گفتگو با انیو موریکونه به مناسبت ۸۸ سالگی
نمیتوان موسیقی فیلم را بدون انیو موریکونه تصور کرد. همانگونه که موسیقی کلاسیک را نمیشود بدون باخ و موتسارت و بتهوون در تصور آورد. کارنامۀ غنی موریکونه پر از جواهرات کمیابیست که هر چه از عمرشان میگذرد، عیار و محبوبیتشان افزون میشود.
متنی که در ادامه در اینجا میخوانید، گفتگوی روزنامۀ فرانسویزبانِ لالیبر بلژیک با موریکونه است که به مناسبت 88-مین زادروز این بزرگمرد موسیقی منتشرش میکنیم. هنرمند ایتالیایی که تولدش یک اتفاق درخشان برای دنیا بود.
استاد، اولین برخوردتان با دنیای سینما به سال 1961 برای فیلم فدرال به کارگردانیِ لوچانو سالچه برمیگردد. این برخورد چطور اتفاق افتاد؟
لوچانو سالچه را از خیلی قبلتر میشناختم. او با کار من آشنا بود و میدانست که برای رادیو و تلویزیون ایتالیا کار کردهام و بهم اعتماد داشت. شروع همکاری ما با دو پروژۀ کمدی اتفاق افتاد. بعد از آن سالچه ازم خواست که برای سومین فیلم بلندش با او کار کنم. اما دینو دلائورنتیس تهیهکنندۀ فیلم، به این بهانه که در سینمای آن روز کاملا ناشناخته بودم، با این همکاری مخالفت کرد. اما در نهایت توانستم در چهارمین فیلم سالچه هم به او ملحق شوم. همهچیز اینگونه آغاز شد.
پس از آن بود که شیوۀ آهنگسازی شما شکل گرفت؟ همان شیوهای که بعدتر با سرجو لئونه ادامهاش دادید؟
دیگر به خاطر نمیآورم که بر طبق روش کاریِ خاصی پیش رفته باشم. همهچیز طی دیدار با کارگردان و در طول جلساتی که حین فرآیند ساخت موسیقی در آن حضور مییافتیم، شکل میگرفت.
با سرجو لئونه دیالوگی بسیار قوی و نزدیک خلق کردید. آیا در نهایت با او بود که قادر شدید بهترین دیالوگ را برقرار کنید؟ او همان پارتنر ایدهآل شما بود؟
خیر... شیوۀ کار با سرجو لئونه آرامآرام پدید آمد و نگارش موسیقی در نتیجۀ ملاقاتهایم با او شکل گرفت. اول بر پایۀ فیلمنامه و در ادامه بر اساس تصاویری که او برایم ارسال میکرد. من به همان شیوه با بسیاری از کارگردانان دیگر کار کردم؛ به عنوان مثال با مونتالدو. تعداد آثاری که برای او آهنگ ساختم، دو برابر فیلمهایی بود که با لئونه کار کردم.
از سالهای دهۀ ۱۹۶۰ سازهای جدیدی معرفی کردید؛ مثل پنفلوت، گیتار الکتریک، هارمونیکا (ساز دهنی)، و ... . آیا آرزوی تجربهگری و منقلبکردنِ نشانههای آشنای موسیقی فیلم را داشتید؟
پیش از من همۀ این ابزار و آلات موسیقی در آثار گروههای آن دوران -چه راک و چه سبکهای دیگر- شنیده شده بودند. اما چیزی که من بهش علاقه داشتم، استفاده از قابلیتهای ترکیبی این ابزار در تصنیفاتام بود. علاوه بر این از سازهای کوبهای و صدای زنگ و ناقوس و همۀ انواع ابزار که قبلا تجربه کرده بودم کمک گرفتم. پس در واقع استفاده از گیتار الکتریک نبود که نوآورانه محسوب میشد، بداعت در نحوۀ استفاده از آن در موسیقی فیلم بود.
شخصیتهای فیلمهایی که برایشان آهنگ ساختهاید، اغلب با یک ساز یا یک تم موسیقی شناخته میشوند. این به خصوص در وسترنهای سرجو لئونه بارز و مشخص است. این ایدۀ خودتان بود؟
بله. اما بیشتر از ساز، قطعه بود که به شناسایی یک شخصیت کمک میکرد.
سینمای امروز ایتالیا در چه جایگاهی ایستاده؟ آیا در نمایش تصویری درست از ایتالیا دچار بحران شده است؟
مطلقا هیچ بحرانی وجود ندارد! بحران مربوط به نبودِ بودجه است و نه استعداد!
با نسل جدید سینماگران ایتالیایی کار میکنید؟
من با فیلمسازان فوقالعادهای کار کردهام. اما سینماگران جوانِ امروز کمتر به سراغم میآیند و معمولا با آهنگسازان جدید کار میکنند. با این سن و سال دیگر آرزوی کار کردن تحت شرایطی خاص را ندارم. بنابراین پیشنهادها را رد میکنم، چون اصلا دلم نمیخواهد در حالی که قلم در دستهایم است بمیرم.
پسرهایتان موسیقی کار میکنند. کارشان خوب نتیجه گرفته است؟
امروز در سینما چیزی به اسم تهاجم آهنگساز وجود دارد. گاهی برخی از آنها نه تنها تصنیف موسیقی فیلم بلد نیستند، مبلغ اندکی هم دریافت میکنند و کار تحت هر شرایطی را میپذیرند! این به وضوح همان هدف تهیهکنندههای فیلم هست. پسرم آندرهآ که آهنگساز واقعی و کاربلدیست، برای تصنیف موسیقی نیاز به ارکستر دارد و نمیتواند به همین سادگی شرایط تهیهکنندگان را بپذیرد. امروز یک جور خامدستی و ناشیگری و غیرحرفهایگری در موسیقی فیلم وجود دارد که بسیار نگرانکننده است.
سال 2013 یک مَس (از فرمهای اصلی موسیقی مذهبی رنسانس) ساختید. چرا؟
{شانه بالا میاندازد} نه! واقعیت این است که مس را برای سالگرد احیای برادریِ مسیحیان تصنیف کردم. اما من آهنگساز مس نیستم. امیدوارم که از شر اینجور داستانها خلاصام کنند!
ارسال نظر