۴۲۴۰۰۷
۱ نظر
۵۰۰۵
۱ نظر
۵۰۰۵
پ

«مال» ها تاریخ تبریز را می بلعند

مرداد ماه یکی از سال‌های نخستین دهه هشتاد بود که به بهانه برنامه‌ای که به مناسبت انقلاب مشروطه در تبریز برگزار می‌شد، همراه با شماری از نویسندگان و همکاران روزنامه نگار راهی تبریز شدیم. شاید تبریز برای من که در آن‌زاده و بزرگ شده بودم، حال و هوای سالیان پیشین را از دست داده بود، اما گویا برای همکارانم چنین نبود.

ایران نوشت: مرداد ماه یکی از سال‌های نخستین دهه هشتاد بود که به بهانه برنامه‌ای که به مناسبت انقلاب مشروطه در تبریز برگزار می‌شد، همراه با شماری از نویسندگان و همکاران روزنامه نگار راهی تبریز شدیم. شاید تبریز برای من که در آن‌زاده و بزرگ شده بودم، حال و هوای سالیان پیشین را از دست داده بود، اما گویا برای همکارانم چنین نبود. دست کم تا اوایل دهه ۸۰ چنین نبود! در آن یکی دو روزی که به اتفاق راه می‌افتادیم و گشتی در شهر- بخصوص در مناطق کمتر دست خورده- می‌زدیم، دوستان مدام از رایحه‌ای می‌گفتند که در مشام‌شان می‌پیچید و - به قول خودشان - مست‌شان می‌کرد. خوب به یاد دارم که متفقاً از بوی خوش تاریخ می‌گفتند که در کوچه پس کوچه‌های تبریز به مشام می‌کشیدند. خوب به خاطر می‌آورم که میهمانان همگی در لابه لای حرف‌های شان، نمادهای «مدنیت اصیل» تبریز را با نشانه‌های به جای مانده از «اصالت مدنی» این شهر گره می‌زدند و حسابی سر ذوق می‌آمدند.
نمی دانم این همکاران در این سال‌ها و بخصوص این اواخر باز هم گذارشان به تبریز افتاده است یا نه؟ بعید می‌دانم چنانچه اخیراً گذارشان به تبریز افتاده باشد و گشتی در شهر زده باشند، باز آن رایحه سکرآور تاریخی - به همان شکل - در مشام‌شان بپیچد و باز از قدم زدن در متن تاریخ حرفی به میان بیاورند؟ گویی عده‌ای در تبریز، در این شهر بی‌دفاع، در فراگردی اندوهناک، کمر به قتل پیشینه این شهر بسته باشند و عجیب‌تر آنکه در این مسیر چنان ولعی از خود نشان می‌دهند که از حیرت انگشت به دندان می‌گزی! انگار که کینه‌ای شتری از تاریخ و گذشته خود داشته باشند و بخواهند هر آنچه را بوی تاریخ بدهد، سربه نیست کنند و از میان بردارند! در این سال‌ها هر بار که تبریز رفته‌ام دلم بیش از بار قبل گرفته و فشرده شده است. جای شگفتی است که کورس پاساژسازی و «مال»‌سازی در این شهر به چنان رقابت دیوانه واری تبدیل شده است که در این مسیر، از هیچ تخریبی فروگذار نیست. آنها که می‌کوبند و ویران می‌کنند و مثلاً می‌سازند، به زنگیان مستی می‌مانند که تیغ به دست گرفته و به جان پیشینه این شهر افتاده‌اند.
مارشال برمن در کتاب بی‌نظیر «تجربه مدرنیته» نوشته است: «هنگامی که شاهد تخریب یکی از زیباترین ساختمان‌ها[ی نیویورک] برای ساخت آزادراه بودم، اندوهی را حس کردم که، اینک بخوبی می‌دانم، تنها مختص زندگی مدرن است.» چنانچه در جامعه‌شناسی شهری مطرح می‌شود، به نسبت بزرگ شدن شهرها و افزایش جمعیت و همچنین فرسوده شدن بافت‌های قدیمی، ناگزیر از تغییر چهره شهرها هستیم. این را می‌دانیم و انکار هم نمی‌کنیم که مدرنیته با خود تغییری ناگزیر به همراه دارد.
