روزنامه شهروند - مهدی یساولی: وامگیری از یک روایت معاصر برای تبیین یک «مسأله تاریخی» حتما بر اساس روشی علمی نخواهد بود اما اگر برای بررسی آن مساله، این روایت معاصر با یک روایت دیگر اما متعلق به ٥٠٠ سال پیش همسان آید، میتواند در تبیین و بررسی مهم قلمداد شود. روایت معاصر، به یک سال پیش بازمیگردد؛ زمانی که تیم ملی والیبال آمریکا به ایران آمد و دیوید لی، کاپیتان آن تیم پس از پایان تمرین گوشی موبایل یک خبرنگار را گرفت تا با او عکس سلفی بگیرد.
واکنش او پس از دیدن گوشی جالب بود «اینجا همه چرا آیفون دارند؟ هر جا میرویم وقتی با ما عکس می گیرند، همه آیفونهای مدل بالا در دست دارند! چقدر آیفون اینجا طرفدار دارد! نکند کارخانه آیفون در ایران است!». این جمله دربرگیرنده شگفتی، اما ناگهان میتوان یک تاریخپژوه را دستکم به ٥٠٠ سال پیشتر ببرد؛ زمانهای که یک فرانسوی کنجکاو و خوشذوق، مرزهای جهان آن روزگار را پشت سر گذارد تا به ایران عصر صفوی سفر کند.
ژان شاردن در جایی از سفرنامهاش، روایتی از سبک زندگی ایرانی ارایه میدهد که با روایت معاصر آن آمریکایی، همسانی عجیب دارد «توجه ايرانيان در بهتر نشان دادن لباس، زينتآلات و جواهرات، تزيين زين و ساز و برگ اسب، و موارد ديگر به راستي بسيار، و درخور تأمل است. ... اشراف ايران همانقدر كه بانوانشان به آراستن انگشتان خود به انگشتريهاي جواهرنشان اشتياق دارند به اين كار عشق ميورزند، و گاهي ديده ميشود برخي از آنان پانزده يا شانزده انگشتري به انگشتان خود كردهاند، به عبارت ديگر بسا باشد كه يك انگشت خويش را به پنج يا شش انگشتري زينت دادهاند. ... ايرانيان نه تنها هرگز تجمل و تجمّلپرستي را تقبيح نميكنند بلكه به ارباب تجمل احترام مينهند.
هم ايرانيان ضرب المثلي دارند كه: هركس آستينش كهنه باشد، و گرچه علم دنيا را در سينه داشته باشد كسي به او اعتنا نميكند». اصلا از این دو روایت قدیم و جدید غربی بگذریم و سفری دراز را از شرق دور همراه با یک نظامی ژاپنی به شرق میانه تجربه کنیم. نوبويوشي فوروكاوا، افسر و جهانگرد ژاپنی که همزمان با حکومت قاجارها به ایران و عثمانی مسافرت کرد، پیش از دیدار ایران، هنگامی که زندگی تجملاتی مردمان عثمانی را دید، اینگونه به یاد سادگی زندگی مردمان شرق دور افتاد «در برابر اين عظمت و تجمل، به نظرم آمد كه ما مردم شرق آسيا در خانههاي تنگ و باريك ميگذرانيم و سراهامان كوچك است، و چنين قصرهاي عظيم و چشمگير در تصورمان نميگنجد».
این توصیف از تجمل دستگاه سلطنتی عثمانی، که او را به تعبیر خودش به «تامل در حال و كار انسان» کشانده بود، پس از دیدار ایران، باز رنگ دگرگون کرد؛ آنجا که دید زندگی اهالی عثمانی در مقایسه با زندگی ایرانیان ساده به نظر میرسد و سرانجام چنین نتیجه گرفت «ايرانيها اصولا تجملدوست هستند».
خویی که در تاریخ ریشه دارد
چرا تجمل زندگی ایرانیان، آنگونه که این روایتها نشان داد در گذر تاریخ، دستکم از ٥٠٠ سال پیش بدینسو تا امروز، اینچنین در نظر میهمانان خارجیاش از شرق دور گرفته تا قلب اروپا و ینگه دنیا جلوه کرده است؟ این پدیده تجملدوستی که البته روایتهای بعد نشان میدهد به تجملپرستی پهلو میزند، آیا جزیی جداناپذیر از خوی ایرانیان در گذر روزگار دیرینه بوده است؟ اگر اینگونه بوده، چه زمینهها و عاملهایی موجب شده است چنین شود؟
این پدیده آیا همواره به گونهای یکسان در جامعه ایران تداوم داشته یا در دورههایی کاسته یا افزوده شده است؟ پاسخ به این پرسشها البته سخت به نظر میآید، از آنرو که باید به ریشهها بازگشت و این مسأله را از جنبههای گوناگون بررسی کرد. توصیف این پدیده اما خود میتواند دستکم برای آشنایی با جنبههای گوناگون آن و دستیابی به زوایا و جزییات گوناگوناش، برای آغاز یک درنگ ژرف سودمند به نظر میآید.
جهانگردانی با ملیتهای گوناگون که از دوره صفوی تا دوره پهلوی اول به ایران آمدهاند، بهترین منابع تاریخی را برای توصیف تجملپرستی ایرانیان در دورههای یادشده نگاشتهاند؛ پدیدهای که البته به نظر میرسد پای خود را از آن دایره زمانی برون گذاشته، تا روزگار کنونی نیز تداوم یافته است. بررسی چگونگی آن در زمانه ما البته در حیطه تاریخ نمیگنجد اما بدون آگاهی از پیشینه تاریخی آن نمیتوان دستاوردی مناسب از بررسی علمی به دست آورد.
طماعی، تجملدوستی میآورد
ادوارد پولاک، پزشک اروپایی که در دوره قاجار به ایران آمده است در سفرنامه خود «ایران و ایرانیان» مینویسد «از جمله وسایل شکوه و جلال شرقی که ایرانیان به آن تشخص میگویند غیر از اسب، چادر، قالی، لباس و وسایل زینتی باید گروه نوکران و غلامان، اعم از زن و مرد، پادوها و خواجهها را نیز محسوب داشت. تعداد آنها در خانه ثروتمندان از تصوری که ما در اروپا از خدمه داریم سخت فراتر میرود.
از نوکرها کمتر در امور خانهداری استفاده میشود و فقط آنها را برای تجمل نگاه میدارند». او حتی جدا از خدمتکاران و نوکران، به یک وسیله زینتی دیگر نیز در خانههای ایرانیان اشاره میکند «غلام را در ایران هرگز به کار سخت و شاق یا کشاورزی نمیگمارند بلکه آنها را در خانههای اعیان مانند یکی از وسایل تجملی نگاه میدارند».
پولاک در توصیفی دیگر، از مشاغل و مسئولیتهای گوناگون اما کوچک در خانههای اشراف و ثروتمندان یاد میکند که البته هریک متولیانی مشخص داشتهاند و به تعبیر وی، تصویری از تجملپرستی ایرانیان به شمار میآمده است «معمولا قلیان را به زیبایی و تجمل بسیار میآرایند و در منزلهای اعیان چند نوکر نگاه میدارند که کارشان منحصرا پاک و تمیز کردن، آوردن و دود کردن قلیان است». او این شیوه زندگی را از یک خوی برگرفته میداند «ایرانی رویهمرفته طماع است، دلش میخواهد پول فراوان بچنگ آورد، بدون اینکه پروا کند که این پول از چه محلی بدست میآید.
به همان آسانی هم که پول را بدست آورده باز آن را بباد میدهد تا دستگاه پرتجملی درچیند». با وجودی که بیشتر جهانگردان به تجملات در خانههای ایرانیان اشاره دارند، برخی نیز همچون اولیویه تصریح میکنند که تجمل مورد اشارهشان نه در «اثاث البیت و طعام»، که، در حوزههای دیگر نمود مییافته است.
همین تردید در وجود تجمل در خانه را نیز میتوان از قلم یک جهانگرد دیگر میتوان پاسخ داد؛ آنجا که هانري رونه دالماني در «سفرنامه از خراسان تا بختياري» مینویسد «خانه شخص ايراني هم نمونهايست از طرز زندگاني و رفتار و كردار او. ايراني فوقالعاده بيمناك است كه مبادا نظر همسايگان و ديگران نسبت بهآرايش و تجملات خانه او جلب شود. ... معماران جلوخان عمارات را حتي الامكان بطور سادهاي ميسازند كه جلب توجه عابرين را نكند و در عوض داخل عمارات را مطابق سليقه و ذوق صاحبخانه زينت و آرايش ميدهند».
رواج تجملدوستی در میان روستاییان
از خانهها و دستگاه پرطمطراق نوکران و غلامان خانوادههای ایرانی که برون آییم، پوشش زنان و مردان، چه لباس چه زیورآلات، گسترهای دیگر به شمار میآید که نمایی تجملخواهانه از زندگی ایرانیان در نظر جهانگردان میآورده است. پیترو دلاواله، بازرگان ونیزی، در دوره صفوی پس از توصیفی دراز از بخشهای گوناگون و هزینهبر پوشش مردان مینویسد «در انتخاب کمربند و عمامه کمال دقت میشود و سعی میکنند آنها را زود به زود عوض کنند و هرچه این دو متنوعتر و پرتجملتر باشند، بر شأن دارنده لباس افزوده میشود».
آنتوان اولیویه در کتاب «سفرنامه اولیویه: تاریخ اجتماعی - اقتصادی ایران در دوران آغازین عصر قاجار» با مقایسه ایرانیان و عثمانیان مینویسد در مملكت ایران، تجملات بیشتر از عثمانیه است ... انگشترهای قیمتی فراوان به انگشتان كنند و زنجیرهای طلا و نقره به گردن افكنند كه تا سینه آویخته باشد. سینهبند و كمربند را نیز از جواهرات سازند. ... مقدسین، جواهرات را در روی نقره نشانند كه استعمال طلا برای مردان در شریعت اسلام ممنوع است». او زنان را نیز در این زمینه پیشتاز میداند «زنان بیشتر از مردان جواهرات با خود همراه دارند. تمام تن و پیكر به انواع پیرایههای قیمتی آراسته است.
بر سر، جقّه، و بر گردن قلادههای ثمین و عصابههای گرانبها بر جبین و سینه، و رشتههای مروارید درشت و آبدار حمایل كنند. كمربندهای مرصّع در كمر، حلقههای انگشتری الماس و یاقوت در انگشت، و دستبندهای جواهر در ساعد و ساق دارند و حاشیه تمام زر، در لباس دوزند». جهانگردی دیگر در تشریح این وضعیت، آن را نه صرفا در شهر، که، در روستاها نیز بسیار رایج برمیشمرد «عشق به تجملات و استعمال جواهر در تمام طبقات اجتماعي ايران حتي در دهكدهها نيز محسوس است.
زرگران و جواهرفروشان بهخانههاي توانگران رفته و محرمانه به آنها چيزهایي ميفروشند و از اين معاملات محرمانه سود زيادي ميبرند». ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی عصر صفوی به خوبی توانسته است دیدگاه قاطع خود را در اینباره بیان و تکلیف مخاطب خود را روشن کند «بهاي پوشاك در ايران ارزان ميباشد. با وجود اين در ميان كشورهاي روي زمين كم كشوريست كه مردمان آن بهقدر زنان و مردان ايران خرج تجمّل و شكوهمندي لباس خود كنند».
عشق به تجمل و گرایش به ایجاد زرقوبرق در زندگی روزمره، البته به اندازهای در توصیفهای جهانگردان، به عنوان شیوه رایج در خوی و منش ایرانیان قلمداد میشده است که هرجا به مواردی جز آن برمیخوردهاند، در قالب استثنا یاد میکردهاند.
به عنوان نمونه ژان شاردن، جهانگرد فرانسوی در عصر صفوی هنگامی که برآن میشود شيخ علي خان زنگنه، حاكم كرمانشاه و سپس ميرآخور سلطنتي را در شاه سلیمان صفوی، از دیگر حکمرانان و اعیان درباری متمایز نشان دهد، در کنار انتساب ویژگیهایی چون «خدا ترس پرهيزگار، كريم گوهر، منظم، ميانهرو و با تدبير» به او، شيخ علي خان را مردی وصف میکند که «از تجمل بدش ميآمد». این جهانگرد فرانسوی، باز در توصیف مردمان یزد، زنان و مردان آنجا را «كوشا، زحمتكش، قانع، شكيبا، درستكار، متدين، بيزار از تجمل و بيآزار» یاد میکند.
تجملپرستی
مردان کارگردان زنان بازیگران
زنان، بخشی به شمار میآیند که در توصیفهای جهانگردان از تجملدوستی ایرانیان، ردی پررنگ از خود بر جای گذاردهاند؛ تاثیری که البته موجب برائت مردان از نقش در آن نمیشود؛ حرمسرا! اولیویه، به مخارج ایرانیان برای حرمسرا اشاره میکند که حتی از عثمانیها نیز بیشتر است و اروپاییان را نیز به شگفتی میاندازد «بسیار كم اتفاق میافتد كه این مخارج به اندازه وسعت و ثروت و شأن و رتبه و مناسب شغل و عمل شخص باشد.
عدد زنان و ازدواج- چه یكی و چه چند نفر باشد-، و نیز عدد كنیزان بیشمارست. ... مخارجی كه در آن صورت در حرمسرا مصرف میشود، از حد اعتدال متجاوز گردد. ... لباسهای قیمتی و فاخر و جواهرات گرانبها و عطریات عالیه و نادر الوجود و اطعمه لذیذ باید به وفور و كثرت در حرمسرا صرف شود كه اروپاییان را به تصور نیاید». شاردن نیز اولیویه را در این بخش یاری میکند «هزينه تجملات حرم خداوندان ثروت و دولت از مخارج ديگر تجملات خيلي بيشتر است. زيرا هريك آنان چند زن عقدي و متعه دارد و ريخت و پاش زندگي آنان بسيار زياد است.
زيرا شوهر به منظور حفظ ظاهر خود و آنان، بايد زود به زود براي هريك ايشان لباسهاي گرانبها بخرد. زنان به حد زياد عطر مصرف ميكنند، و اين نيز از جمله مخارج سرسامآور آنان است. از روي ديگر چون زنان بدينصورت در ناز و نعمت پرورده ميشوند جز عشوهپردازي و دلبري كاري ندارند و تنها ميكوشند با حركات افسونگرانه خود شوهرشان را به سوي خود جلب كنند، و هرگز به هزينه سنگيني كه صرف تجملات بيحاصل آنان ميشود نميانديشند».
میخواهند تلافی خست عرف و عادت را درآورند
تجملخواهی در زندگی ایرانیان، آنگونه که جهانگردان در میانه دورههای صفوی تا پهلوی اول در سفرنامههای خود توصیف و تشریح کردهاند، بسیار در وضعیت کلی آنان تاثیرگذار بوده است اما این که از چه عاملهایی میتوانسته است سرچشمه گیرد، چندان به روشنی بیان نشده است؛ هرچند برخی جهانگردان، اشارههایی مبهم و گذرا دارند.
به عنوان نمونه اولیویه در سفرنامه خود پس از اشارهای دراز به نقش زنان در این وضعیت مینویسد «گویا زنان مشرق زمین همواره به خیال خود باشند و هیچ در فكر اقوام و عشایر دورافتاده خود نشوند. چنان معلوم میشود كه به جلوه دادن حسن تزیینات و تحصیل اشیاء گرانبها و كمیاب، میخواهند تلافی خستی كه عرف و عادت بر آنها مجری داشته، نمایند. ... یك حصه از روز را صرف آرایش و شستوشوی خود ساخته، و حصه دیگر را برای تجملات خود صرف كنند».
بیتوجهی به آینده، عاملی است که به نظر شاردن در پدیداری خوی تجملخواهی موثر بوده است «ايرانيان در خرج كردن دارايي خويش از همه جهانيان پيشي گرفتهاند؛ در انديشه فرداي خود نميباشند، هرچه پول از هر راه به دستشان بيفتد در مدتي كوتاه مصرف ميكنند».
نظر کاربران
چقدر جالب که ما هنوز هم تغییری نکردیم!مردم هنوز هم گرسنه می مانند اما دستشان النگو و گوششان گوشواره دارد!گرسنگی فقط حس نیست.اینهمه کمبود کلسیم،ویتامین ها،کم خونی...نشانی از بدغذایی است.
در خرج كردن دارايي خويش از همه جهانيان پيشي گرفتهاند؛ در انديشه فرداي خود نميباشند، هرچه پول از هر راه به دستشان بيفتد در مدتي كوتاه مصرف ميكنند... ,واقعا راست گفته
«ایرانی رویهمرفته طماع است، دلش میخواهد پول فراوان بچنگ آورد، بدون اینکه پروا کند که این پول از چه محلی بدست میآید.
صحیح است مخصوصا در این دوره بیشتر رواج داره و شاهدشیم :/ فقط ب ظاهرشون میرسن ایرانیها خیلی کم ب درونیات بها میدن اکثرا فقط اداشو درمیارن ک از درونم خیلی پر هستن.اون ضرب المثل هم درست بود ک هرکس آستينش كهنه باشد، و گرچه علم دنيا را در سينه داشته باشد كسي به او اعتنا نميكند» فقط برحسب ظاهر آدما میزان احترامی ک باید بهشون بزارنو تشخیص میدن.از حرف زدن خیلی خوششون میاد و از مطالعه کردن متنفرن و عاشق تفریح بیش از حد و بخور و بریز بپاشن و همشم مینالن ک وضع بده پول نیست کار نیست نمیگن از دوازده ماه 6 ماهشو تعطیلنو خوششونم میاد :/ هیچ جای دنیا مثل ایران انقد بی سامان نیست