود و در شیفت‌های عصر و شب مسئولیت نگهداری دخترشان را به‌عهده پدر گذاشته بود تا آنکه مشکلات مالی بالاخره مرجان را رو در روی همسرش قرار داد.
در دو سال اخیر چند بار بر سر این موضوع با هم مشاجره کرده بودند ولی فرشاد به هر دری زده بود نه توانسته بود آثارش را به جایی بفروشد و نه موفق شده بود در جایی استخدام شود. از یک سال پیش هم برای آنکه سربار همسرش نباشد اجازه خواست نزد خانواده‌اش به اصفهان برگردد تا شاید بتواند در آنجا شغلی برای خودش دست و پا کند. فکر می‌کرد دوری آنها از هم حداقل باعث دعوا و اختلاف بیشترشان نخواهد شد. با گذشت یک سال از دوری زن و شوهر به این نتیجه رسیده بودند که به‌طور توافقی از هم جدا شوند و پیشنهاد از طرف فرشاد بود که آرزویی جز خوشبختی همسر و فرزندش نداشت.
قاضی رستمی در ابتدای جلسه رسیدگی به دادخواست زوج جوان از آنها پرسید: «به‌نظر می‌آید زن و شوهر خوبی باشید. اما واقعاً چرا می‌خواهید از هم جدا شوید؟»
فرشاد سرش را به علامت تأیید تکان داد و گفت: «آقای قاضی، پرستاران با جسم آدم‌ها سر و کار دارند و هنرمندان با روح افراد. در واقع هر دو برای بهتر شدن زندگی انسان‌ها تلاش می‌کنند. اما چه کنیم که کار هنری خریدار چندانی ندارد و نداشتن درآمد من باعث شده همه بار مالی زندگی سه‌نفره ما روی دوش همسر نازنینم بیفتد...»
قاضی سپس رو به زن کرد و از او خواست حرف بزند. مرجان نگاهی به همسرش انداخت و جواب داد: «راستش ایشان مرد خوب و مهربانی است. من و دخترم را دوست دارد، اما از روزی که زندگی مشترک را شروع کرده‌ایم نه در استخدام جایی بوده نه حقوق ثابتی داشته و نه کارهایش را توانسته بفروشد. البته درآمد من کفاف یک زندگی معمولی را می‌دهد، اما از یک طرف دوست‌ندارم همسرم بیکار باشد و از طرف دیگر دلم می‌خواهد با درآمد هر دو نفر بتوانیم پیشرفت کنیم و زندگی بهتری داشته باشیم...»
فرشاد حرف همسرش را قطع کرد و گفت: «البته من بیکار نیستم و ده‌ها فیلم و برنامه ساخته‌ام، خب؛ چه کنم که کارم خریدار زیادی ندارد و همان بازار محدود هم در انحصار شرکت‌های بزرگ دولتی و خصوصی است.» بعد رو به قاضی کرد و ادامه داد: «آقای قاضی، همسرم هرچه بگوید حق دارد. اما من کار دیگری بلد نیستم و سرمایه‌ای هم برای کارهای تجاری ندارم.»
مرجان باز رشته حرف را به‌دست گرفت و گفت: «آقای قاضی، کار که عار نیست. حالا انیمیشن نشد یک شغل دیگر. این همه آدم در تهران دارند همه جور کاری می‌کنند. آیا همه آنها کارشان را دوست دارند؟ خب می‌شود به‌طور نیمه وقت یک جا مشغول شود، بقیه اوقاتش را طراحی کند...»

قاضی که تا آن لحظه ساکت بود، از آنها خواست نزد مشاور خانواده بروند و مشکلات‌شان را حل کنند. اما زن اشاره کرد که پیش مشاور رفته‌اند و در نهایت به نتیجه مشخصی در مورد ادامه زندگی نرسیده‌اند. با این حال قاضی عشق و علاقه آنها را نسبت به هم ستود و درباره مشکلات طلاق و فشارهای مالی و روانی به زوجین برایشان حرف زد. از آینده دخترشان گفت و گاهی درباره پرونده‌هایی مثل اعتیاد، ناباروری، خیانت و... زوج‌های دیگر مثال آورد. بعد از ساعتی به نظر می‌آمد زن و شوهر نسبت به طلاق انگیزه خود را از دست داده‌اند. فرشاد همان جا قول داد برای یک کار با درآمد تلاش بیشتری کند و مرجان هم قول داد بیشتر مراقب همسرش باشد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    توراخدانکنین این کار طلاق نگیرین دیگه حیف آخه خودت که کار میکنی میگی پرستارم خیلیها رامن میشناسم که باصلح وصفا کنار هم زندگی میکن حیف دختر4سالت نیست

  • خودم و خودش

    دم قاضی گرم

  • بدون نام

    قصه حسین کرد شبستری تعریف کردید؟؟
    بیشتر عشق و عاشقیهایی که در کوچه و خیابون شکل میگیره توی پیچ و خم راهروهای دادگاه تموم میشه. چرا اآماری از طلاقهایی که بصورت دانشجویی ازدواج کردن نمیدید؟؟

  • همت محمدی

    مملکتی که روی طلا خوابیده واقعاً خجالت آوره دو نفر عاشق بخاطر پول از هم جدا بشند تازه هر دو تحصیل کرده هستند شرم باد به کسانی که هزاران میلیارد دزدی میکنند....

  • از رامسر

    چ داستان رمانتیکی،دیگه چی دارین؟؟

  • fafa

    اینجاست که حقانیت اسلام ثابت میشه اون جایی که امرار معاش رو وظیفه مرد میدونه نه زن .اشتغال زن به چه درد میخوره وقتی مردان جامعه یا بیکارن یا شغل درستی ندارن اهای فمینیست هایی که شعار برابری حق زن و مرد میدید این نوع تفکر نه با فرهنگ ما و نه با دین اعتقادات ما سازگاره. نون آور خانه مرده وخفتی بالا تر از این نیست که مرد خانه داری کنه زن نان آور باشه .چرا باید زنان شاغل باشند و مردان نجیب جامعه بیکار که این مسئله قطعا با نظام طبیعت هم منافات داره

  • بدون نام

    خدا کنه از هم جدا نشن این دولت ما ک جز بدبختی گرانی چیزی برا مردم ب ارمغان نیاورد

  • نظر

    چه عاشقانه.زن که شاغل باشه اینطور میشه. زن زندگی فقط باید خانه دار باشه.

  • بدون نام

    رمان نوشتن
    شکایت کردن رفتن پیش قاضی
    قاضی گفت اخی چقد جالب
    اونها هم گفتن متلاشیم بهتر بشیم
    بوس بوس اقای دادگاه

  • بدون نام

    تبریک به مسئولین برای رفع معذلات جامعمون

    جای بسی تاسف داره....

  • ساناز

    افغانی هارواخراج کنیدازمملکت ... کارزیاده ولی افغانی هاانجام میدن

    پاسخ ها

    • حق گو

      چون هموطنها..........شریف دارن . افغانیها با نصف دستمزد دو برابر کار می کنند تو باشی به کدومشون کار میدی ؟

  • منیژه

    چه رمانتیک!!!!اکثرزنهاهمینجورین تامیتونن یه گوشه ای اززندگی روبدست بگیرن بامبول درمیارن بس که بی جنبه اند!!!خودت میگی درامدپرستاری کفایت میکنه خوب بشین زندگیتوبکن دیگه حالاطلاق بگیری وبری بدون شوهرباشی خرجتوخودت نبایدبدی هنوزهزارحرف پشت سرت هست؟؟؟!!!خوب همون طفلک زیادیه بزاراونم باشه خوب بچتم آلاخون والاخون نمیشه والا

  • رها

    خداروشکرکه پشیمون شدن
    دست قاضی هم درد نکنه
    خداکنه واسه همه ی دخترا همچین مرد خوبی گیر بیاد و مشکلشون پول باشه الان با وجود اعتیاد خیانت و کتک زدن و ....دیگه مشکل مالی گمه پول خوشبختی نمیاره
    یاحق

  • بدون نام

    لایک منیژه

  • راز

    خانم منیژه فکرشو بکن قرار باشه همسر تو (البته اگر واقعاً خانم باشی) تو خونه باشه وتو بری سرکار همسرت بشیه خونه داری و از بچه نگهداری کنه وتو بشی مرد خونه. خانم محترم هر چیزی قاعده قوانین داره تو خونه وقتی جای زن و شوهر عوض بشه شاید به مرده خوش بگذره ولی برای یک خانم فاجعه اس چون ذات زن اینه که شوهرش رو با قدرت و مرد میخواد نه خونه نشین که وقتی از سرکار بر میگرده جلوش چای بذاره هیچ زنی نمیتونه همچین چیزی رو تحمل کنه نمیدونم شما اگر خودت زن هستی چطور نمیتونی همچین چیزی رو درک کنی موضوع پول نیست موضوع اینه که زن نیاز به مردی داره که احساس کنه میتونه بهش تکیه کنه که احساس کنه مردی پشتش هست برای زندگی فقط حرف های فشنگ زدن کافی نیست
    مردی که میگه من غیر از این کار کار دیگه ای نمی تونم بکنم یعنی داره از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنه

  • امیر

    لعنت به این روزگارونداری یکی اینقدرداره که نمیدونه چه کارش کنه یکی هم برای نون شب معطل چراخدافکری به حال مردم ایران نمیکنه

  • منیژه

    خانم رازمطمعن باش که من یه زنم ولی واقع بین !گیرم که طلاق بگیره وبره تنهازندگی کنه چی عایدش میشه!خوب اینجوری سخت هست ولی سایه یه مردبالاسرشه واگه ادعاشم درست باشه ودوستش داشته باشه که نبایدبه خاطرببکاری ولش کنه به عقیده ی من اگه چه زن وچه مرد یه نفرودوست داشته باشه اگرهم بدترین عیبهاروداشته باشه بااون میسازه بیکاری که جای خودشوداره مگر....

  • منیژه

    خانم رازمحض اطلاعتون شوهرمن راننده کامیونه وگاهی اوقات کارنیست ومیشینه توخونه تایکی بهش زنگ بزنه صدبارم تصمیم گرفتیم تغیرشغل بده ولی میگه من غیراین کارکاردیگه ای بلدنیستم ونمیتونم ریسک کنم درصورتی که شوهرم مردزندگیه ودنبال یه لقمه نون حلاله *بعضی مردهاهمه کاره ولی هیچ کاره هستن!!!!

  • منیژه

    خوب خبری کامنت منوبزارمن که توهین نکردم فقط جواب خانم رازرومنطفی دادم همین

  • صدف

    همت محمدی حرف دل منوزدی بانظررازهم دقیقاموافقم

  • sahar

    انگار فیلم هندی بود

  • خاطره

    ای وای...ای وای از بی پولی .... انسالا که مرده کار پیدا کنه و زندگیشون سر و سامون بگیره....نداری برا همه اس . تا ی مشکل پیش اومد ک نباید فکر طلاق کرد

  • محمد حسین

    ما که کاری از دستمون ساخته نیس اما خدایا به حق امیرالمونین این مرد را شرمنده و ناامید نکن
    خدایا ابروی این مرد را پیش زن و بچه اش نگه دار.
    البته هر چی ما دعا کنیم و مملکت این باشه رویه اش تاثیر نداره.

  • راز

    به هر حال منیژه خانم شوهر شما مردی هست که مسوولیت زندگی رو پذیرفته وداره خونه و زندگی شو اداره می کنه شوهر منم کار آزاد داره وهرکسی که کارش آزاد هست زمان هایی رو مجبور هست بیکار باشه ولی این که بشینه تو خونه وچشمش به دست خانمش باشه که خرج زندگیشو بده، نمیدونم من به عنوان یک زن نمی تونم بپذیرم حتی اگه طرف فرشته باشه من میگم مرد باید مرد باشه همین

  • بدون نام

    روحانی مچکریم ...

  • دراكولا تا به تا

    چه اشكال داره زن كار كنه و مرد تو بچه داري و اشپزي كمك كنه؟ واقعا اشكالش چيه؟ چرا همه چي رو پيش فرض در نظر ميگيريد، يه مقدار خارج از چهار چوب فكر كنيد. متاسفانه زنها هيچ فرقي نكردند، همون تفكرات سنتي رو دارند كه مرد نون اور خونه هست

    پاسخ ها

    • بدون نام

      منم موافقم این دلیل نمیشه زن بخاطر بیکاری شوهرش طلاق بگیره..اشکال نداره مرد خونه داری کنه تا شغلی مناسب گیرش بیاد

  • ایلیا

    من میگم مرد که خونه نشین بشه ارزششو از دست میده حالا چه پیر چه جوون مرد باید مرد باشه قدیما میگفتن مرد باید با طلوع خورشید بره بیرون برای کسب وکار با غروب خورشید برگرده تا عزت واحترام داشته باشه

  • بهراز

    تو کشوری که هزینه های زندگی با مرده و اگه نتونه خرجی زن و بچه بده(نفقه)باید به زندان بره باید اول آقایون سر کار برند وبعد خانمها
    بعدشم نباید یه زن و شوهر باهم کار دولتی داشته باشندویه سری ازآقایون دنبال کار

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج