پول را ميدهيم و روزنامه يا مجلهاي را که ميخواهيم، برميداريم. اين فقط تعامل روزنامه و مجلهخوانها با صاحبان دکههاي ارائه محصولات فرهنگي نيست.
وقایع اتفاقیه: پول را ميدهيم و روزنامه يا مجلهاي را که ميخواهيم، برميداريم. اين فقط تعامل روزنامه و مجلهخوانها با صاحبان دکههاي ارائه محصولات فرهنگي نيست. خيلي از ما چنان صميميتي با کيوسکدار محل زندگي يا کارمان داريم که اگر دير برسيم، او خودش مجله موردعلاقهمان را کنار ميگذارد. اگر هفتهاي به سراغش نرويم، دليل غيبتمان را ميپرسد. خيلي از آنها، سالهاست مأنوس کاغذ هستند، بيشتر از هر کتابخوان ديگري اما کمتر از همه آنها به چشم ميآيند. ايرج فکري، بازرس هيأتمديره اتحاديه کيوسکدارها درباره مشکلاتي ميگويد که همين در چشم نبودن براي صاحبان خانههاي روزنامهها درست کرده است.
وقتي به مشکلات کيوسکداران نگاه ميکنيم، بايد آنها را به شکل يک قشر کارگري ببينيم يا فعالان فرهنگي يا اصلا هردوي اينها؟
قطعا هر دو. آنها درعينحال که حلقه واسط بخش عمدهاي از توليدات فرهنگي جامعه هستند، مسائل و مشکلات صنفي خودشان را دارند که از قضا، اين مشکلات اصلا هم کم نيستند. شخصا ۱۵ سال است که مشخصا در همين عرصه فعاليت ميکنم و از نزديک شاهد مشکلاتي که دکهداران با آنها دست و پنجه نرم ميکنند، هستم.
اما به نظر ميرسد با توجه به تعدد مراجعه مردم به دکههاي روزنامهفروشي، اوضاع اقتصادي و درآمدي آنها بايد خوب باشد.
ما در تهران، مجموعا هزار و ۲۰۰ دکه مطبوعاتي داريم که تعداد کمي از آنها در نقاط پرتردد شهر قرار دارند و تعداد خيلي زيادي هم در نقاطي هستند که چندان رفتوآمد و مراجعه ندارد؛ بنابراين حساب آنهايي را که فروش زيادي دارند، بايد از بقيه جدا نکرد و آنها را ملاک قرار نداد. از طرفي، اداره يک دکه از آنجا که شغل بسيار سخت و طاقتفرسايي محسوب ميشود، معمولا از عهده يک نفر تنها برنميآيد و حداقل دو نفر بهصورت شيفتي و يک نفر بهصورت پادو در آنها مشغول هستند؛ يعني هر دکه، معاش سه خانواده را تأمين ميکند. اين نکته را در نظر داشته باشيد که وقتي يک دکه در نقطه شلوغ و پررفتوآمدي قرار گرفته؛ يعني ادارهکردنش هم سختتر است و چهبسا براي ادارهکردن آن به چهار نفر نياز باشد؛ بنابراين باز هم با تقسيم درآمد بين چهار خانواده چيز زيادي نصيب هر کدام نميشود.
اين سختيها چه چيزي هستند؟ به نظر ميرسد آنها هم مانند ساير مغازهدارها فعاليت ميکنند.
نه، اينطور نيست. دکهداري از چند جهت کار سختي است. يکي از نظر زماني که به خودش اختصاص ميدهد. يک دکه بايد از طلوع خورشيد تا نيمههاي شب فعاليت کند چون هم مردم عادت کردهاند که هر وقت به سراغ آنها بروند، چراغشان را روشن ببينند و هم نحوه توزيع مطبوعات اقتضا ميکند که صبح خيلي زود، دکهدار در محل دکه حاضر باشد و آنها را تحويل گرفته و بهسرعت ساماندهي کند. از طرفي، محيط کوچک يک کيوسک، هيچ امکان رفاهي خاصي ندارد. اغلب مواقع دو نفر در دکه حضور دارند و بايد در همان محيط کوچک روزگار بگذرانند. محيطي که يک سازه فلزي است؛ يعني در زمستان سرد و در تابستان گرم است و هيچ امکاني هم براي استراحت استاندارد ندارد. چنين شغلي که از نظر فيزيکي اينقدر سخت است، مشکلات ديگري هم دارد؛ مشکلاتي که اغلب حاصل بيتوجهي نهادهايي است که در ارتباط با اين کيوسکها وظايفي دارند.
مثلا معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد که متولي اصلي مطبوعات محسوب ميشود، هيچ ارتباطي با اين صنف ندارد درحاليکه بههرحال کيوسکهاي توزيع مطبوعات هم بخشي از چرخه توليد و انتشار توليدات فرهنگي هستند. نهادهاي ديگر مانند شهرداري همچنانکه بايد به مسئوليتهايشان در قبال دکهها توجه نميکنند و اين بيتوجهيها کار را براي دکهداران بسيار سخت کرده است، ارگانهايي هم که وظايف ديگري دارند بدون توجه به معاش دکهداران در راستاي وظايف خودشان تصميمهايي ميگيرند، نمونهاش همين فشار براي ممنوعيت عرضه دخانيات در کيوسکهاي مطبوعاتي است که معيشت دکهداران را تهديد ميکند.
يعني فروش دخانيات تا اين حد براي چرخه اقتصادي کيوسکهاي مطبوعاتي اهميت دارد؟
در زمانهاي که مطبوعات با اقبال خاصي از سوي مردم برخوردار نيستند، متأسفانه چنين است. در دورهاي مردم براي خريد يک روزنامه يا مجله صف ميکشيدند. آن زمان که بهعنوان بهار مطبوعات شناخته ميشود، فروش روزنامه و مجله چنان رونقي داشت که خيلي از آنها کمياب ميشدند اما حالا بهندرت روزنامهها تمام ميشوند. بسياري از آنها در شمارگان بالا برگشت ميخورند. در چنين شرايطي، نميتوان از دکهدار توقع داشت که از سود حاصل از فروش دخانيات که از گذشتههاي خيلي دور در کنار مطبوعات عرضه ميشد، خودداري کند. ما هم به نوبه خودمان در قبال سلامت جامعه دغدغه داريم. هيچکدام از ما نميخواهيم حتي به قيمت کسب روزي خودمان کسي صدمه ببيند اما آيا با ممنوعکردن فروش دخانيات در دکههاي عرضه مطبوعات ديگر کسي سيگار نميخرد؟ واقعا اينطور نيست. ضمنا وقتي تصميمي براي سلامتي عدهاي از مردم گرفته ميشود، بايد تدبيري اتخاذ کرد که عدهاي ديگر صدمه نبينند و معيشتشان با خطر جدي روبهرو نشود.
خب، خود دکهداران نميتوانند اقلام ديگر مانند خوراکيها را جايگزين محصولات دخاني کنند؟
متأسفانه فضاي دکه چنين اجازهاي نميدهد. اگر توجه کرده باشيد، دکهداران حتي براي جادهي محصولات مطبوعاتي هم با مشکلات زيادي روبهرو هستند و هر چند وقت يکبار، با مأموران سد معبر شهرداری درگير ميشوند چون واقعا فضاي دکه اجازه نميدهد آنطور که بايد و شايد روزنامهها و مجلات را ارائه کنند. متأسفانه دخانيات بهدليل اندازهشان بهترين محصولي هستند که قابليت ارائه در دکههاي روزنامهفروشي را دارند؛ البته ما نميگوييم تنها راهحل اين است که فروش دخانيات را در دکهها بدون محدوديت بگذارند اما ابتدا راهحلي براي جبران مشکل در نظر بگيرند، سپس چنين تصميمي را بگیرند. ما خودمان راهحلهايي پيشنهاد کردهايم؛ راهحلهايي که ميتواند همزمان منافع همه را در نظر بگيرد.
يکي از اين راهحلها که حتي با وزارت بهداشت هم در ميان گذاشتهايم تغيير ساختار دکههاست. اين تغيير ساختار، شامل کارهاي زيادي ميشود که برخي از آنها به ارائه راحتتر مطبوعات کمک ميکنند و برخي هم باعث ميشوند معاش دکهداران از راهي ديگر تا حد زيادي تأمين شود و بعد بتوان قوانيني که برخي درآمدهايشان را محدود ميکنند، اعمال کرد. يکي از آنها، مناسبسازي ساختار دکههاست به نحوي که سه تابلوي LED در قسمت بالايي آنها نصب شود.
اين تابلوها ميتوانند بهعنوان بخشي از مبلمان شهري حتي به زيبا و کاربرديتر شدن ظرفيتهاي شهر کمک کنند. اين تابلوها که در شب زيبايي خاصي خواهند داشت ميتوانند کاربريهاي مختلفي داشته باشند، يکي از آنها ميتواند در اختيار وزارت بهداشت قرار بگيرد که پيامهاي بهداشتي و سلامتي مدنظر اين وزارتخانه را نمايش دهد؛ ديگري در اختيار شهرداري باشد.
بههرحال، با توجه به قرارگيري دکهها در معابر، شهرداري هم ميتواند در اين امر سهيم باشد و يکي از تابلوها را به محتواي مورد نظر خودش اختصاص بدهد اما تابلوي ديگر بايد در اختيار خود دکهدار قرار بگيرد که بتواند از آن درآمدزايي کند. دکهها از اين طريق ميتوانند با رسانهها و ديگر مراکز خدماتي و تجاري ارتباط برقرار کنند و از اين راه درآمد داشته باشند. در چنين شرايطي ميتوان دست به اعمال تصميمهايي مانند محدودکردن فروش دخانيات زد. از سوي دیگر، بايد يادآوري کرد که وضعيت فعلي دکههاي روزنامهفروشي، رضايت هيچيک از طرفين يعني مخاطبان مطبوعات، توليدکنندههاي مطبوعات و توزيعکنندههاي آنها را تأمين نميکند. در دورهاي که به صورت لحظهاي همه چيز در حال پيشرفت است، درست نيست که شکل و ظاهر و کاربرد فضاي عرضه مطبوعات به همان شکل ۲۰ سال پيش باقي مانده و اجازه تغيير نداشته باشد.
درحالحاضر، دکهها بهعنوان يک واحد صنفي نميتوانند بدون هماهنگي دست به چنين اقدامي بزنند؟
خير. اساسا نحوه برخورد نهادهاي مختلف با دکهداران خيلي عجيب است. يک دکهدار بايد به اندازه يک واحد تجاري که ارزش افزوده دارد و ملکش متعلق به خودش است، ماليات بدهد. درباره هزينه آب، برق و ساير حاملهاي انرژي هم با دکهها مانند تمام واحدهاي تجاري برخورد ميشود اما وقتي پاي برخي اختيارات به ميان ميآيد، يادآوري ميکنند که آنها روي معابر شهري و تحت قرارداد يکساله به دکهدار واگذار شدهاند و او نميتواند دست به هيچ تغييری بزند؛ قراردادي که طبق آن هر وقت ستاد ساماندهي نخواهد اقدام به تمديد قرارداد کند، دکهدار بايد کيوسکش را بردارد و معبر را ترک کند. در ساير زمينهها مانند بيمه هم همين برخورد با دکهداران ميشود. هيچ نهادي از وزارت ارشاد گرفته تا ساير نهادها هيچ مسئوليتي در اينباره قبول نميکند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر