چیرگی دونالد ترامپ بر رقیب سنتی و باتجربه خود هیلاری کلینتون دموکرات، علاوه بر بهت و حیرت جهانی میتواند دگردیسیهای عمدهای را در عرصه داخلی و سیاست خارجی آمریکا در پی داشته باشد
دادود احمدزاده در هفته نامه مثلث نوشت: چیرگی دونالد ترامپ بر رقیب سنتی و باتجربه خود هیلاری کلینتون دموکرات، علاوه بر بهت و حیرت جهانی میتواند دگردیسیهای عمدهای را در عرصه داخلی و سیاست خارجی آمریکا در پی داشته باشد.
البته پیامدهای داخلی این انتخاب جنجالی بهدلیل موضعگیریهای وی در عرصه رقابتهای تبلیغاتی و طرح موضوعات نژادپرستانه در قالب تروریست خواندن مسلمانان آمریکاییتبار و نیز بیرغبتی به لاتینتبارهای مهاجر، واکنشهای جدی را بهدنبال داشته و بهگونهای اجنتابناپذیر بر شکاف اجتماعی و سیاسی جامعه آمریکا دامن زده است؛ بهطوری که تبلور عینی آن را در ادامه اعتراضات گسترده خیابانی و واگرایی درونحزبی و جدال نخبگان فکری و ابزاری بر سر چگونگی تقسیم مناسبات قدرت و تصمیمگیریهای کلان حکومتی میتوان مشاهده کرد.
از دیگر سو، ترامپ در کارزار انتخاباتی و مناظرات خویش با رقیب سنتیاش هیلاری کلینتون با لحنی تند سیاست خارجی دولت اوباما را به باد انتقاد میگرفت و با ادبیات ساختارشکنانه از لزوم بهکارگیری قدرت برتر نظامی برای از بین بردن دشمنان ملت آمریکا صحبت میکرد. گرچه نطقهای تند و آتشین برای سرکوب داعش و برقراری امنیت پایدار در منطقه خاورمیانه از طریق بهکارگیری قدرت نظامی بیشتر برای اجماعسازی درونحزبی و کسب آرای بیشتر مردم ارزیابی شده و کارکرد انتخاباتی داشت.
با این وجود، با پذیرش قانونی وی از سوی نهادهای حاکمیتی و حزب رقیب بهعنوان رئیسجمهور منتخب و تلاش سازمان یافته برای انتقال قدرت باید گفت مشاوران و کارگزاران اجراییترا مپ درعرصه سیاست خارجی و نیز امنیتی در شناخت و درک بهتر وی نسبت به قواعد نظام بینالملل نقش موثرتری برعهده خواهند داشت.
آنچه مهم است تغییر الگوی رفتار درعرصه سیاست خارجی وتدوین راهبردهای جدید نیازمند بهکارگیری هزینههای امنیتی و اقتصادی زیادی است. و باید دید آمریکایی که با مشکلات عمیق ا قتصادی و بحرانهای اجتماعی متعددی روبهروست آیا توانایی لازمه را برای پیریزی سیاستهای جدید و البته رادیکالتر را در منطقه دارد؟
با این وجود مهمترین سوالی که برای کنشگران منطقهای مطرح شده است این است که ترامپ و تیم تصمیمسازی وی در کاخسفید چه نگرش جدید ی را درمورد عمدهترین مسائل منطقه خاورمیانه اتخاذ خواهند کرد و تبعات این تغییرات محتمل چه تاثیراتی بر تغییر مناسبات قدرت در منطقه خاورمیانه خواهد داشت؟
در پاسخ به این سوالات باید گفت ترامپ مجبور به پذیرش قوانین حاکمیتی و کاهش کنش تهاجمی خویش در عرصه خارجی خواهد بود. اولین اصلاح وی بایستی تلاش برای آشتی مجدد با مخالفین داخلی و به رسیمیت شناختن حقوق اقلیت مختلف دینی و قومی و زبانی است. چراکه هرگونه اصرار بر نژادپرستی و نفی ساختار چند قومیتی و جامعه چند فرهنگی آمریکا با اصول و قوانین اساسی آمریکا بهویژه اصل آزادی بیان و مذهب در تضاد است.
بنابراین ترامپ بعد از انتخابات رویکرد آشتیجویانه و مصالحه را برای کاهش تنشها و هیجانهای ناشی از مخالفتهای موجود در آمریکا پیش خواهد گرفت. و نیز ساختارهای پیچیده بوروکراتیک و سازمانهای مختلف تاثیرگذار در تصمیمگیریهای داخلی و خارجی اجازه اتخاذ مواضع فردی و تند را نخواهد داد.
اما درمورد سمت و سوی سیاست خارجی جدید آمریکا بهویژه در خاورمیانه هم باید گفت گرچه ممکن است براساس نظریه پنجگانه جمیز روزنا در تحلیل سیاست خارجی قدرتهای بزرگ نقش فردی ترامپ در فرآیند بازی قدرت و تصمیمسازی نسبت به اوبامای دموکرات پررنگتر باشد. البته این نقش فردی وی را نباید خارج از چارچوب ساختارسیاسی جامعه و نقش حزبی آن دید. هرگونه تکروی و عدم پایبندی به قواعد درونحزبی بیشک با واکنش جدیتر اعضای کنگره و سنا مواجه میشود و همانطوری که بیشتر سناتورهای حزب جمهوریخواه حاضر به حمایت از وی درمقابل هیلاری کلینتون در دوره رقابتهای پرتنش انتخاباتی نشدند و همچنین نقش نهادها و بوروکراسی پیچیده حاکم بر شکلگیری و اجرای تصمیمات در آمریکا را نباید نادیده گرفت و نیز پنتاگون و سازمان جاسوسی آمریکا معروف به سی.آی.آی. در کنار مولفههای جمعیتی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردارند و نیز حضور کنشگران قدرتمند بینالمللی و ساختار حاکم بر نظام بینالملل در روند تصمیمگیریها مهم خواهند بود.
با این پیشفرض، باید اضافه کرد خاورمیانه و شمال آفریقا در دوره جدید بعد از انتخابات اخیر آمریکا و بهقدرت رسیدن ترامپ همچنان مرکز توجهات جهانی خواهد بود. برای تبیین جایگاه خاورمیانه و شمال آفریقا کافی است به تبلیغات گسترده انتخاباتی دو رقیب سنتی انتخابات اخیر ریاست جمهوری اشاره کنیم. ترامپ بهعنوان نماد عصیان علیه وضع موجود بارها در گفتوگوهای تلویزیونی خود از انفعال دولت اوباما در اتخاذ سیاستهای تهاجمیتر برای حفظ سیادت آمریکا در منطقه به ویژه موضوع سوریه - عراق و نفس مبارزه با داعش حرف به میان آورد.
از نظر ترامپ ائتلافسازیهای شکستخورده آمریکا با کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای عربی برای ریشهکن کردن داعش و دیگر گروههای تروریستی نهتنها منافع ملی آمریکا را تامین نکرده، بلکه اصرار بر حفظ شرایط موجود و عدم مشارکت جدی با روسیه بهعنوان بازیگر اصلی بحران سوریه خطرات جدی را بهدنبال داشته است. در واقع میراث سیاست خارجی اوباما برای شخص ترامپ و تیم همراه وی در حوزه بحرانهای منطقهای هزینهای سنگین را درپی داشته است.
بنابراین ترامپ اولویت سیاست خارجی خود را در سوریه برمنطق مشارکت و گفتوگو با روسیه و ایجاد فرصتهای جدید برای اتخاذ مواضع مشترک علیه گروههای تندرو سلفی و تکفیری اعلام کرده است. این درحالی بود که مذاکرات واشنگتن - مسکو برای هرگونه اقدام مشترک علیه گروههای تروریستی بهدلیل تناقضهای موجود در اتخاذ سیاست روشن از سوی دولت اوباما از جمله تقسیم مخالفین بشاراسد به میانهرو و تندرو و تاکید بر رفتن بشار اسد مانع هرگونه همکاری راهبردی گردیده است.
بنابراین اگر شعارهای انتخاباتی ترامپ در مورد سوریه عملیاتی شود شاهد شکلگیری اقدامات مشترک و کاهش تنشهای موجود میان دو کشور (روسیه- آمریکا) خواهیم بود. از دیگر سو روسها با پیمان ناتو و اعضای موثر آن نظیر فرانسه و انگلیس بر سر چگونگی حل بحران سوریه دچار تضاد منافع بودند. از آنجا برخی از کشورهای اروپایی با ارسال کمکهای اقتصادی و حمایتهای سیاسی از گروههای مخالف بشار اسد درکنار دو همپیمان خود عربستان و ترکیه ایستاده بودند. بیتردید هرگونه فاصله گرفتن آمریکا از محور عربی و ترکی ضد بشار اسد میتواند پیام مثبتی برای مسکو قلمداد شود.
