لبنانیها به عقلگرایی رو آوردهاند
خلا قدرت و شکل نگرفتن نهادهای رسمی لبنان در دراز مدت می توانست از انسجام ملی این کشور بکاهد. از سوی دیگر با جامعه ای موریانه زده، افزایش تنش های داخلی و ازدیاد زمینه و قدرت تاثیر گذاری نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای در مقدرات این کشور و در پی تحولات عراق ، سوریه ، مصر و تبعات وزش نسیم بهار عربی آن را ضربه پذیرتر کند
تحولات منطقه ای و تبعات روند تخریبی سیاست های منطقه ای و راه اندازی جنگ های نیابتی همراه مشکلات سیاسی اقتصادی جریان المستقبل و رئیس آن سعد حریری را بر آن داشت تا با محاسبه گری و عقلگرائی تن به مصالحه داده و در مسیر اجماع داخلی لبنان گام بردارد تا با یک تصمیم ملی بتوانند خلاء دو و نیم ساله در سیستم سیاسی این کشور را جبران و برطرف کند. نطفه این انتخاب با حضور «سعد الحریری» رئیس جریان المستقبل لبنان در نشست فراکسیون پارلمانی این جریان در اواسط مرداد ماه سال جاری بسته شد. در آن نشست که سناریوهای حرکت آتی این جریان بررسی شد، نشانه هائی از عقلگرائی سیاسی نیروهای داخلی لبنان در آن مشاهده شد. یکی از گزینه های این فراکسیون که به بررسی سناریوهای پیش رو پرداخته بود، مسئله تعامل با ژنرال عون بود که هم اکنون شاهد هستیم که به یک تصمیم برای آینده سیاسی لبنان تبدیل شده است.
در تجزیه و تحلیل تحرکات و تحولات منطقه ای و تاثیرات روند آتی آنها بر سایر مسائل حوزه بین المللی و به خصوص تغییراتی در جغرافیای سیاسی منطقه، یکی از دغدغه ها و نگرانی های عمده تحلیلگران و مفسران آشنا و دلسوز منطقه، تامین حداکثری ثبات اوضاع سیاسی- امنیتی در لبنان است. به گونه ای که این دسته از کارشناسان معتقد هستند اگر برخورد همه جانبه و معقول با روند تخریبی و خانمان سوز جنگ های نیابتی در سوریه و عراق صورت نگیرد، باید پس از این دو پرونده منتظر تسری این روند به سمت لبنان باشیم. به نظر می رسد اگر نیروهای سیاسی داخلی لبنان نیز معادلات کنونی را خوب درک نکنند، احتمالاً زمینه را برای تشویق نیروهای خارجی آماده کرده اند تا آنها نظر خود را معطوف به فرایندی کنند که بتوانند وضعیت داخلی و همچنین محیط پیرامونی این کشور را به هم بریزند.
وضعیتی که از ماه می سال ۲۰۱۴ تاکنون در لبنان به وجود آمده است، موجب شده تا خلاء قدرت در این کشور حاکم شود. عمده دلیل این وضعیت با توجه به ساختار سیاسی و اجتماعی لبنان، عدم وجود اجماع حداکثری در خصوص انتخاب رئیس جمهوری این کشور بوده که باعث این خلاء شده است. به عبارتی دیگر، باید بگوییم که در این دوره تسامح و مصالحه که یکی از شاخصه های جامعه، سیاست و حکومت در لبنان است، به حداقل خود نزول کرده و به نظر می رسد جریان های سیاسی نسبت به تشکیل دولت و انتخاب رئیس جمهوری، وحدت ملی و بعضاً وحدت طائفه ای اهتمام لازم را نداشتند. اما نیروهای سیاسی لبنان و عناصر و نهادهای تاثیرگذار همچون حزب الله و موتلفینش در این کشور همواره در تلاش بودند با خرد جمعی مانع از تسری جنگ های نیابتی از سوریه و عراق به درون جامعه لبنان شوند.
مردم لبنان در دوران دو سال و نیمه این خلا سیاسی هم در ابعاد داخلی و شکل نگرفتن تصمیم واحد برای انتخاب رئیس جمهوری در کنار مشکلات اقتصادی و اجتماعی رنج بردند و هم در بُعد خارجی و ترس از ایجاد نا امنی در مرزهایش. بررسی مجموعه نقاط ضعف و قوت این کشور نشان می دهد لبنان در شرایط فعلی برای جلوگیری از سرایت نا امنی به داخل فقط نمی تواند به اعتماد به تسلیحات نظامی اکتفا کند. زیرا چنین بیمی وجود دارد که سناریوی جدیدی در برای کشاندن بحران سوریه به داخل خاک لبنان طرح ریزی و اجراء شود و مخاطرات و تبعات تروریسم به بخش دیگری از منطقه و پس از آن به کشورهای فرامنطقه ائی و به ویژه اروپائی سرایت کند. این کشور برای آشوب خیلی مستعد است و رژیم صهیونیستی نیز خیلی بی میل نیست که لبنانی ها به خود سرگرم باشند و کاری به آب و خاک سرقت شده خود در جنوب کشور نداشته باشند. تمامی این شرایط و اوضاع و احوال منطقه ای ایجاب می کند حال که نیروهای سیاسی لبنان به عقلگرائی روی آورده اند، قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای نیز به آنان کمک کنند تا بتوانند لبنان را امن و آرام و دور از رقابت های منطقه ای و رواج جنگ های نیابتی نگه دارند.
ارسال نظر