از کودکی در آب بود. انگار توی استخر بزرگ شده باشد. حالا پس از سالها تلاش و زحمت برای خودش غواص قابلی بود و غرق شدن برایش معنی نداشت. اما انگار پیگیری دو پرونده مهریه و یک دادخواست طلاق، زن جوان را داشت در مشکلات زندگی غرق میکرد.
روزنامه ایران: از کودکی در آب بود. انگار توی استخر بزرگ شده باشد. حالا پس از سالها تلاش و زحمت برای خودش غواص قابلی بود و غرق شدن برایش معنی نداشت. اما انگار پیگیری دو پرونده مهریه و یک دادخواست طلاق، زن جوان را داشت در مشکلات زندگی غرق میکرد.
«آذر» از آن دخترهایی بود که ناخـواسته زن پسرخالهاش شده بود. «ناف بر» نبود، اما از آنجا که مادر و خالهاش بشدت به هم وابسته بودند، شرط کرده بودند هر طور شده، دختر و پسرشان را بهعقد هم درآورند. برای همین هنوز ۱۶ سالش تمام نشده بود که رخت عروسی بهتن کرد و با «امیر» رفتند زیر یک سقف.
در دوران مدرسه تمام حواسش به این بود که راز ازدواجش را پوشیده نگه دارد. در سالهای نوجوانی هم تمام سرگرمیاش بزرگ کردن پسرشان «آرش» بود. اما در تمام ۱۵ سال زندگی، آذر به شوهرش مانند برادر نگاه میکرد و هیچ حس عاشقانهای در میان آنها وجود نداشت. انگار امیر هم دل به تقدیر سپردهبود تا مادر و خالهاش به آرزوهای کاغذی خودشان جامه عمل بپوشانند ولی انگار سردی رابطه زن و شوهر جوان تأثیرش را گذاشت و آنها بالاخره به این نتیجه رسیدند که پنهان از مادرهایشان طلاق بگیرند.
از همان روز هم گرفتاریهای آذر شروع شد.صبح یک روز پاییزی «آذر» در صف مراجعان به بایگانی شعبه ۲۴۴ دادگاه خانواده - مستقر در میدان ونک- ایستاده بود تا لایحهای را به پروندهاش اضافه کند. دلش میخواست هر چه زودتر مهریهاش را از همسر اولش دریافتکند و هرچه زودتر از همسر دومش طلاق بگیرد.
آذر چند ماه بعد از جدایی و درست در روزهایی که بهدنبال مطالبه مهریه ۵۵۰سکهطلایش از امیر بود، متوجه نگاههای یکی از هم دانشگاهیهایش شد. در دوران تحصیل چند باری جواد به او پیشنهاد ازدواج داده بود، اما او دست رد به سینهاش زده بود. با این حال پسر سمج از زیر زبان دوستان آذر بیرون کشیده بود که او طلاق گرفته است. جواد که هفت سال کوچکتر از زن جوان و حسابی دلباخته شده بود گاهی تا در خانه دنبالش میرفت و سعی میکرد به بهانههای مختلف سر حرف را باز کند، اما آذر اهل چنین روابطی نبود و ترجیح میداد با دریافت مهریه شوهر اولش سرپناهی برای خودش و پسرش آرش فراهم کند.
چرا که پسرش حالا دیگر قد کشیده و ۱۴ ساله شده بود. دانشگاه هم که تمام شد، باز هم جواد دست بردار نبود. گاهی از شب تا صبح سر کوچه کشیک میکشید و حتی یکبار تا پشت در آپارتمانشان هم رفته بود. جواد یک سال زودتر فارغالتحصیل شدهبود، اما شغل درست و حسابی نداشت و زیر نفوذ پدر بساز بفروشش بود. از طرف دیگر رفتارش غیر طبیعی به نظر میرسید و برخیها هم میگفتند گاهی، تفریحی تریاک میکشد. سرانجام یک روز آذر آب پاکی را روی دست جواد ریخت و گفت که با خانوادهاش حرف زده و همه مخالف ازدواجشان هستند. با این حال جواد دست بردار نبود.
در آن روزها جواد به شیشه هم اعتیاد پیدا کرده و کسی جلودارش نبود. گاهی به مجتمع محل سکونت آذر یا استخر محل کارش میرفت و آبروریزی میکرد. حتی یک روز در آپارتمان آذر را شکست و یک روز هم رگ دستش را جلوی استخر زد. اما وقتی به نتیجه نرسید آذر و پسرش را تهدید کرد. زن جوان برادری نداشت که از او حمایت کند. پدرش را یک سال پیش از دست داده بود. همسر سابقش هم که انگار از جدایی خوشحال باشد، خودش را به کلی کنار کشیده بود.
پس آذر مانده بود و یک دنیا مشکل! امیر که مهریهاش را نداده بود، مادرش هم که بابت طلاق دلخور بود، کارش را بهخاطر دردسرهای جواد از دست داده بود و از طرف دیگر آرش هم نیاز به آرامش داشت. پس با خودش فکر کرد سنگی جلوی پای جواد بیندازد که نتواند بیش از این مزاحمت ایجاد کند. بعد هم پیشنهاد کرد در صورت ترک اعتیادش با او ازدواج میکند. همین هم شد. جواد دو ماه ترک کرد اما بعد از عقد دوباره سراغ مواد رفت. حالا کتک خوردن هم به دیگر مصائب آذر اضافه شده بود. ناچار شد آرش را بفرستد به خانه مادرش و خودش بیفتد دنبال جلب امیر برای مهریه شوهر اولش و طلاق از جواد.
آذر از کودکی اهل ورزش بود و شنا میکرد، بارها در مسابقات دانشآموزی مدال گرفته بود. در دوره متأهلی هم توانسته بود مدرک نجات غریقی و غواصی را از اروپا بگیرد. او از زمان جدایی از امیر تا همین یک ماه پیش در مشکلاتش غرق شده بود و از این اتاق به آن اتاق، از این شعبه به آن شعبه میرفت تا پروندههایش را پیگیری کند. تازه چند ماه پیش موفق شده بود امیر را بهخاطر نپرداختن مهریه به زندان بیندازد و تازه یک ماه قبل موفق شده بود از مهریهاش ۵۰ سکه پیشو هر ماه نیم سکه بگیرد؛ آنهم نیمی نقد و نیمی چک. از طرف دیگر در شعبه۲۴۴ دادخواست دریافت مهریه از جواد را داده بود؛ هر چند طلاق گرفتن از او برایش مهمتر بود و مدارک لازم برای ناتوانی او در اداره زندگی مشترک و نداشتن صلاحیتش به خاطر اعتیاد را به دادگاه تحویل داده بود.
در آن صبح نمناک پاییزی، هیچ چیز برای آذر مهمتر از پسرش و آیندهاش نبود. دو، سه سالی میشد که آب خوش از گلویش پایین نرفته بود، انگار شیرینی زندگی در نظر او مانند گوهری در قعر دریا گم شده و او در لباس غواصی ناچار بود وجب به وجب خوشبختیاش را در عمق تاریکی جستوجو کند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
اخی طفلی چ سختیهایی کشید تو زندگی!! سرکیسه کردنم خوب هنر میخواد. تورو خدا رمان میزارید حداقل آموزنده باشه ن بی سروته
راز
ازدواج دوم این خانم با همچین مردی حماقت محض بوده درسته حامی نداشته ولی مملکت که بی در و پیکر نیست میتونست از این مرد مزاحم شکایت کنه ولی مجرم اصلی خانواده ها هستن که دختر هاشونو و کلا فرزاندانشون رو وادار می کنن در سن کم و با کسی که اونها میگن ازدواج کنه
زنی از دوستان نزدیکمون هست که به خاطر همین روابط خانوادگی به اجبار زن پسر داییش شده قبل ازدواج به همه برادراش التماس کرده که جلوی این ازدواج رو بگیرن ولی هیچکدوم دخالت نکردن بعد سوم راهنمایی عقد پسر داییش که در یکی از روستاهای کاشمر زندگی میکرده و حتی سواد الف و ب رو هم نداره شده و حالا بعد سال ها سه تا بچه داره دوتا دخترش رو عروس کرده ویه پسر هم داره ولی میگه حتی برای یک ثانیه اون مرد رو به عنوان شوهرش نگاه نکرده همیشه ازش متنفر بوده و برای لحظه ای هم نتونسته خودش رو وادار کنه که اون مرد رو دوست داشته باشه و میگه دلش میخواد حتی اگه یک روز از زندگیش باقی مونده باشه از اون مرد جدا بشه و بدونه که دیگه زن اون مرد نیست
گناه این زن و همه اونایی که ناخواسته و بدون هیچ عشق و احساسی دارن با همسراشون زندگی می کنن گردن اون پدر و مادرهاست که زندگی رو به بچه هاشون تحمیل می کنن خیلی وحشتناکه سالها با مردی زندگی کنی که قلبا به عنوان شوهر خودت نپذیرفتیش به نظر من این بد ترین شکنجه دنیاست
نادیا
داداش داری اشتباه می نویسی اینجا اخبار حوادثه نه رمانخونه
پدر بزرگ بابک
امیر بد بود پولاش خوب بود همه مدت که از اوبدت میامد اونم فهمید اصلا زن وشوهر نبودین اخه بی انصاف چرا اون بدبخت باید مهریه بده مهریه یعنی صداق یعنی صداقت انتخاب وبرایش پولی باید داد اما خدا کجای این وصلت بود ودیدی خدا جای حق نشسته جوابت رو جواد دیونه با اوکاراش داد او نماینده خدا بود تا تو ادب شی اما نمیشی خوب واما خانم راز من قبلا باشما کمی کل کل کردیم اما با گذشت خانم اون دوست شما که حتی دلش میخاد یکساعت بدون شوهرش باشه چرا سه بچه اورد اخر چرا بعضی زنها در نامردی اون طرف نامردیشو انتخاب میکنن وشهامت ندارن بگن بابا مهرم حلال من هیچی نمیخام طلاق خدا فظ اره نمیگن چون مهریه میگیرن اجرت المثل میگیرن نحله میگیرن وتا پوزه مردشون رابخاک نمالن راحت نمیشن یعنی عین نامردی مثل همین علیا مخدره یا اون پریروزیه که تا فهمید شوهره سرش توگوشیه گفت اهان هو داره میاد بابا معرفتتان کج رفت اون بالا نگاهی هست که ولت نمیکنه
پاسخ ها
جواد
امیر هم به اندازه ی خود این زن تو ازدواج اول مقصر بود.مهریه هم حقیه که شرع و قانون برای زن تعیین کرده.الان که ازدواج کرده از زن بهره کشیده یه بچه هم اوردن شما میگی اون بدبخت!چرا باید پول بده؟.بعدش هم شما ج و ا د تریاکی و شیشه ای رو نماینده خدا میدونی؟متاسفم.البته تو هر دو ازدواج خود زنه بیشتر مقصر بوده وقتی ضعف نشون میدی و هرچیزی رو از هرکی قبول میکنی هر اتفاقی بیفته خودت مقصری
بدون نام
لایک پدرجان بابک
خودساخته
سلام دوستان و خوانندگان عزیز ؛
بنده چند بار این ماجرا را خواندم و چیزی متوجه نشدم!!! چنان پیچ در پیچ بود فقط اسم آذز و غواصی را متوجه شدم و اینکه پسر خاله و دختر خاله!!! دیگه چیزی نفهمیدم، و سخت بیاد دختر عمو ژاله افتادم، تو را خدا یکی تون بخاطر رضای خدا مرا هم آگاه کنید!!! ای خاک بر سر خنگ و منگ و گنگ من!!! دبگه جملات را دوسه تا پشت هم قاطی میکنم.، نکنه زبونم لال کور و کر بشم، نببنم این ماجرا ی من و دختر عمو ژاله هم کاغذی بشه!!! من که حالا بگم به هیچ وجه طاقت این جوری و جدایی با این همه توسری خوردن و تمسخر قرار گرفتن و منزوی و گوشه گیر شدن جدا نمی تونم بشم!! دعا کنید تا دل دختر عمو ژاله یه کم مهربون بشه ادعای جدایی نکنه!! گرچه اگه سکه هاش را بخواد پدر و عمو بهش میدن!! اما من که با مرگم حاضر به چدایی مبشم ولی نکنه این طوری دختر عمو ژاله از من رنجش پیدا کنه؟؟؟ خدایا من سگ در خونه همه مردم نیکو کارم. دختر عمو ژاله را مهربون کن،
بینام
آقای خود ساخته یعنی واقعا ماجرای دختر عمو ژاله واقعیه یا خودت ساختی خود ساخته!!!