اما این سؤالی است که سال هاست طرح می‌کنیم و هیچ گاه هم پاسخی دریافت نکرده ایم«آیا تغییر سیستماتیک در یک شهر، باید بدل به تغییری مخرب شود و هر آنچه را یک شهر به لحاظ تاریخی دارد، نابود کند؟» آخر در کدام یک از همان شهرهای مدرن و البته ریشه‌داری که سراغ دارید(نکند شهرهایی چون پاریس و کپنهاگ و برلن و... را مدرن به حساب نمی‌آورید؟) بنایی چند صد ساله مانند مسجد کبود را سوراخ‌ سوراخ و اقدام به لوله‌کشی گاز شهری می‌کنند؟ یا در کنار بنای ارزشمندی چون ارک علیشاه پارکینگ طبقاتی می سازند؛سینمایی قدیمی را به این بهانه که سود ده نیست تبدیل به پاساژ می‌کنند؟
یا قدیمی‌ترین مدارس شهر، مانند دبیرستان طالقانی(دبیرستانی که در آن درس خوانده‌ام و بنای مستحکم و فوق‌العاده آن با ۷۰ سال قدمت، دست کم تا ۲۰۰ سال دیگر هم آخ نمی‌گفت!) یا هنرستان میرک را(هنرستان هنرهای تجسمی قدیمی تبریز که هنرمندان بزرگ بسیاری را تربیت کرده بود) به بهانه استحکام نداشتن بنا، شبانه و سراسیمه تخریب می‌کنند؟ یا به جای مرمت و گذاشتن روی چشم، بولدوزر را به جان خانه‌هایی می‌اندازند که ارزش تاریخی دارند (شخصاً یک دوجین از این خانه‌های بسیار قدیمی و ارزشمند به لحاظ تاریخی را سراغ داشتم) و جای خالی‌شان آپارتمان‌های هرز و بدترکیب می‌سازند؟ کدام یک را بگویم و از کدام بگذرم: در باغمیشه، زورخانه گیو، میارمیار و...
واقعاً چه خبر است؟ این میزان از تخریب چه پیام ویژه‌ای با خود و در خود دارد؟ نمی‌توان منکر شد که تبریز - مثل دیگر شهرها- به تسخیر پاساژها و مراکز خرید و واحدهای تجاری‌ درآمده است. مراکزی که به خاطر تبلیغات و برند‌سازی و برند فروشی توانسته‌اند با اقبال گسترده‌ای مواجه می‌شوند. براستی این همه واحد تجاری برای چه ساخته می‌شود؟ برای چه تعدادی از مردم؟ برای کدام رونق اقتصادی؟ و برای چه میزان کالای مصرفی؟ این همه پاساژ، لابد پاساژگرد هم می‌خواهد. اما پاساژگرد کیست؟
پاساژگردهایی که قرار است در پاساژهایی بگردند که بر ویرانه‌های بناهای ارزشمند سربرمی آورند و غیر از یکی دو تا عجالتاً یا خالی‌اند یا رونق چندانی ندارند! اما این ایدئولوژی مصرف است که حکم می‌کند پاساژها همچنان باید ساخته و انباشته شوند تا در خدمت پاساژگردها، یا همان «مصرف گراها» قرار بگیرند که سیاهی لشکر گوش به فرمان ایدئولوژی مصرفند! باقی مسائل چه اهمیتی دارد؛ مهم همین یک قلم است: «ذهن مصرف‌گرا و خوراک‌ رسانی به این ذهن!» که به جای مست شدن با رایحه فرهنگ و پیشینه فرهنگی و تاریخی، با مارک‌ها و برندها(گیریم که عمدتاً حتی توان خرید نداشته باشند و تنها با نگاه‌های حریص‌شان این برندها را سر بکشند) مسحور می‌شوند! مسحور از سحری که خودشان هم نمی‌دانند کی و چگونه خواب‌شان کرده است و تنها زمانی از این خواب برمی خیزند که بفهمند چه بر سرشان آمده؟ که البته معمولاً دیر است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    نخیر. ما تورک ها پاساز میسازیم تا مثل تورکیه بشویم ... شوما بروید اصفهان و یزد را ببینید. اگر راست بگویید ایصفهان را خراب کنید. یاشاسین قاضی پور قهرمان و اوسطوره ما

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج