فروغ فکری در روزنامه شهروند نوشت: چراغدستی را در دهانه غار نگه میدارد. تا چشم کار میکند سیاهی است و خنکای زمین. «چکمه آوردین؟ اونجا پر از گِله. چاه هم داره که آبش زده بالا». باید دست و پاها را جمع کرد و پشت را برای ورود به غار دستکند خماند. چند سانتی با همان وضع خمیده جلو رفت تا عظمت غار معلوم شود.
آنوقت راهروهای عمود بر هم که در عمق ۱۰ تا ۱۲متری زمین ایجاد شده و طولشان حدود ١٥٠متر است، رخ نشان میدهند. همانجایی که وقتی محلیها از وجودش مطلع شدند، ترسیدند و تا مدتی به تپه سر نزدند. اما کسی دربارهشان نمیداند. نه در لاهیجان و نه در سیاهکل هیچکس چیزی دربارهاش نشنیده. فقط میگویند هفت کیلومتر مانده به دیلمان، روستای «میکال» است. هیچکس نمیداند کل روستای میکال روی تونلی باستانی بنا شده. این دخمههای تودرتو را محلیها کشف کردهاند.
آن هم نه الان که سالهاست. در بحبوحه شلوغیهای انقلاب. نیمهدوم ١٣٥٦. وقتیکه کوههای سیدسرا به تماشای روستا نشسته بود و صدای کلنگزنی شبانه مردانی به گوشش میرسید که هر شب برای درآوردن عتیقه از زمین سخت میکال، با چراغ به دل تپه رفتند. میکال، یکی از ٧٢روستای دیلمان، مأمن شبانه شد. آنقدر با کلنگ کندند که زمین سخت و تپههای میکال دهان باز کند. تپهها را کندند که کوزه و بلور درآورند اما زمین چیز دیگری نشانشان داد. گودالی سخت و بعد از آن تونلی عمیق در دلش. زمین اما آنقدر محکم بود که کلنگ به سختی از پسش برآمد و برای همین هم در تمام این سالها نه ریزشی داشت و نه نشانهای از تونلها در روی خاک معلوم بود. همان زمینی که فخرالدين اسعدگرگاني، در ويس و رامين هم از آن نام برده است (زمين ديلمان جايي است محكم/ بدو در لشگري از گيل و ديلم).
«آنقدر محکم بود که نمیدونید. به سختی این تپههارو کندیم» انگشت اشارهاش را میگیرد سمت تپهها که روبهروی روستاست. سالها یک دستش کلنگ بوده و دست دیگرش چراغ. «بچه که بودیم با کوزههایی که اینجا بود بازی میکردیم. چه میدونستیم ارزش داره. اونقدر زیاد بود که برای کسی ارزش نداشت. بعدها فهمیدیم.» نعمتی و بقیه اهالی روستا بعدها فهمیدند نهتنها زمین اینجا عتیقههایی از هزارههای دور را در خود جای داده، بلکه تونلهای دستکندش در کل منطقه نمونهاند و لنگه ندارند. «تونل که پیدا شد، مدتی اهالی ترسیدن و دیگه نیومدن» خانه آقای قربانی را نشان میدهد، رئیس شورای روستای میکال که مدتهاست در انتظار است تا کسی از سازمان میراثفرهنگی بیاید و کاوشی انجام شود.
اما خبری نشده. خانهاش پایین تپههاست. نزدیک جاده. «این دریچه مدتی قبل از انقلاب بالای تپه پیدا شد. سالها قبل از اون، در خود روستا هم سوراخهایی پیدا کرده بودن اما پرش میکردن، حتی پیرمردی در روستا داریم که میگه در زمان جنگ جهانی دوم فرانسویها در تونلهای اینجا پناه گرفتن. از اونجا وسیله بردن اما محلیها جرأتنکردن برن داخل.» قربانی میگوید. «باور کنید قرنها پیش، شهری اون زیر بوده. زندگی جریان داشته. حتی نمیدونیم متعلق به چه دورهایه اما قدمت این منطقه خیلی بالاست.
هزاران ساله و حتما این غار را هم مردم اون دوره به دلایلی کندن». قدیمیترین اشاره به دیلمیها به قرن دوم پیش از میلاد و به کتاب «تاریخ جهانی» نوشته پولیبیوس برمیگردد. هرچند منشأ نخستین دیلمیها بهطور یقین نامعلوم است و احتمالا مربوط به دوره پیش از ظهور نژاد ایرانی است، اما به نقل از برخی مآخذ دیلمیها هرگز در فرمان شاهان ایران نبودند، بلکه به عنوان سرباز با اجرت خدمت میکردند و سرزمینهای طبرستان و دیلم که در قسمت شمالی البرز و در پناه کوهها و درههای سختگذر و جنگلهای انبوه قرار دارد، از قدیمالایام (حتی پیش از اسلام) حاکمیت خود را حفظ کرده بود، چنانکه زمان انوشیروان (خسرو اول ۵۷۹ - ۵۳۱ م.) تا مدتها این ولایت یک نوع حکومت خودمختار داشت. بعد از فتوحات مسلمانان در ایران (با اینکه تا اقصی نقاط خراسان تحتنفوذ اعراب مسلمان درآمد) باز هم طبرستان و دیلمستان از حملات آنان محفوظ ماند. خاندانهای قدیم آن ولایت مانند اسپهبدان و قارنیان و خانواده جستان (حدود رودبار و منجیل) همچنان به آداب و رسوم خود زندگی میکردند. همچنین، بسیاری مذهب خود را نیز حفظ کردند، تا روزگاری که گروههایی از اعراب طرفدار شیعیان زیدیه
به آن نواحی پناه بردند و موردحمایت همان خانوادهها قرار گرفتند.
مجوزی برای حفاری درخواست نشده
سه راهروی عمود بر هم را محلیها کندهاند. سقف تونل جناقی است و بلند. بلندتر از قد آدمی و پهن است. آنقدر که میشود راحت در آن زندگی کرد. قربانی همینطور که راه را نشان میدهد پر از گلایه است «از دو، سهسال قبل که مستقیما درگیر کارهای شورای روستا شدم، دنبال کارهای ثبت این تونل هم افتادم اما خبری نشد. حتی از میراث فرهنگی پیگیری خاصی انجام نشد که واقعا دردناک بود. فقط آقای جهانی حدود یک ماه قبل آمد اینجا و کلی تعجب کرد از دیدن چنین دستکندی.» حضور ولی جهانی، رئیس مرکز باستانشناسی ادارهکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری گیلان در ماه گذشته در این منطقه باعث شد برای نخستینبار این غار دستکند خبری شود.
غاری که به گفته جهانی و برخلاف نظر محلیهای منطقه، «در ۱۳۸۳ و هنگام بررسی سیاهکل دیده شد اما چون دهانه ورودی آن بسته بود، باستانشناسان نتوانستند به آن ورود کنند تا اینکه حفره ورودی که مسدود شده بود، بر حسب اتفاق فرو ریخت. دهیاری روستا هم وقتی این حفره را دید، با اداره میراثفرهنگی تماس گرفت و ما بار دیگر برای بازدید به این محوطه رفتیم و دستکندهای تاریخی کشف شد.» اما داستان کشف این دستکندها، قدیمیتر از این صحبتهاست و منوچهر ستوده، جغرافیدان تاریخی هم در پژوهشی از سمج یا تونلی خبر داده بود که گویا فرارگاه قدیمی دهکده میکال یا فرارگاه قلعه قدیمی این دهکده بوده که یک سر آن در طویله حاجی طهماسبی معروف به پورمهدی و یک سر آن لب رودخانه است.
ورودی غار صدای همهمه محلیهاست که خودشان هم هنوز این غار را ندیدهاند. چند خانم محلی همراه ما میشوند. قربانی به دیوارهای روبهروی راهروی اول اشاره میکند «این دیوارها سیاه بودند. انگار زیرش آتش روشن شده باشه. دودش دیوار را سیاه کرده بود، حتی اینجا چاه ساختن که عمقش هم معلوم نیست. ما طناب بیست متری انداختیم اما عمیقتر از این حرفهاست. اون بالا هواکش داره. مثل کاروانسراهای قدیمه. خیلی از کوزههای گلی را جمع کردن.» چاه هنوز جوشان است. دورش آجر چیده بودند و آب از دهانهاش روان شده و حتما برای همین هم در حاشیه طول راهرو شیارهایی برای عبور آب ایجاد شده و آنطور که جهانی به سایت شبکه آفتاب گفته «در سطح راهروها قطعات شکسته سفال مربوط به تمبوشههای سفالی برای انتقال آب پراکنده است.»
پیدا کردن تمام این آثار تاریخی هم باعث نشده تا میراثفرهنگی با جدیت دنبال ثبت و کاوش در این منطقه باشد «شما میدونید مجوز کاوش چند وقته صادر میشه؟» قربانی میپرسد که حالا بعد از نزدیک به دو ماه از حضور جهانی چشم به راه است تا گروهی برای کاوش بیایند و این تونلها راهشان به هم باز شود. میگوید طرحی دارند که محوطه چند هکتاری تپههای میکال را به بوستان تبدیل کند. بوستانی با امکانات کامل که گردشگران را به این سمت بیاورد. اما لازمه همه اینها حضور میراثفرهنگی و سرعت عمل آنها در پیشبرد کارهاست. وقتی از حمیده چوبک، رئیس پژوهشکده باستانشناسی درباره روستای میکال و چرایی مجوز صادرنشدن برای حفاری میپرسیم، با تعجب میگوید که از وجود چنین دستکندهایی در میکال اطلاعی ندارد و همچنین درخواستی برای حفاری دستکند از سوی استان گیلان فرستاده نشده.
«تمام مجوزهای حفاری باید از اینجا صادر شود و اما درباره روستای میکال چنین مجوزی درخواست نشده است. در موقعیت فعلی ما باید از استان استعلام بگیریم و اگر جواب درستی دریافت نشود، کارشناس از سمت پژوهشکده میفرستیم تا ببینیم چرا تاکنون چنین موردی بررسی نشده.» چوبک از وجود چنین دستکندهایی در این منطقه و عدم درخواست مجوز برای حفاری آن متعجب است. «باید بدانید که در سراسر کشور دستکندهای گستردهای داریم که به دلایل مختلف کنده شدهاند و در حقیقت اینها معماری خاص خود را دارند که مخصوص ایران است و به دلایل گوناگون اعم از گرما، سرما و نوع زیست مردم در آن دوره این دستکندها ایجاد شدهاند. اما قدیمیترین دستکندی که در ایران پیدا شده در گنجدره کرمانشاه است. نخستین دستکندهای شناختهشده به صورت گودال بودهاند و علاوه بر کرمانشاه که قدیمیترین دستکند در آن پیدا شده، در همدان، خمین، یاسوج و بسیاری دیگر از شهرها از قرنها پیش وجود دارد. مجموعه دستکندهای نوشآباد کاشان که در دوره اسلامی ایجاده شده هم زیر روستا قرار دارد و یکی از بینظیرترین انواع دستکندی است که یافت شده. همچنین در منطقه کندوان تبریز هم شاهد دستکندهای خاصی هستیم
که از منظر تاریخی و میراثی بسیار مهماند.»
حالا گیلان هم به جمع شهرهایی که دستکند دارند، اضافه شده. دستکندهایی که برخی باستانشناسان معتقدند میتوان آن را به آغاز دوره اسلامی نسبت داد، یعنی زمانی که اعراب به گیلان حمله کرده و ساکنان روستا ناگزیر در پناهگاه زیرزمینی، خود را مخفی میکردهاند. شبکه آفتاب مینویسد: «تکهسفالهای تنبوشه گویای آبرسانی و دودزدگی دیوارها نشاندهنده پختوپز و روشنایی است. از دیگر سو این پناهگاه مخفی میتواند هم در دوره مغول و هم هنگام انقلاب جنگل نیز مورد استفاده قرار گرفته باشد، حتی این دستکندها میتواند گویای مخفیگاه گیلانیها در زمان حمله اعراب و یاران و همپیمانان مازیار و افشین باشد. برخی هم حدس میزنند ممکن است بعدها این تونل مورد استفاده مخالفان پهلوی دوم هم قرار گرفته باشد.» حدس و گمانهایی که فقط کاوش میتواند آنها را به قطعیت برساند، مانند کاوشهایی که در گورستانهای قدیمی میکال انجام گرفت.
روستای گورستانهای هزارساله
«میکال، میکائیل: فرشته روزیده.» لغتنامه دهخدا، میکال را اینطور تعریف کرده و آنطور که محلیها میگویند واژهای است عبری به معنی چه کسی میتواند همانند خدا باشد. روایت تاریخی هم کم ندارد اما در یکی از روایتها نوشته که وقتی نادرشاه افشار قزوين را فتح کرد، به يهوديان ساكن در قزوين يك هفته مهلت داد تا مسلمان شوند و در غير اينصورت در قزوين نمانند. در نتيجه عده زيادي از يهوديان، مسلمان ميشوند و عدهاي هم از سمت كوههاي الموت به سوي مناطق كوهستاني ديلمان ميآيند و در آنجا ساكن ميشوند و به مرور زمان با مردم اين ديار به معامله پاياپاي ميپردازند. به طوري كه از قزوين لوازم مورد نياز مردم را ميآوردند و از آنها گندم و جو ميگرفتند و به تدريج فرهنگ آنها در مردم اين منطقه تاثير ميگذارد و برعكس فرهنگ مردم اين ديار را هم میگیرند و نام روستاهايي مثل ليه و ميكال را انتخاب میکنند و در آخر هم مسلمان میشوند.
این را قبرهای باستانی منطقه هم میگوید. همان گورستانهایی که در سال ١٣٨٦ به ثبت آثار ملی رسیدند. اما کشف این قبرها نشان داد مردمانی در هزاره اول قبل از میلاد، در این منطقه، پشت به پشت کوههای البرز زندگی گذراندهاند و سالها پیش از آنکه غارهای دستساز انسانی در این منطقه کشف شوند، میکال برای خودش شهرتی داشته. «دانشنامه تاريخ معماري ايرانشهر» هم درباره گورهای این منطقه مینویسد: «با بررسيهاي به عمل آمده با توجه به اين كه در سطح گورستان تعداد اندكي سفال مشاهده گرديده كه اكثر سفالينهها قرمزرنگاند لذا با توجه به اسناد و مدارك و شواهد بهدست آمده و نتايج بررسي، ميتوان قدمت اين گورستان را هزاره اول پ.م دانست». حالا محلیها میگویند روی تپههایی که غار روی آنها پیدا شده هم گورهای بسیار زیادی وجود دارد که هنوز از زیر خاک درنیامدهاند.
«روی این تپهها هم قبرستونه اما هنوز میراثفرهنگی درنیاورده و ثبت نشده. قبرهایی که کندهشده و دیدیم به صورت دخمه بوده وقتی اونهارو کندیم، استخوان بوده با مقداری وسیله که بغل کرده بودن.» نعمتی میگوید. شیب تپه را میگیرد و بالا میرود. قربانی ادامه حرفش را میگیرد. «شما یادتون نیست. از زیر همین گورها یه شمشیر طلای دومتری درآوردن. سال ٥٩ بود. اینجا ٢٥هزار تومن فروختنش. رفت و رفت تا تهران تو فرودگاه، پلیس قضائی دستگیرشون کرد. میگفتن اونموقع یکمیلیارد قیمت گذاشته بودن براش. حرف ٣٧سال قبله. این خاک غارت شد. خیلی چیزا بردن. کلی شیشه رنگی چکش زده، کوزه و... خیلی چیزا بردن.»
شهرکسازی در زمینهای باستانی
دورش را حصار کردهاند. کمی پایینتر از میکال، مابین نوروز محله و کوهپس، بولدوزرها روز و شب درحال کندن زمین برای ساخت شهرک مسکونیاند. خانههایی که گفتهاند متعلق به شرکت نفت و گاز است. قربانی عصبانی است. زمینها را نشان میدهد و میگوید «این ساختوسازها به استناد مصوبه سال ١٣٧٤ مقام معظم رهبری کاملا اشتباه است. چطور ممکن است در منطقه کشاورزی اجازه ساخت شهرک داده شود؟ اصلا زمین کشاورزی نه، این منطقه باستانی است.
زیر تمام آن زمینها که مشغول ساختوسازند قبرستانهای قدیمی وجود دارد. چطور این خانهها متعلق به شرکت نفت و گاز است؟ تمام اینها عجیب است و کسی هم رسیدگی نمیکند.» قربانی میگوید کاش ذرهای از این آثار کشفشده برای این منطقه هزینه میشد، آنوقت همه میماندند همینجا. چه جایی بهتر از این ییلاق. «سالهاست زمینهای این منطقه با مشکل بیآبی مواجهند. آب هست. اینجا دو رودخانه داریم اما آبش هدر میرود. کشاورزان نمیتوانند از آن استفاده کنند. اگر تعدادی آببند در این منطقه میساختند، بهراحتی برای کشاورزی قابل استفاده بود. از طرفی سد دیلمان و سد چافرود در حدود ١٥سال است که ساختش نصفهنیمه باقی مانده و کسی پیگیرش نیست. کشاورزان هم آب میخواهند.» هکتارهکتار زمینهای بدون کشت وجود دارند که در مقابل زمینهای کاشتهشده و باغهای میوه خودنمایی میکنند.
چند محلی همراهمان میشوند که ساکن اینجا نیستند. خانه را رها کرده و برای کار رفتهاند شهر و راضیاند. «خونه ساختیم. اینجا ییلاق ما است. اغلب میایم آبوهوایی تازه کنیم.»
حالا میکال تنها در حدود ١٧٠-١٦٠ خانوار دارد که هنوز هوای ییلاق و دامداری و کشاورزی برایشان شیرین است. ماندهاند در دل کوه. بعضیها خانههای قدیمیشان را بازسازی کردهاند و برخی خانه جدید ساختهاند. همین ساختوسازها در داخل روستا هم بلای جان زمین سخت میکال و تونلهای زیرش است. قربانی میگوید: «خیلی از محلیها وقتی زمین را کندند و دیدند تونلی زیرش است، روی همان چاه توالت درست کردند. هم هزینه کمتری برایشان داشت و هم سختی کاری نداشتند که مقنی بیاید و چاه بکند. کسی هم نیست که نظارت کند. ما هم هرچه میگوییم اثر ندارد باید قدرتی باشد تا جلوی این اتفاق را بگیرد. معلوم نیست چه تعداد از این هواکشها مسدود شدهاند.» هنوز نگاهش به زمینهای بین نوروز محله و کوهپس است و باز زیر لب میگوید «چطور میشود در چنین منطقهای شهرک ساخت؟ چطور؟»
دستکندهای خرمرو، بلای جان ١٥ خانوار
از چند کیلومتری هم میشود شنید که فریاد میزند. داسش را زمین میگذارد. «خانم بیا برو این تو ببین خبریه؟ اصلا چیزی نیست. ما رو بدبختکردن به خاطرش.» ٦٠ سالی از سنش میگذرد. از اهالی روستای خرمرو است. چند کیلومتر پایینتر از میکال که در آنجا هم دو دستکند کشف شده. همان زمان انقلاب اینها را کشف کردند. ورودی تنگی دارد و دورش هم با ساروج پوشیده شده. میراثفرهنگی چند سالی است که اینجا را تحتنظارت گرفته. محلیها میگویند چیزی درونش پیدا نکردند اما فقط باعث شده اجازه ردشدن لوله گاز را ندهند. پیرمرد دیگری میگوید: «٧٠ سالمه دختر. تا الان که گاز نداشتیم. یکساله روستاهای دیلمان گازدار شدن. روستای ما هم ٥٠ خانوار بیشتر نداره. اونهایی که بالاترن گاز گرفتن. ما حدود ١٥خانواریم که نمیتونیم گاز داشته باشیم.
میگن منطقه میراثفرهنگیه. وجدانا یکی بیاد تکلیف ما رو مشخص کنه.» محلیه دیگری میآید زیر لب میگوید: «اگر باستانیه وضعش مشخص شه. همینطور ولشکردن رفتن. فقط بلای جون ما شده.» معلوم نیست که اتاقکهای اینجا که حالا با آشغال پر شدهاند و حتی نمیشود واردشان شد، به تونلهای میکال راه دارند یا خیر و کاوشی هم در اینباره انجام نگرفته. ورودی دو دستکند خرمرو، مثل دو چشم روستاهای پاییندست را مینگرند. محلیها از نمونه مشابه در روستای میکال اطلاع خاصی ندارند. تمام دغدغهشان همان لولههای گاز است که این دو چشم وحشی را دور زده و به بالای کوه رفته و آنها که شانسشان بد بوده تا خانهشان در حوالی این دستکند ساخته شود، همچنان در انتظارند.
«انتظار هم حدی داره. این همهسال بدون گاز زندگی کردیم. این رواست که فقط چند خانوار این طور گرفتار بشن؟ چرا هیچکس فکری به حال ما نمیکنه. بارها نامه نوشتیم. درخواست دادیم. اگر فکری به حال ما نکنن، خودمون دست به کار میشیم.» داسش را برمیدارد و راهی سراشیبی تپه میشود.
نظر کاربران
برترینها اگر نگاهت میکنیم و مطالبت را میخوانیم از بی چاره گی ایست
چون یا نمیدانم یا اصلا از تو بهترتواین کشور نداریم
آخه چرا چندتا تصویر مربوط به همون خبر تو خبرهاتون نمیذارید