با گذشت بیش از دوسال از بحران سیاسی در لبنان بالاخره اواسط هفته گذشته، جریانهای مختلف در لبنان به انتخاب میشل عون رای مثبت دادند و او که یکی از متحدان حزبالله در ائتلاف ۸ مارس است بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
نصرتالله تاجیک سفیر سابق ایران در اردن در هفته نامه مثلث نوشت: با گذشت بیش از دوسال از بحران سیاسی در لبنان بالاخره اواسط هفته گذشته، جریانهای مختلف در لبنان به انتخاب میشل عون رای مثبت دادند و او که یکی از متحدان حزبالله در ائتلاف ۸ مارس است بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
حصول توافق میان جریانهای مختلف سیاسی لبنان درباره انتخاب ژنرال میشل عون بهعنوان رئیسجمهور این کشور و کمک بازیگران داخلی، منطقهای و فرامنطقهای به رئیسجمهور منتخب برای حل مشکلات پیشرو میتواند گام مهمی در راستای نهادینهکردن دموکراسی و استمرار ثبات در لبنان باشد. در شرایطی که سیاستهای تخریبی سعودی در منطقه، واگرایی و خلاءهای امنیتی زیادی ایجاد کرده و آشوب و ناامنی متعددی را در مرزهای لبنان متراکم کرده است، از اهمیت این اقدام در شرایط حساس کنونی منطقه نباید غافل بود. نظام تقسیم قدرت طایفهای لبنان ویژگیهای متعددی دارد که بدون مصالحه، کارکرد و بروندادی ندارد. لبنان یک نظام تقسیم قدرت طایفهای دارد و از جمله ویژگیهای این نظام، مصالحه براساس توازن قوا درون گروههای سیاسی و طوایف است.
یک قانون نانوشته هم در لبنان وجود دارد بر این اساس که سهم رئیسجمهور به مسیحیان، نخستوزیر به اهل سنت و رئیس مجلس به شیعیان اختصاص دارد. از دو سال پیش یعنی حدود اواسط سال ۲۰۱۴ به دلیل سیاستهای تخریبی عربستان و تاحدودی اعتمادی که سعد حریری به سعودیها داشت و از طرف آنها حمایت میشد، به تفاهمات اجرایی در لبنان خدشه وارد شد. بنابراین چندین بار مجلس تشکیل شد اما چون به اکثریت دست نیافت امکان انتخاب رئیسجمهور فراهم نشد و حدود دوسالونیم لبنان بدون رئیسجمهور اداره شد.
سرانجام جریانهای مختلف سیاسی لبنان که دارای نمایندگانی در مجلس این کشور هستند پس از حدود دوسالونیم رایزنی گسترده، به توافقی مهم و حساسی دستیافته و بر این مهم صحه گذاشتهاند که لبنان همچنان مهد طوایف و مذاهب مختلف و نمونه بارزی از همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب مختلف در کنار یکدیگر بوده و تنها راهحل مشکلات، توافق و رایزنی جریانهای سیاسی با یکدیگر است.
این توافق و انتخاب از چندین منظر قابل توجه است که نخستین مساله به تغییر موضع و ناامیدی سعد حریری از عربستان سعودی مربوط میشود؛ خوشبختانه از چندی پیش به دلایل مختلف از جمله وضعیت اقتصادی عربستان سعودی و عدم امکان حمایت مالی و اقتصادی سعد حریری از سوی سعودیها یک سلسله مشکلاتی میان آنها ایجاد شد و به نظر میآید سعد حریری بعد از این تحولات تا حدودی از جانب سعودیها مایوس و به سمت عقلگرایی سوق پیدا کرد. البته تغییر موضع سعد حریری را نباید صرفا به کاهش نفوذ عربستان تعبیر کرد بلکه باید بیشتر ناشی از تحولات داخلی سیاسی اقتصادی عربستان و مشکلات مالی حریری در این رابطه دانست.
مشکلاتی که حتی رابطه شخصی وی با بعضی از افراد خاندان سعودی همچون محمد بننایف را نیز تحتتاثیر قرار داده است؛ شرایطی که سعد حریری خود را در یک دوراهی قرار داده بود و باید برای ماندن در صحنه قدرت سیاسی لبنان تصمیم عاقلانهای اتخاذ میکرد: ١- آغاز یک قمار سیاسی و همچنان پایفشردن بر مواضع قبلی خود یا ٢- پذیرش شرایط موجود منطقهای و ورود در یک مصالحه تا شرایط منطقهای عوض شود. اگرچه حریری در دوسالونیم گذشته با اصرار روی مواضع خود سیستم سیاسی لبنان را معطل نگاه داشته بود اما در این مدت نیز کم پیامهای سیاسی اجتماعی دریافت نکرد. بنابراین در نهایت حریری پذیرفت با مصالحه، سهم قدرت را که متعلق به طوایف مختلف است رعایت کند.
در این زمینه از ابتدا حزبالله قائل به این مساله بود که میشل عون در این شرایط سمت ریاستجمهوری را بر عهده بگیرد ولی سعد حریری در مقابل این گزینه مقاومت میکرد. در ادامه خوشبختانه بهدنبال عدمحمایت سعودیها، سعد حریری به سمت دیدگاه حزبالله تمایل پیدا کرد و در پی مصالحه با میشل عون، به این توافق رسیدند که عون، رئیسجمهور و حریری نخستوزیر لبنان شود. با این تفاسیر اکنون مساله لبنان تاحدودی حل شده و میشل عون با ۸۳ رای از مجموعه ۱۲۷ نماینده توانست بهعنوان رئیسجمهور لبنان انتخاب شود.
در این میان بازگشت سعد حریری به پست نخستوزیری که همچنان یک موقعیت تعیینکنندهای در داخل سیستم حاکمیتی لبنان دارد، شرایط جدیدی به وجود میآورد تا او بتواند نقش سازندهای برای خود تعریف کند و این نقطه مثبتی است که سیاست خارجی ما باید از آن استقبال کند.
حریری بین دو گزینه ماندن در بلاتکلیفی و بدون حامی منطقهای و اینکه شاهد معامله سیاستمداران جوان جریان«المستقبل» با بازیگران منطقهای و رقبای داخلیاش باشد یا با انعطاف و نگاه به امکانات داخلی خود وارد صحنه قدرت لبنان شود، دومی را انتخاب کرد. حریری نشان داد با مصالحه با ژنرال عون راه دوم را پذیرفته است تا نتوانند قالیچه را از زیر پایش در لبنان بکشند. از سوی دیگر در ماههای اخیر لبنان در وضعیت بسیار حساسی قرار گرفته بود؛ باتوجه به اتفاقاتی که در عراق و سوریه شاهد هستیم چند کشور در تیررس داعش قرار دارند و این احتمال وجود داشت و دارد که هدف بعدی داعش متوجه لبنان یا اردن شود. حتی میتوان گفت لبنان آسیبپذیرتر از اردن است چرا که بیش از دو سال خلاء در سیستم سیاست و حکومت این کشور وجود داشت که لبنان را در معرض خطر قرار داده بود. بنابراین این مصالحه و انتخاب در شرایط بسیار حساسی صورت گرفته که اگر اتفاق نمیافتاد ممکن بود لبنان به سمت آسیبپذیری بیشتر حرکت کند و در معرض خطرات و تهدیداتی چون داعش قرار گیرد.
در نتیجه لبنان به لحاظ امنیتی و سیاسی امروز در وضعیت بهتری قرار گرفته است. البته باید توجه داشت که انتخاب رئیسجمهور، قدم اول است و بدون شک میشل عون به دلیل مشکلاتی که در منطقه و لبنان وجود دارد با چالشهای بسیاری روبهرو خواهد شد. از یک سو چالش لبنان با رژیمصهیونیستی قابل ذکر است و از سوی دیگر مساله سوریه و آوارگان از جمله مسائلی هستند که رئیسجمهور جدید لبنان باید در پی راهحلی برای آنها برآید. به هر صورت امروز تمام قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای باید به لبنان کمک کنند تا این کشور که تازه از یک بحران سیاسی خارج شده بتواند بر مشکلات فائق آید.
از سوی دیگر در خصوص عربستان، ممکن است برخی از تحلیلگران این مساله را مطرح کنند که انتخاب میشل عون باعث تضعیف سیاست سعودیها شده است، اما من معتقدم این انتخاب تاحدودی ناشی از تغییر جهت موقت سیاستهای ریاض است. واقعیت امر این است که سعودیها با چنین زمینه و دستاوردی درصدد هستند به نوعی یک تغییر رویکرد از خودشان نشان دهند تا بتوانند حجم مشکلات و انتقاداتی که نسبت به سیاستهای ریاض در منطقه و لبنان وجود دارد را کاهش دهند.