بدون نام
من کلا از فامیل متنفرم
هر چی سر ادم میاد از فامیلاشه
بدون نام
نمیدونم چرا بعضی خانما اینقد سخت میگیرنو...
الان برا داستان این خودساخته میگم اخه وقتی زنی به هر علتی که خدا نکنه فوت شد دیگه نمیتونه مرد تا اخر عمر بی زن بمونه که باید زن بگیره تا زندگیش از هم نپاشه و هزاران ...
در ضمن اون داستان زنه که بچه هاشو شوهرشو کشت اخه زن بگیرن مردا به شماها ربطی نداره شرعا هم مشکلی نداره در صورتی که برا دو تاشم عدالت یکسان کنه
و از طرفی هم اگر اجازه زن لازم بود که قانون نمیگفت برا گرفتن زن دوم اجازه زن اول نیازی نیس...
پاسخ ها
بدون نام
شما چی از قانون میدونی؟دقیقا اجازه ی زن اول لازمه الکی نظر ندین
بدون نام
تو برو خودتو درمان کن نیاز نیس از شرع واسمون بگی این هوس بازی اخرش کار دستت میده یهو دیدی یه چاقو رفته تو کمر تو :)
راز
پدر بزرگ اون شخص باید مهریه بده چون مهریه حقی هست که خدا برای زن قرار داده و این فقط برای زمانی نیست که زن میخواد طلاق بگیره بلکه همون زمان که صیغه عقد جاری میشه باید آقای لطف بفرمایند و این حق رو به زن پرداخت کنن چرا چون دین خدا اینو گفته
هر وقت حرف از زن دوم و سوم میشه آقایون همه یاد دین خدا میفتن و از حقی که دین براشون در نظر گرفته دم میزنن و همین افراد وقتی حرف از مهریه میشه هزار تا بد و بیراه میگن و دیگه دین و شریعت براشون بد میشه شماها که دنبال گرفتن چهارتا زن شرعی هستین لطفا برای بالا کشیدن حق زن راه درست نکنین مهریه یعنی صداق یعنی چی کی همچین دستوری داده شده کجای قرآن برای مهریه شرط و شروط ذاشته شده
هروقت به نفع تون بود حرف از خدا و قران میزنید و هر وقت هم به ضرر تون بود براش راه فرار درست میکنید
بدون نام
کاربر۱۷/۱ دوستان حرفاش عین واقعیت بودن بخدا
راز
و در جواب سوال تون جناب بابک چون من فقط اصل زندگی اونها رو گفتم و بد بودن کار والدین رو و جزئیات زندگیشون بماند برای خودشون مسلما مسائل به همین راحتی نیست و فقط ماها عادت کردیم با دو کلمه حرف مردم رو قضاوت کنیم محکوم کنیم و خدارو شکر که فضا مجازیست و نمیتونیم حکم رو اجرا کنیم
راز
خود ساخته جان برادرمن خدا نکنه انقد خودتونو نفرین نکنین شما هنوز اول راه هستین این قهر و آشتی ها بین زن و شوهر به قول قدیمی ها نمک زندگیه ولی من خودم میگم فقط مواظب باشین که زیادی شور نشه برادر عزیز نسبت به خودتون بهتر فکر کنید و الفاظ بد رو در مورد خودتون بکار نبرید اینم به خاطر خانم تون میگم زن ها دوست دارن مردشون رو برترین مرد دنیا بدونن پس شما هم همون مرد برتر برای همسر تون باشین فقط میمونه دلخوری ایشون که باید نقطه ضعف شون رو پیدا کنین و از همون طریق دلشونو بدست بیارن شما که با هم بزرگ شدین عجیبه که ندونین چطور میشه راضیشون کنین مثلا من هر وقت شوهرم ازم ناراحته غذایی رو که دوست داره براش درست می کنم باور کن همه چی خود بخود تموم میشه تازه وقتی میاد خونه و بوی اون غذا رو حس میکنه میگه خانم برم نوشابه بگیرم شمام فقط اون نقطه ضعف رو پیدا کنین معمولا برای خانم ها یه شاخه گل و عذر خواهی از ته قلب کافیه امتحان کنید ضرر نداره
نوشین
الهی به امیدی طلاق ژاله ازدست خودساخته روانی همه روروانی کرده
بدون نام
بابا بزرگ من این داستانو باور ندارم ولی این زن کی کفت امیر بد بود گفت من مثل برادر بهش نگاه میکردم و اینم طبیعیه چون بخاطر نزدیکی دوهواهر حتما اینها از بچکی با هم بزرگ شده بودن و این احساس از بچگی در این خانم رشد کرده بوده و نمی تونسته احساسی به این آقا داشته باشه و همین طور که میگه اون مرد هم به خواست خانواده با این خانم ازدواج کرده از جدایی بدش نمیومده پسرش رو هم که داده به این خانم تا خودش راحت بره زن بگیره و کیف کنه بابا دیگه اسم مرد رو بدنام نکنید مگه این زن بجر حقی که خدا براش قرار داده چیز دیگه ای از اون مرد خواسته والا مام مردیم ولی حق رو که نمیشه زیر پا گذاشت برادر انصافت کجا رفته
مهتاب
بی نام 17:1 با این طرز نظر دادن معلومه چقدر عدالت رو رعایت میکنی اون عدالتی که تو ازش صحبت میکنی بین زن قدیم و جدید مصداق نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار هست تو که از شرع میگی فکر میکنی اگه زبونن بگی هر دو رو به یک اندازه دوست داری خدا هم گول میخوره و ته قلبت رو نمیدونه آخه مرد حسابی یه مرد اگه زنش رو دوست داشته باشه به هیچ عنوان نمیره زن دیگه ایی بگیره ترجیح میده پیش کسی باشه که دوستش داشته باشه پس بدون در این زمینه هیچ عدالتی رعایت نمیشه و این خود باعث نفی ازدواج دوم میشه که خداوند به شرط عدالت مجوز داده ولی امثال شما که سطحی نگر و ساده اندیش هستید عمق این شرط رو درک نکردید و فقط زبان به دهان میچرخونید و از شرع و مجوز خدا و حق نداشتتون حرف میزنید نکته قابل توجه دیگه در این مورد این هست که امثال شما فقط در مورد ازدواج دوم با تمام وجود سعی میکنید شرعی عمل کنید در حال که حتی واجبات یومیه رو هم بجا نمی آرید برادر من شرع به خیلی چیزها امر کرده به اینکه غیبت نکنیم ، دروغ نگیم ، تهمت نزنیم ، نگاه پاک داشته باشیم و خیلی چیزهای دیگه آیا شما تمام این شرعیات که از واجبات میباشن و در آخرت در قبال انجامشون مورد باز خواست قرار میگیرید تمام و کمال انجام دادید و فقط این مورد شرعی یعنی ازدواج دومتون مونده موردی که اگه انجام ندید روز قیامت هم هیچ باز خواستی نخواهید داشت.لطفا به حرفها م فکر کنید انتظار ندارم با من رو راست باشید ولی لااقل مردانگی کنید و با خودتون رو راست باشید
بدون نام
... نگفتم من دو تا زن دارم یا میگیرم .... کسانی که مخالف تظر یکی هستن اصلا نیازی نیس طرف رو خطاب کنن فقط نظر خودشونو بگن
پدر بزرگ بابک
... ببینم این مهریه برا چیست ؟ برا اینکه مردی زنی را میخاد بعقد خودش دراورد خوب هم شما وهم مهتاب خانم وهم همه زنهایی که مثل شما فکر میکنن شما رفتی یک شیر اب خریدی اوردی پولش را دادی یعنی همان مهر وصداق حالا دادی لوله کش بسته یعنی دوباره خرجش یعنی خونه خریدی برا زنت خوب این شیر در نصف شب چکه چکه یعنی خرابه پول دادی وخرابه باید چکنی ؟؟ زن هم همینه مهرش کردی اون حقشه قبول ایا باید با دستور خدا وعرف در خدمت خانه وارامش شوهر باشه یانه ؟ خانم اینجا تایلند وبرزیل وپاریس نیست اینجا ایرانه کشور مسلمان شیعه با شرع مقدس خودش من بشخصه همه قانون خدا وعرف را مطیع وانجام دادم ببینید ما درکشور باتمام مجلس ودولت بازهم مصلحت نظام داریم ببینم شما دونفر خانم میدونید یعنی چه ؟ یعنی بعضی قوانین باید بمصلحت باشه خوب من عقیده دارم زنم باید بر اساس نظر من زندگی کنه من مصلحت نمیدونم زنم با هر زنی در گروه های مجازی باشه حالا باز بیایین بگین اله بله حرفمو نمیدونم فهمیدین یانه مصلحت همین دیگه نمیگم شما هیچی از زندگی من ومردم نمیدونید اینقدر پافشاری در کلمات نکنید ...
پاسخ ها
جواد
انقدر از شرع مایه نزارید پدر بزرگ خداروشکر مرجع تقلید داریم,عالم و دانشمند دینی داریم اگه قرار بود همه به میل خودشون بخوان همچین تفسیرایی بکنن تا حالا به فنا رفته بودیم.بیبن شما از یه کلمه مصلحت نطام چه نتیجه ای گرفتی.چطوری اسمون رو به زمین وصل کردی.
رستم
ادمین عزیزم چرا پاسخ به نظرات دوستان ممکن نیست. چند بار به خوانندگان سایت توضیح دادم که این ماجرا کاملا واقعی است. چون اصل مطلب در روزنامه ایران با عکس این خانم چاپ شده. ضمن اینکه اسم شعبه و قاضی و مجتمع قضایی در این ماجرا و بقیه ماجراها در متن مطالب هست. این را هم بد نیست بدانید که برای گرفتن زهر مطالب و کمترشدن تلخی در نشر ماجراها از تکنیک های داستان نویسی مثل توصیف و تصویر سازی استفاده شده است. ممنون
خودساخته
سلام پیام جان عزیز :بی عرضه و خنگ و منگ هسنم اما خداوکیلی فکر کنم به دشمنم هم دروغ نگم!! این بیچارگی مال حقیقت بودن است که گرفتار شده ام!! و الا چه معنی داره النماس کنم پیام جان خودت خوب فکر کن، اگه بشه شماره شناسنامه هر دو مونو می گم!! که باورتون بیاد،
بینام
آقای خود ساخته اولا که بینام بودم نه پیام دوما از بس مینالی و خودتو ضعیف نشون میدی آدم باورش نمیشه یه مرد اینجوری باشه ولی ایشاالله که همه چی ختم به خیر بشه
بدون نام
بابا این که تابلوه اذره با جواد جون از اون رل زده بودنه بدبخت امیر والا کسی که کسی نخواد میگه مهرم حلال جونم ازاد فقط ولم کن این همه خدا رو میخواسته هم خرما ...حالا امیر رو دوست نداشته خوب قبول ...پ پول امیر خوبه ولی خودش کخه بده هه ولی خدا جای حق نشسته جوادو گذاشت تو کاسش که بفهمه هوس بازی چوب خدا خوردنم داره ....هممون میدونیم این روزا چه خبره وضع چه جوریه یارو زنه با شوهرش امده بازار به قران شوهرش داشت با رفیق حرف میزد زنه با مغازه داره رل میزد اخرم تل و گرفت ...یعنی حالم به هم خورد ...این روایتم مثل اونه دقیقا میگه ...از خود درخته خخخخ
میرزا
با سلام گرما و صمیمانه به همه دوستان،
بایستی عرض کنم که در این ماجرا یک جای کار می لنگه!!! چون همه حتماً این مطلب را بخوبی خونده اید؟؟ وقتی که آذر اظهار می دارد که هرگز نسبت به امیر به چشم شوهری نگاه نکردم و بین من و امیر هیچ عشق و علاقه ای نبوده!! و امیر نیز همین مطلب را که هیچگونه علاقهای به هم نداشتن ذکر میکند،!! حالا چطوری میشود باور داشت که هردو هیچ گونه ببخشید علاقه جنسی به هم نداشتن و به عنوان همسر یا زن و شوهر نبودن!! دو مطلب در ذهن جاری میشود، که به چشم خواهر و برادر هم دیگر را می دانسته اند!! اگر چنین فرضی را داشته باشید اون آقا آرش که از 16سالگی سرگرمی آذر شده؟ چی میشود و یا اگر زن و شوهر بوده اند؟ چطوری هر دو این گونه فکر نمی کردهاند و در این چندین سال هم جدا نمی شدند؟؟ این حرف با عملکرد هردو نفر همخوانی ندارد، و به احتمال زیاد فقط داستان بوده که نویسنده مرتکب این اشتباه قلمی گشته!! دوستان مطلب را به آرامی بخوانید براحتی متوجه عرض بنده خواهید شد، خدا نگهدار همه،
محمد راستگو
حالا یکی از شما جواب میرزا را بدهید بنده خدا درست میگه، پدربزرگ بابک هم اشاره کرد، اکر به چشم خواهر و برادری به هم نگاه میکردن، چگونه آرش به دنیا آمد اصلاً چگونه آذر ببخشید حامله شد، پس پدر آرش کیست، اگه هر دو به چشم برادری خواهری نگاه می کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظر کاربران
باسلام
واقعا دل آدم به درد میاد،خدایا چه حکمتی از این سختیها و شادیهایت وجود داره،
الهی مددی،،،
رمان خوبی بود
داستانی زیبا بود...و محق جلوه دادن زنی که دو مرد را برای مال دنیا ومهریه به خاک سیاه نشونده،گرگ را بره جلوه دادن هم هنریست.
این خبر بود یا داستان؟؟؟
چه داستان جالبی بود!!
ازدواج دومش اشتباه محض بوده!!!
خخخخخخخخخ داستان بانوآذربود بیمیرم طفلک شوهرسوم گیرش بیاد مهریه هزارسکه خخخخخخخ هههههههه خخخخخخت ههههههها
اخی طفلی چ سختیهایی کشید تو زندگی!! سرکیسه کردنم خوب هنر میخواد. تورو خدا رمان میزارید حداقل آموزنده باشه ن بی سروته
ازدواج دوم این خانم با همچین مردی حماقت محض بوده درسته حامی نداشته ولی مملکت که بی در و پیکر نیست میتونست از این مرد مزاحم شکایت کنه ولی مجرم اصلی خانواده ها هستن که دختر هاشونو و کلا فرزاندانشون رو وادار می کنن در سن کم و با کسی که اونها میگن ازدواج کنه
زنی از دوستان نزدیکمون هست که به خاطر همین روابط خانوادگی به اجبار زن پسر داییش شده قبل ازدواج به همه برادراش التماس کرده که جلوی این ازدواج رو بگیرن ولی هیچکدوم دخالت نکردن بعد سوم راهنمایی عقد پسر داییش که در یکی از روستاهای کاشمر زندگی میکرده و حتی سواد الف و ب رو هم نداره شده و حالا بعد سال ها سه تا بچه داره دوتا دخترش رو عروس کرده ویه پسر هم داره ولی میگه حتی برای یک ثانیه اون مرد رو به عنوان شوهرش نگاه نکرده همیشه ازش متنفر بوده و برای لحظه ای هم نتونسته خودش رو وادار کنه که اون مرد رو دوست داشته باشه و میگه دلش میخواد حتی اگه یک روز از زندگیش باقی مونده باشه از اون مرد جدا بشه و بدونه که دیگه زن اون مرد نیست
گناه این زن و همه اونایی که ناخواسته و بدون هیچ عشق و احساسی دارن با همسراشون زندگی می کنن گردن اون پدر و مادرهاست که زندگی رو به بچه هاشون تحمیل می کنن خیلی وحشتناکه سالها با مردی زندگی کنی که قلبا به عنوان شوهر خودت نپذیرفتیش به نظر من این بد ترین شکنجه دنیاست
داداش داری اشتباه می نویسی اینجا اخبار حوادثه نه رمانخونه
امیر بد بود پولاش خوب بود همه مدت که از اوبدت میامد اونم فهمید اصلا زن وشوهر نبودین اخه بی انصاف چرا اون بدبخت باید مهریه بده مهریه یعنی صداق یعنی صداقت انتخاب وبرایش پولی باید داد اما خدا کجای این وصلت بود ودیدی خدا جای حق نشسته جوابت رو جواد دیونه با اوکاراش داد او نماینده خدا بود تا تو ادب شی اما نمیشی خوب واما خانم راز من قبلا باشما کمی کل کل کردیم اما با گذشت خانم اون دوست شما که حتی دلش میخاد یکساعت بدون شوهرش باشه چرا سه بچه اورد اخر چرا بعضی زنها در نامردی اون طرف نامردیشو انتخاب میکنن وشهامت ندارن بگن بابا مهرم حلال من هیچی نمیخام طلاق خدا فظ اره نمیگن چون مهریه میگیرن اجرت المثل میگیرن نحله میگیرن وتا پوزه مردشون رابخاک نمالن راحت نمیشن یعنی عین نامردی مثل همین علیا مخدره یا اون پریروزیه که تا فهمید شوهره سرش توگوشیه گفت اهان هو داره میاد بابا معرفتتان کج رفت اون بالا نگاهی هست که ولت نمیکنه
پاسخ ها
امیر هم به اندازه ی خود این زن تو ازدواج اول مقصر بود.مهریه هم حقیه که شرع و قانون برای زن تعیین کرده.الان که ازدواج کرده از زن بهره کشیده یه بچه هم اوردن شما میگی اون بدبخت!چرا باید پول بده؟.بعدش هم شما ج و ا د تریاکی و شیشه ای رو نماینده خدا میدونی؟متاسفم.البته تو هر دو ازدواج خود زنه بیشتر مقصر بوده وقتی ضعف نشون میدی و هرچیزی رو از هرکی قبول میکنی هر اتفاقی بیفته خودت مقصری
لایک پدرجان بابک
سلام دوستان و خوانندگان عزیز ؛
بنده چند بار این ماجرا را خواندم و چیزی متوجه نشدم!!! چنان پیچ در پیچ بود فقط اسم آذز و غواصی را متوجه شدم و اینکه پسر خاله و دختر خاله!!! دیگه چیزی نفهمیدم، و سخت بیاد دختر عمو ژاله افتادم، تو را خدا یکی تون بخاطر رضای خدا مرا هم آگاه کنید!!! ای خاک بر سر خنگ و منگ و گنگ من!!! دبگه جملات را دوسه تا پشت هم قاطی میکنم.، نکنه زبونم لال کور و کر بشم، نببنم این ماجرا ی من و دختر عمو ژاله هم کاغذی بشه!!! من که حالا بگم به هیچ وجه طاقت این جوری و جدایی با این همه توسری خوردن و تمسخر قرار گرفتن و منزوی و گوشه گیر شدن جدا نمی تونم بشم!! دعا کنید تا دل دختر عمو ژاله یه کم مهربون بشه ادعای جدایی نکنه!! گرچه اگه سکه هاش را بخواد پدر و عمو بهش میدن!! اما من که با مرگم حاضر به چدایی مبشم ولی نکنه این طوری دختر عمو ژاله از من رنجش پیدا کنه؟؟؟ خدایا من سگ در خونه همه مردم نیکو کارم. دختر عمو ژاله را مهربون کن،
آقای خود ساخته یعنی واقعا ماجرای دختر عمو ژاله واقعیه یا خودت ساختی خود ساخته!!!
من کلا از فامیل متنفرم
هر چی سر ادم میاد از فامیلاشه
نمیدونم چرا بعضی خانما اینقد سخت میگیرنو...
الان برا داستان این خودساخته میگم اخه وقتی زنی به هر علتی که خدا نکنه فوت شد دیگه نمیتونه مرد تا اخر عمر بی زن بمونه که باید زن بگیره تا زندگیش از هم نپاشه و هزاران ...
در ضمن اون داستان زنه که بچه هاشو شوهرشو کشت اخه زن بگیرن مردا به شماها ربطی نداره شرعا هم مشکلی نداره در صورتی که برا دو تاشم عدالت یکسان کنه
و از طرفی هم اگر اجازه زن لازم بود که قانون نمیگفت برا گرفتن زن دوم اجازه زن اول نیازی نیس...
پاسخ ها
شما چی از قانون میدونی؟دقیقا اجازه ی زن اول لازمه الکی نظر ندین
تو برو خودتو درمان کن نیاز نیس از شرع واسمون بگی این هوس بازی اخرش کار دستت میده یهو دیدی یه چاقو رفته تو کمر تو :)
پدر بزرگ اون شخص باید مهریه بده چون مهریه حقی هست که خدا برای زن قرار داده و این فقط برای زمانی نیست که زن میخواد طلاق بگیره بلکه همون زمان که صیغه عقد جاری میشه باید آقای لطف بفرمایند و این حق رو به زن پرداخت کنن چرا چون دین خدا اینو گفته
هر وقت حرف از زن دوم و سوم میشه آقایون همه یاد دین خدا میفتن و از حقی که دین براشون در نظر گرفته دم میزنن و همین افراد وقتی حرف از مهریه میشه هزار تا بد و بیراه میگن و دیگه دین و شریعت براشون بد میشه شماها که دنبال گرفتن چهارتا زن شرعی هستین لطفا برای بالا کشیدن حق زن راه درست نکنین مهریه یعنی صداق یعنی چی کی همچین دستوری داده شده کجای قرآن برای مهریه شرط و شروط ذاشته شده
هروقت به نفع تون بود حرف از خدا و قران میزنید و هر وقت هم به ضرر تون بود براش راه فرار درست میکنید
کاربر۱۷/۱ دوستان حرفاش عین واقعیت بودن بخدا
و در جواب سوال تون جناب بابک چون من فقط اصل زندگی اونها رو گفتم و بد بودن کار والدین رو و جزئیات زندگیشون بماند برای خودشون مسلما مسائل به همین راحتی نیست و فقط ماها عادت کردیم با دو کلمه حرف مردم رو قضاوت کنیم محکوم کنیم و خدارو شکر که فضا مجازیست و نمیتونیم حکم رو اجرا کنیم
خود ساخته جان برادرمن خدا نکنه انقد خودتونو نفرین نکنین شما هنوز اول راه هستین این قهر و آشتی ها بین زن و شوهر به قول قدیمی ها نمک زندگیه ولی من خودم میگم فقط مواظب باشین که زیادی شور نشه برادر عزیز نسبت به خودتون بهتر فکر کنید و الفاظ بد رو در مورد خودتون بکار نبرید اینم به خاطر خانم تون میگم زن ها دوست دارن مردشون رو برترین مرد دنیا بدونن پس شما هم همون مرد برتر برای همسر تون باشین فقط میمونه دلخوری ایشون که باید نقطه ضعف شون رو پیدا کنین و از همون طریق دلشونو بدست بیارن شما که با هم بزرگ شدین عجیبه که ندونین چطور میشه راضیشون کنین مثلا من هر وقت شوهرم ازم ناراحته غذایی رو که دوست داره براش درست می کنم باور کن همه چی خود بخود تموم میشه تازه وقتی میاد خونه و بوی اون غذا رو حس میکنه میگه خانم برم نوشابه بگیرم شمام فقط اون نقطه ضعف رو پیدا کنین معمولا برای خانم ها یه شاخه گل و عذر خواهی از ته قلب کافیه امتحان کنید ضرر نداره
الهی به امیدی طلاق ژاله ازدست خودساخته روانی همه روروانی کرده
بابا بزرگ من این داستانو باور ندارم ولی این زن کی کفت امیر بد بود گفت من مثل برادر بهش نگاه میکردم و اینم طبیعیه چون بخاطر نزدیکی دوهواهر حتما اینها از بچکی با هم بزرگ شده بودن و این احساس از بچگی در این خانم رشد کرده بوده و نمی تونسته احساسی به این آقا داشته باشه و همین طور که میگه اون مرد هم به خواست خانواده با این خانم ازدواج کرده از جدایی بدش نمیومده پسرش رو هم که داده به این خانم تا خودش راحت بره زن بگیره و کیف کنه بابا دیگه اسم مرد رو بدنام نکنید مگه این زن بجر حقی که خدا براش قرار داده چیز دیگه ای از اون مرد خواسته والا مام مردیم ولی حق رو که نمیشه زیر پا گذاشت برادر انصافت کجا رفته
بی نام 17:1 با این طرز نظر دادن معلومه چقدر عدالت رو رعایت میکنی اون عدالتی که تو ازش صحبت میکنی بین زن قدیم و جدید مصداق نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار هست تو که از شرع میگی فکر میکنی اگه زبونن بگی هر دو رو به یک اندازه دوست داری خدا هم گول میخوره و ته قلبت رو نمیدونه آخه مرد حسابی یه مرد اگه زنش رو دوست داشته باشه به هیچ عنوان نمیره زن دیگه ایی بگیره ترجیح میده پیش کسی باشه که دوستش داشته باشه پس بدون در این زمینه هیچ عدالتی رعایت نمیشه و این خود باعث نفی ازدواج دوم میشه که خداوند به شرط عدالت مجوز داده ولی امثال شما که سطحی نگر و ساده اندیش هستید عمق این شرط رو درک نکردید و فقط زبان به دهان میچرخونید و از شرع و مجوز خدا و حق نداشتتون حرف میزنید نکته قابل توجه دیگه در این مورد این هست که امثال شما فقط در مورد ازدواج دوم با تمام وجود سعی میکنید شرعی عمل کنید در حال که حتی واجبات یومیه رو هم بجا نمی آرید برادر من شرع به خیلی چیزها امر کرده به اینکه غیبت نکنیم ، دروغ نگیم ، تهمت نزنیم ، نگاه پاک داشته باشیم و خیلی چیزهای دیگه آیا شما تمام این شرعیات که از واجبات میباشن و در آخرت در قبال انجامشون مورد باز خواست قرار میگیرید تمام و کمال انجام دادید و فقط این مورد شرعی یعنی ازدواج دومتون مونده موردی که اگه انجام ندید روز قیامت هم هیچ باز خواستی نخواهید داشت.لطفا به حرفها م فکر کنید انتظار ندارم با من رو راست باشید ولی لااقل مردانگی کنید و با خودتون رو راست باشید
... نگفتم من دو تا زن دارم یا میگیرم .... کسانی که مخالف تظر یکی هستن اصلا نیازی نیس طرف رو خطاب کنن فقط نظر خودشونو بگن
... ببینم این مهریه برا چیست ؟ برا اینکه مردی زنی را میخاد بعقد خودش دراورد خوب هم شما وهم مهتاب خانم وهم همه زنهایی که مثل شما فکر میکنن شما رفتی یک شیر اب خریدی اوردی پولش را دادی یعنی همان مهر وصداق حالا دادی لوله کش بسته یعنی دوباره خرجش یعنی خونه خریدی برا زنت خوب این شیر در نصف شب چکه چکه یعنی خرابه پول دادی وخرابه باید چکنی ؟؟ زن هم همینه مهرش کردی اون حقشه قبول ایا باید با دستور خدا وعرف در خدمت خانه وارامش شوهر باشه یانه ؟ خانم اینجا تایلند وبرزیل وپاریس نیست اینجا ایرانه کشور مسلمان شیعه با شرع مقدس خودش من بشخصه همه قانون خدا وعرف را مطیع وانجام دادم ببینید ما درکشور باتمام مجلس ودولت بازهم مصلحت نظام داریم ببینم شما دونفر خانم میدونید یعنی چه ؟ یعنی بعضی قوانین باید بمصلحت باشه خوب من عقیده دارم زنم باید بر اساس نظر من زندگی کنه من مصلحت نمیدونم زنم با هر زنی در گروه های مجازی باشه حالا باز بیایین بگین اله بله حرفمو نمیدونم فهمیدین یانه مصلحت همین دیگه نمیگم شما هیچی از زندگی من ومردم نمیدونید اینقدر پافشاری در کلمات نکنید ...
پاسخ ها
انقدر از شرع مایه نزارید پدر بزرگ خداروشکر مرجع تقلید داریم,عالم و دانشمند دینی داریم اگه قرار بود همه به میل خودشون بخوان همچین تفسیرایی بکنن تا حالا به فنا رفته بودیم.بیبن شما از یه کلمه مصلحت نطام چه نتیجه ای گرفتی.چطوری اسمون رو به زمین وصل کردی.
ادمین عزیزم چرا پاسخ به نظرات دوستان ممکن نیست. چند بار به خوانندگان سایت توضیح دادم که این ماجرا کاملا واقعی است. چون اصل مطلب در روزنامه ایران با عکس این خانم چاپ شده. ضمن اینکه اسم شعبه و قاضی و مجتمع قضایی در این ماجرا و بقیه ماجراها در متن مطالب هست. این را هم بد نیست بدانید که برای گرفتن زهر مطالب و کمترشدن تلخی در نشر ماجراها از تکنیک های داستان نویسی مثل توصیف و تصویر سازی استفاده شده است. ممنون
سلام پیام جان عزیز :بی عرضه و خنگ و منگ هسنم اما خداوکیلی فکر کنم به دشمنم هم دروغ نگم!! این بیچارگی مال حقیقت بودن است که گرفتار شده ام!! و الا چه معنی داره النماس کنم پیام جان خودت خوب فکر کن، اگه بشه شماره شناسنامه هر دو مونو می گم!! که باورتون بیاد،
آقای خود ساخته اولا که بینام بودم نه پیام دوما از بس مینالی و خودتو ضعیف نشون میدی آدم باورش نمیشه یه مرد اینجوری باشه ولی ایشاالله که همه چی ختم به خیر بشه
بابا این که تابلوه اذره با جواد جون از اون رل زده بودنه بدبخت امیر والا کسی که کسی نخواد میگه مهرم حلال جونم ازاد فقط ولم کن این همه خدا رو میخواسته هم خرما ...حالا امیر رو دوست نداشته خوب قبول ...پ پول امیر خوبه ولی خودش کخه بده هه ولی خدا جای حق نشسته جوادو گذاشت تو کاسش که بفهمه هوس بازی چوب خدا خوردنم داره ....هممون میدونیم این روزا چه خبره وضع چه جوریه یارو زنه با شوهرش امده بازار به قران شوهرش داشت با رفیق حرف میزد زنه با مغازه داره رل میزد اخرم تل و گرفت ...یعنی حالم به هم خورد ...این روایتم مثل اونه دقیقا میگه ...از خود درخته خخخخ
با سلام گرما و صمیمانه به همه دوستان،
بایستی عرض کنم که در این ماجرا یک جای کار می لنگه!!! چون همه حتماً این مطلب را بخوبی خونده اید؟؟ وقتی که آذر اظهار می دارد که هرگز نسبت به امیر به چشم شوهری نگاه نکردم و بین من و امیر هیچ عشق و علاقه ای نبوده!! و امیر نیز همین مطلب را که هیچگونه علاقهای به هم نداشتن ذکر میکند،!! حالا چطوری میشود باور داشت که هردو هیچ گونه ببخشید علاقه جنسی به هم نداشتن و به عنوان همسر یا زن و شوهر نبودن!! دو مطلب در ذهن جاری میشود، که به چشم خواهر و برادر هم دیگر را می دانسته اند!! اگر چنین فرضی را داشته باشید اون آقا آرش که از 16سالگی سرگرمی آذر شده؟ چی میشود و یا اگر زن و شوهر بوده اند؟ چطوری هر دو این گونه فکر نمی کردهاند و در این چندین سال هم جدا نمی شدند؟؟ این حرف با عملکرد هردو نفر همخوانی ندارد، و به احتمال زیاد فقط داستان بوده که نویسنده مرتکب این اشتباه قلمی گشته!! دوستان مطلب را به آرامی بخوانید براحتی متوجه عرض بنده خواهید شد، خدا نگهدار همه،
حالا یکی از شما جواب میرزا را بدهید بنده خدا درست میگه، پدربزرگ بابک هم اشاره کرد، اکر به چشم خواهر و برادری به هم نگاه میکردن، چگونه آرش به دنیا آمد اصلاً چگونه آذر ببخشید حامله شد، پس پدر آرش کیست، اگه هر دو به چشم برادری خواهری نگاه می کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