از سوی دیگر، مناسبات ایران و روسیه در مسائل منطقهای در حمایت از بشار اسد بسیار نزدیک است. ایران یکی از اولویتهای سیاست خارجی خویش را دفاع از نظام سوریه تعیین و آن را در راستای تقویت محور مقاومت ارزیابی میکند.
بیشک سیاستهای اعلانی ترامپ درمورد سوریه و آشتی با روسیه برای مبارزه با گروههای تروریستی میتواند برای عربستان سعودی برخی از کشورهای عربی ناخوشایند قلمداد شود. از نظر ریاض و دوحه عدم برکناری بشار اسد به منزله تقویت قدرت منطقهای ایران قلمداد شده و برای همین از همه ظرفیتهای موجود منطقهای و نیز همکاریهای بینالمللی درقالب اتخاذ مواضع یکسان برای سرنگونی دولت سوریه و تحمیل ساختار جدید باید بهره جست. در این مسیر دولت اوباما به سیاست عدمآشتی با بشار اسد پایدار ماند و بنابراین هرگونه سخن از ماندن بشار اسد و حتی همکاری راهبردی با روسیه شریک استراتژیک سوریه برای اعراب مانند کابوس میماند.
البته بایستی در این عرصه منتظر اقدامات عملی ترامپ بود و فاصله جدال آمال و ارزشها و منافع را مشاهده کرد.
باید اضافه کرد که آشفتگیها در سیاستهای اعلانی ترامپ محدود به سوریه نیست. ترامپ گرچه در گرماگرم کارزار انتخاباتی روی خوشی به عربستان نشان نداده ولی گویا در سفر خاورمیانهای خود قرار است از قاهره و ریاض بازدید کنند. گرچه مناسبات واشنگتن - قاهره در دوره پس از کودتای نهاد نظامی علیه محمد المرسی و اخوانیها با ابهاماتی روبهرو گشت و کمکهای سالانه به مصر کمتر شد؛ بنابراین این سفر میتواند فرصت مجدد برای بازسازی روابط راهبردی دو کشور قلمداد شود.
در هر صورت برای حاکمان سعودی حضور ترامپ در کاخ سفید ملغمهای از فرصت تهدید است. اصل بر پافشاری مبارزه جدی با گروههای تکفیری و سلفی مورد حمایت ریاض در منطقه میتواند ایده خطرناکی قلمداد شود و ریاض همچنان درپی استفاده ابزاری ازگروههای مخالف بشار اسد و حفظ جای پای نفوذ خویش هست و هرگونه تغییر در سیاست خارجی آمریکا را در ارتباط گروههای عمده مخالف دولت سوریه در قالب جندالشام و جبهه النصره به ضرر خود میداند.
از سوی دیگر حرفهای ترامپ در مورد برهم زدن برجام و اتخاذ رویکرد غیرمنعطف درقبال ایران میتواند برای ریاض نویدبخش باشد. چراکه عربستان سعودی در کنار اسرائیل از مخالفین عمده توافق ایران با گروه 1+5 بوده و دستگاه دیپلماسی آمریکا را به انعطاف بیشتر و نیز امتیازات اقتصادی و سیاسی به ایران متهم میساخت. بنابراین این بخش از موضعگیریهای انتخاباتی ترامپ عدم پایبندی به مفاد برجام و تقابل سخت با ایران مورد حمایت ریاض هم هست. بنابراین عربستان تلاش خواهد کرد از طریق لابیگری بیشتر مقامات جدید کاخ سفید را بهاتخاذ سیاستهای رادیکالتر در ارتباط با ایران بهویژه موضوع مهم برجام سوق دهد.
آنچه مسلم است مقدورات دولت جدید آمریکا برای به چالش کشاندن برجام و بازگشت به نقطه آغاز قبل از توافقنهایی به حدی نیست که بتواند مطابق میل سعودیها رفتار کند. چراکه ایران با پای بندی به اصول توافق هستهای و حفظ روابط با قدرت اروپایی و روسیه میتواند سد بزرگی در قبال هراقدام جاهطلبانه باشد.
در هرصورت بهقدرت رسیدن ترامپ برای کشورهای منطقه خاورمیانه غالبا به شکل فرصت و تهدید نمایان شده است. و در این میان هر کشوری بتواند از فرصتهای موجود به نحو مطلوبتری استفاده کند میتواند با کاهش تهدیدها ضمن تقویت جایگاه منطقهای خویش در پیریزی مناسبات جدید قدرت، منافع بیشتری را بهدست آورد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر