نتایج سیاستهای پوپولیستی در ونزوئلا
پیامدهای پوپولیسم چاوزی که ماههاست معیشت مردم ونزوئلا را گرفتار بحران کرده است.
این جزیره توریستی به لحاظ امنیتی و رفاهی تفاوت دارد؛ اما تنها برای میهمانان سرزمینی که چند سالی است نامی بولیواری گرفته است. وضعیت کنونی میزبان بیتردید آرمان سیمون بولیوار، سیاستمدار قهرمان ونزوئلایی و پدیدآورنده ونزوئلا و چند کشور دیگر آمریکای لاتین نیست. فقر فرهنگی و زیرساختی در این جزیره نیز که از نامدارترین سرمنزلهای گردشگری آمریکای لاتین است، جلب توجه میکند. از سر همین بحران برهنه است که ماموران امنیتی یک بار مرا پس از جلوگیری از گفتوگو با ساکنان جزیره تا ورودی هتل محل اقامتم همراهی و دست آخر هشداری را هم چاشنی میکنند. حالا حتی فریاد «چاویستا»ها هم به آسمان است، گرچه فشار سنگین مخالفان، تعدادی از آنها را از هراس از دست رفتن «دستاورد»های «انقلاب بولیواری»، به سوسیالیستهای سرخ پوش وفادار نگه داشته است.
در حاشیه کارائیب
این آمیزهای است که باید بیواسطه دید و از این رو است که مسافران، اشتیاق و ابهام را با هم دارند. با گذر از آسمان ترکیه، بلغارستان، صربستان، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و همینطور اقیانوس مدیترانه و اطلس به جزیره ونزوئلایی مارگاریتا، میرسیم. مارگاریتا که کریستف کلمب در سال ۱۴۹۸ میلادی بهعنوان نخستین اروپایی به آن پا گذاشت، در سال ۱۸۱۴ از اسپانیا مستقل شد، سه سال پس از استقلال ونزوئلا و چندی پس از فروپاشی «جمهوری اول». اسپانیاییها که این ناحیه کارائیب را از سال ۱۵۲۲ به استعمار گرفته بودند، اعلام استقلال ونزوئلاییها در سال ۱۸۱۱ را بهعنوان یکی از نخستین جنبشهای استقلال طلبانه به چالش کشیدند؛ ولی در نهایت در سال ۱۸۳۰ به آن تن دادند.
سکونت ۱۵ هزار ساله انسان در این منطقه، این گونه به دوره تازهای رسید. تاریخ اکنون حدودا ۱۸۰ساله ونزوئلای جدید با آشوب سیاسی و استبداد آغاز شد، اما از میانه قرن بیستم، دولتهای دموکراتیک بر سر کار آمدند. این تجربه حداقلی از مردمسالاری از عمده دلایل برآشفتگی مخالفان هوگو چاوز و نیکولا مادورو از وضعیت ۱۷ سال گذشته است، اما رئیسجمهوری پیشین چنان از بحرانهای مالی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بهره برد که جای پای معاون خود را هم سفت کرد، دستکم تا پیش از بحران حاضر. چاوز که خود در کودتای ۱۹۹۲ علیه دولت کارلوس آندره پرز دست داشت و با شکست آن به زندان رفته بود، با پشتیبانی مردم، کودتای ابتدای هزاره سوم علیه خود را پشت سر گذاشت و از اینجا بود که به شیوهای سختگیرانهتر پیگیر ایدهآلهای خویش شد، اندیشههایی که مروارید کارائیب را هم بینصیب نگذاشت. سیمون بولیوار، قهرمان بسیاری از مردمان لاتین، از همین جزیره مارگاریتا بود که کارزار خود برای آزادسازی ونزوئلا، کلمبیا، اکوادور، پرو و بولیوی را شروع کرد. اما شرایط امروز این خاک هزار کیلومتر مربعی نه او و نه بیش از ۴۰۰ هزار ساکن آن را راضی نمیکند.
جزیره تنهایی
مخالفان همیشه حاضر
ولی همه خواهان حلقه یادگاری چاوز نبودند و حالا تعداد بیشتری نیستند. جزیره در روزهای منتهی به نشست، شاهد دستگیری دهها مخالفی بود که با قابلمهزنی به استقبال مادورو رفتند، اما ۱۴ هزار پلیس و سربازی که مسوول تامین امنیت نشست دو روزه سران بودند، اجازه تکرار این مخالفتها را در ابعاد بزرگ ندادند. یکی از مقامات حتی گفت فیلمهای مربوط به این واقعه جعلی بوده است. با این همه، گفتوگو با اهالی مارگاریتا دوقطبی ونزوئلایی را برجسته میکند.
یکی از مقامات دولتی که دست اندرکار برگزاری نشست سران کشورهای غیرمتعهد است میگوید: «شرایط اقتصادی ونزوئلا در حال حاضر بسیار دشوار است، اما این طور نیست که مردم در حال گرسنگی کشیدن باشند. برخی از کالاهای اساسی در دسترس نیست، اما تولید غذا هم تماما در دست دولت نیست. شواهدی هست که حتی قبل از به قدرت رسیدن چاوز، شرکتهای خصوصی مشغول کارشکنی بودند.» او که به دلیل مجاز نبودن برای مصاحبه به شرط محفوظ ماندن نامش حرف میزند، ادامه میدهد: «به لطف دولت چاوز، خدمات اجتماعی افزایش یافته و مردم زیادی از آن بهرهمند شدهاند.»
او ماهانه ۶۰ هزار بولیوار حقوق میگیرد که در شرایط کنونی ونزوئلا رقم قابل توجهی نیست. در روزهای سفر ما، نرخ برابری دلار به بولیوار نزدیک کف تاریخی ابتدای سال جاری میلادی بود، اما دلار بازار سیاهی هم دارد که در آن هر قیمتی را ممکن است بشنوید. در حالی که نرخ برابری این دو ارز در ژانویه ۱۹۸۹ برابر ۰۵/ ۰ بود، در فوریه ۲۰۱۶ عدد ۹۹/ ۹ را تجربه کرد. نرخ رسمی اکنون ماههاست روی ۹۸/ ۹ است اما این نرخی نیست که کسی با آن برای شما ارز تبدیل کند. در بازار سیاه به ازای هر یک دلار بین ۸۰۰ تا ۹۵۰ بولیوار و در برخی اوقات تا بیش از هزار بولیوار دریافت میکنید؛ یعنی یک ونزوئلایی برای داشتن ۱۰۰ دلار باید بسیار بیشتر از حداقل حقوق هزینه کند.
آن کارمند دولت هم البته از اینکه در یک اتاق از خانهای کوچک که با چند نفر دیگر سهیم شده، زندگی میکند، ناراضی است، اما به آینده «چاوزیسم» امیدوار است: «همه دولتها مخالف دارند و اینجا هم یک کشور دموکراتیک است. بحث بین سوسیالیستها ادامه دارد و مهم این است که بدانیم اصل سوسیالیسم چیست.» پس از صحبت با او به این فکر میکنم که با چنین وضعیتی، سازمان دادن نشستی با حضور وزرای خارجه و روسای دولت بیش از صد کشور باید مشقتبار باشد، نشستی که امور اصلیاش در آخرین لحظات پایان گرفته و هنوز جزئیات ناتمامی به کار است؛ محل اجلاس، سولهای که واضح است کارهای آن تا واپسین دقایق ادامه داشته است. بی سر و سامانی امور را مهندس برقی که ابتدا خود را معرفی میکند، اما بعد پشیمان میشود و پافشاری میکند نامی از او نبرم هم قبول دارد. او میگوید: «این یک واقعیت است که ونزوئلا یکی از فاسدترین کشورهای جهان است. ما گروهی را در دولت مادورو داریم که کنترل تمام امور اقتصادی و منابع را در دست دارند و از آن سوءاستفاده میکنند. اصلا چاوز به این دلیل به قدرت رسید که مردم او را بهعنوان چهرهای نجاتدهنده میدیدند. او رهبر فوقالعادهای بود اما
ایدهآلهای خوبی نداشت. وقتی او فوت کرد، خلأیی در دولت ایجاد شد تا ما دیگر در عرصه بینالمللی هم جدی گرفته نشویم.» وقتی از او میپرسم که آیا میتوانم نامش را در گزارشم بیان کنم، میگوید: «حتما» ولی بعد ادامه میدهد: «راستش، افرادی در این دولت شغلشان را به همین دلیل از دست دادهاند.»
نشست نمادین
بی برنامگیها برای رخدادی بی سابقه در این کشور که خون اپوزیسیون را به جوش آورده، نماد وضعیت کلی کشور است. «مجمع ملی» ونزوئلا که بارها خشم مادورو را موجب شده، پیش از شروع نشست وعده داده بود که در مار گاریتا برنامهای برای اعتراض به دولت و جلب توجه کشورهای میهمان برگزار خواهد کرد. عجیب نیست که مارگاریتا لوپز مایا، تاریخدان دانشگاه مرکزی ونزوئلا در کاراکاس که کارشناس جنبشهای اجتماعی است، در آستانه برگزاری نشست به بلومبرگ میگوید: «من نمیدانم آنها در جزیرهای که مردمش عملا در حال آشغال خوردن هستند چه کاری میتوانند بکنند، جایی که شرایط بدتر و نارضایتی بیشتر میشود.»
این نارضایتی در گفتوگو با فعالان رسانهای نیز آشکار است، گرچه در میان آنها هم هواخواه چاوز و مادورو کم نیست. ماریو ایگن، خبرنگار یکی از روزنامههای مارگاریتا میگوید: «پیدا کردن مقصر اصلی دشوار است، زیرا شرایط ونزوئلا پیچیده است»، اما در ادامه گفتوگو اشاره میکند: «جوابی که من بهعنوان یک روزنامهنگار بدهم، میتواند برایم مشکلاتی از سوی دولت درست کند. شما از اینجا میروید و من میمانم، ترجیح میدهم صحبت نکنم.» ولی یوانا بوزو، خبرنگار یک وبسایت خبری کمی حرف میزند: «شرایط دشوار است. من اینجا در مارگاریتا زندگی میکنم و میدانم که به کالاهای اساسی دسترسی نداریم. مغازههای زیادی در حال تعطیل شدن هستند چون چیزی برای فروش ندارند. دولت باید به قانون پایبند باشد.» و جمله آخری که با حسرت بیان میشود: «اگر بخواهیم آیندهای داشته باشیم، کارهای زیادی باید انجام شود.» از آن سو، یک روزنامهنگار آزاد که حامی مادورو است اما به دلیل «محافظهکاری» نمیخواهد نامش دانسته شود، میگوید: «باید به کل اقتصاد نگاه کرد. اقتصاد خرد ممکن است مشکلاتی داشته باشد، اما در سطح کلان اوضاع بهتر است. جنگی اقتصادی در میان است که دست دولت در
آن بسته است. دولت برای بسیاری از افراد تحصیلات و مسکن رایگان فراهم کرده است؛ باید به آن فرصت داد.» البته او میگوید دولت باید در کنترل قیمتها جدیت بیشتری به خرج میداد. ماریو لوز اوسیو خبرنگار رادیوی «ملودیا استریو مارگاریتا» هم حامی مادورو است اما گفتوگو با مخالفان را ضروری میداند: «بدون مذاکره، اوضاع بهتر نخواهد شد.»
سرسختی چپ
یکی از معروفترین ونزوئلاییهای دنیا، نفت را مقصر فاجعه کنونی نمیداند. در روز دوم سفر، با موئیسس نعیم، وزیر اسبق تجارت و صنعت ونزوئلا که تجربه مدیریت ارشد در بانک جهانی را هم دارد، گفتوگو میکنم. او که هم اکنون کارشناس برجسته موسسه «کارنگی» است، میگوید: «چاوزیسم به پایان خود رسیده است. بحران اخیر ونزوئلا، نتیجه وابستگی به نفت نیست بلکه از سوی سیاستهای اقتصادی ناپایدار تشدید شده است. چاویزمو حتی در صورت رانتی نبودن اقتصاد ونزوئلا هم سرنوشت دیگری نداشت، مگر اینکه مدل اقتصادی خود را به جد تغییر میداد، بذل و بخشش نفت به کوبا را متوقف و فساد گسترده را مهار میکرد.»(متن کامل این گفتوگو را در «دنیای اقتصاد» خواهید خواند.) اما این اتفاقها نیفتاد تا وضعیت اقتصاد به شدت به ناامنی دامن بزند. حتی در مارگاریتا که به دلیل برگزاری نشست سران جنبش عدم تعهد جو امنیتی شدیدی برقرار شده بود، به ما هشدار داده میشود که از هتل دور نشویم و اگر شدیم نه لباس رسمی، نه ساعت و چیزهای قیمتی و نه البته پول به خصوص ارزهای خارجی همراه داشته باشیم. وضعیت در کاراکاس بدتر است و وضعیت دیگر شهرها هم دیگرگونه نیست. در کشوری که منابع عظیم
نفت دارد، چیزی بهجز سیاستهای نادرست و مدیریت ناکارآمد نمیتواند این چنین آشوبی به پا کند. در این آشوب، نرخ محبوبیت مادورو تا ۱۵ درصد پایین آمده و گرچه این اقلیت امکانات مالی و امنیتی قابل توجهی در دست دارد، صندوقهای رای این کشور آمریکای لاتین هنوز آنقدر سالم هستند که دولتیها را دلواپس انتخابات زودهنگام احتمالی کنند.
کارنامه سیاه
اما چه انتخاباتی برگزار شود و چه نشود، زخمی که ونزوئلا خورده چنان عفونی شده که درمانش کوتاه نخواهد بود، شاید قطع عضوی هم در راه باشد. داستانهای وحشتناکی که از این زیبای دیوانه مخابره میشود، چشمانداز را تیره نگه میدارد. میگویند برخی مردم به باغ وحشها ریختهاند تا با مثله کردن حیوانات، خوراکی بار بگذارند. حتی برخی به کشتن حیوانات خانگی رو آوردهاند. غمبارتر آن که گزارشهایی از آدمخواری در زندانهای ونزوئلا منتشر شده است.
اما اینها هم باعث نشده مادورو دست از «سوسیالیسم بولیواری» بکشد. متهم، هنوز «دشمن»ی است که عدهای را تحریک میکند. ایالات متحده، بزرگترین مشوق مخالفان خوانده میشود، گرچه در همین مارگاریتا، نیمی از فروشگاههای معروفترین مرکز خرید، برندهای آمریکایی را عرضه میکنند که برای نیمه ثروتمند جامعه، ارزان و برای نیمه تهیدست فوقالعاده گران هستند. یک پاکت سیگار معمولی ۲ هزار بولیوار است و اگر قصد خرید جدیتری مانند یخچال یا خودرو کنید و کارت بانکیای در دست نداشته باشید، باید چمدانی پول با خود حمل کنید. ۹۰ هزار بولیواری که من به شکل اسکناسهای ۱۰۰ بولیواری با تبدیل ۱۰۰ دلار ایالات متحده گرفتم، مکعب مستطیلی به ارتفاع حدود ۳۰ سانتیمتر میشد و این تنها پول خرید یک کفش خوب ورزشی بود.
آخرین آمار رسمی تورم که بانک مرکزی ونزوئلا اعلام کرده مربوط به دسامبر ۲۰۱۵ است که ۱۸۰ درصد اعلام شده است. برآورد صندوق بینالمللی پول از تورم ۲۰۱۵ برابر ۲۷۵ درصد است، بالاترین در جهان؛ اما خبر بدتر اینکه برآورد سال ۲۰۱۶ گویای تورم ۷۲۰ درصدی است. این در حالی است که تورم در سال ۱۹۹۹ که چاوز به قدرت رسید حدود ۳۰ درصد بود. چاوز توانست ابتدا از تورم بکاهد، اما تا زمان اعمال سیاستهای او تورم فاصله چندانی از رقم پیشگفته نگرفت تا مادورو تورم را در برخی برآوردها برای سال ۲۰۱۷ به ۱۶۰۰ درصد هم برساند. حداقل حقوق از ابتدای سپتامبر ۲۰۱۶ با ۵۰ درصد جهش مواجه شده اما هنوز توان جنگ با تورم افسارگسیخته را ندارد. در ژانویه ۲۰۱۶ با حداقل حقوق ۱۲ هزار بولیواری کاری از پیش نمیرفت و حالا با حداقل حقوق ۹۱ هزار بولیواری هم خبری از حداقلها نیست. در چنین احوالی است که آلوارو، راننده ما ناچار است علاوه بر رانندگی که شغل رسمیاش است، کارگر ساختمانی هم باشد. ما نیازی به آجیلهای ذخیره کرده نداشتیم که پذیرایی بسیار خوبی در رستوران هتل کنکورد در انتظارمان بود، ولی نگاه به منوی رنگارنگ پیشغذاها و غذاها و دسرها و نوشیدنیها، ذهنمان را
به کاراکاس یا به همین مارگاریتا-کمی دورتر از هتل- میبرد.
چاوز که در سالهایی نه چندان دور، قهرمان اتوپیای سوسیالیستی بود، دولتمداریای را بنیان گذاشته که حالا راننده سابق از کنترل آن ناتوان است. مادورو ونزوئلا را به تورمی رسانده که از آلمان ۱۹۲۰ در جایی درک نشده و این شاید آغاز «چرخه مرگ» باشد. نفت ۲۰۰ دلاری در دوره چاوز میتوانست سرنوشت هر کشوری را تا همیشه سامان دهد، اما معجون روابط دوستانه و فساد و البته ایمان به رادیکالیسمی که پیشتر بارها در گرداگرد کره خاکی به زمین خورده بود، ونزوئلایی را پدید آورده که به هیچ روی آنی نیست که دولت تبلیغ میکند. در سالنی که برای خبرنگاران نشست تهیه شده، تجربه خبرنگاران از دیگر کانونهای خبری شنیدنی است. در حالی که بهعنوان مثال برای خبرنگاران پوششدهنده مذاکرات هستهای ایران علاوه بر سالنی با دسترسی مناسب به اینترنت، نوشیدنیها و در برخی مواقع خوردنیهایی فراهم میآمد، سالن نشست مارگاریتا نه دسترسی مناسب به شبکه جهانی وب دارد، نه آب آشامیدنی و نه حتی سرویس «بهداشتی». در این اوضاع تصویر چاوز را نگاه میکنم، بر بنر سلام نظامی دادن او در پیراهنی آبی که زیر آن به انگلیسی نوشته: «ونزوئلا، کشوری که برای از ریشه کندن نابرابری، ارتقای
عدالت اجتماعی و حمایت از همکاری جنوب-جنوب، میجنگد.»
قربانیان نزاع
نظر کاربران
سلامخدارحمکرداحمدینژادرفتوگرنهایرانممثلونزعلاشدهبود