اوضاع تهران پس از جمع آوری اراذل و اوباش
براي دومین بار بود که آن جا را می دیدم، البته با کمی تفاوت،مرتبه اول زمانی که وارد شدم دود قلیان جلوی دیدم را گرفته بود ، ولی این بار دیگر خبری از آن همه دود نبود،
دیگر به راحتی بر روی تخت ها نشستم و به آرامی به گفته های جوانانی که در حال کشیدن قلیان بودند،گوش می کردم.
به اتفاق تمامی آنان در مورد یک مورد حرف می زنند و آن هم دستگیری دوستانشان بود که به قول خودشان یکه تاز در اراذل و اوباش بودن و یک محل از آنان می ترسیدند،می گفتند که حالا قرار است چه بلایی سرشان بیاید و ترس نیروی انتظامی در چشمان موج می زند.
*دوران آزار و اذیت تمام شد
کسبه ای که در محله های مختلف فعالیت می کردند یادآور شدند که عده ای از همین اراذل و اوباش دستگیر شده،آنان را مورد اذیت و آزار قرار می دادند،به طوری که گاهی جنس ها را بر می داشتند ولی پول آن را نمی پرداختند و حتی گاهی با فرزندان آنان به نزاع و درگیری می کردند.
* چهل روز افسردگی
مادری گفت: که یکی از همین اراذل و اوباش دستگیر شده،مدتی پیش در خیابان کیفش را به زور گرفته و متواری گشته است که بعد از آن حادثه نیز پیرزن از ترسش مدت ۴۰ روز دچار افسردگی شدید شده است که با تلاش پزشکان به زندگی مجدد خود باز می گردد.
*آتش ها دیگر دستان کارگران را گرم می کنند
در پارک شهر،چند ماه گذشته پر بود از معتادان و خلافکاران که آتشی بر پا می کردند و دور آن می نشستند،ولی این بار ساعت ۱ بامداد رهگذر همان پارک بودم ولی این بار کارگران شهرداری برای گرم کردن دستان خود آتشی مهیا ساخته بودند و دیگر خبری از اراذل و اوباش نبود.
ارسال نظر