سعودیها به تدریج نقش زیادی در لبنان پیدا کردند و بعد از ترور رفیق حریری نقش سنتی خود را تبدیل به اهرم فشار علیه سوریه و حزبالله کردند. اما الان چون تختگاز رفتهاند یا موتور سوزاندهاند یا آب و روغن قاطی کردهاند! به هر صورت هم مشکلاتی از جهت اقتصادی دارند و هم با ندانمکاری مشکلاتی نیز در منطقه ایجاد کردهاند که تبعات امنیتیاش دامن اروپا و آمریکا را نیز گرفته است. بنابراین سعودیها شرایطی را بهوجود آوردهاند که احتمالا سیاستگذراندن توفان از سر را اتخاذ کردهاند تا در فرصت بعدی و خوابیدن گردوغبار بتوانند همچنان یکی از بازیگران حاضر در این کشور محسوب شوند.
البته ژنرال عون بهعنوان یک شخصیت ملی و مستقل فرازوفرود زیادی در سیاستهایش داشته است. زمانی ضدبشار اسد و مخالف حزبالله بود، اما هماکنون در کنار این دو قرار گرفته است. این تغییر سیاست فینفسه بد و مذموم نیست، بلکه به شرایط متحول و ژلهای لبنان بازمیگردد.
یکی از خصوصیات لبنان تعدد حضور بازیگران داخلی و خارجی و نقش کمکهای مالی و اقتصادی در جامعه لبنان است. کشوری که بیش از منابع طبیعی از قِبَل موقعیت استراتژیکش در خاورمیانه بهعنوان بازیگری مهم شناخته میشود و از همین منظر بود که سعودیها در دو دهه گذشته با کمکهای مالی در لبنان رسوخ کردند تا هم بتوانند سیاستهایشان در خاورمیانه را جلو ببرند و هم جلوی سیاستهای ایران را بگیرند. اما روند حوادث تاکنون نشان داده که سعودیها سرمایهگذاری خود را هدر یافته میبینند.
مساله دیگری که در این انتخابات حائزاهمیت است نقش حزبالله لبنان است؛ حزبالله یکی از عناصر اصلی و تعیین کننده در لبنان است و نقش مقاومت در استقلال لبنان و رویارویی با مشکلات خارجی و از همه مهمتر رژیمصهیونیستی بر هیچ کس پوشیده نیست. حزبالله از ابتدا سیاستی را بهعنوان سیاست ملیگرایانه یعنی سیاست تقسیم قدرت میان نیروهای داخلی و بدون تاثیرپذیری از قدرتهای خارجی دنبال میکرد و جریان المستقبل و به نوعی ۱۴مارس دنبال این بودند که از سیاستهای سعودی پیروی کنند. همانطور که اشاره کردم این مسائل بیش از دوسال خلاء در روند سیاسی لبنان و بهوجود آمدن برخی مشکلات شده بود. در حال حاضر با این تفاسیر به نظر میرسد که عربستان قدرت تاثیرگذاریاش را تاحدی از دست داده و سعی دارد از این فضا به نوعی استفاده کند. در این میان حزبالله نیز بهرغم برنده بودنش در این تحولات باید یک سیاست متوازن و در حقیقت تعامل با تمام جناحهای داخلی لبنان براساس توازن قوا و همکاری داخلی را در پیش بگیرد.
یعنی اگر قرار باشد که میشل عون موفق باشد و دولت آینده یک دولت کارآمد برای مردم باشد حتما باید این تعامل داخلی بین حزبالله و دیگر جریانات برقرار باشد تا بتوانند بر مشکلات کشور فائق آیند. این سیاست علاوه بر ایجاد انسجام داخلی میتواند برگ برندهای نیز برای ایران باشد. در اینصورت به نظر میرسد لبنانیها تصمیم گرفتهاند که باتوجه به ظرفیتهای داخلی خود در زمینه سیاست و حکومت و قواعد نانوشته سیاسی اجتماعی برای توازن بین طوایف مانع تبدیل شدن کشورشان به سوریهای دیگر شوند.
ایران و حزبالله باید با مصالحه، تقسیم قدرت و ایجاد اجماع سیاسی و اجتماعی هم در بُعد داخلی و هم از منظر خارجی، بازیگران و نهادهای سیاسی اجتماعی لبنان را تشویق نمایند تا ضمن حداکثرسازی اجماع ملی خود را آماده مقابله با مشکلات سرراه و هجمههای احتمالی سیاسی و امنیتی مرحله بعد از انتخاب رئیسجمهور بنماید تا با افزایش انسجام داخلی بتوانند موجب جلوگیری از بههمریختگی در این کشور شوند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر