تصمیم گیر اصولگرایان فقط جامعتین نیست
طی هفتههای اخیر سازهای ناکوکی از سوی برخی از احزاب اصلاحطلب نواخته میشود که نگرانیهایی را در اردوگاه اصلاحطلبی ایجاد کرده است. نگرانیهایی مبنی بر اینکه مبادا برخی شیطنتها از خارج اردوگاه اصلاحطلبی خدشهای به وحدت درونی این اردوگاه وارد کند.
روزنامه آرمان امروز- هستی قاسمی: طی هفتههای اخیر سازهای ناکوکی از سوی برخی از احزاب اصلاحطلب نواخته میشود که نگرانیهایی را در اردوگاه اصلاحطلبی ایجاد کرده است. نگرانیهایی مبنی بر اینکه مبادا برخی شیطنتها از خارج اردوگاه اصلاحطلبی خدشهای به وحدت درونی این اردوگاه وارد کند.
اصلاحطلبان در این روزها درتلاش هستند تا با برگزاری جلسات مستمر و مفید به رویکردی واحد که تضمین کننده پیروزی با صلابت آنها در انتخابات ۹۶ است، برسند و شخصیتهای شاخص و تاثیرگذار این جریان هم تلاش مضاعفی دارند تا نگرانیها و تلاشهای مخالفان را بیاثر کنند چرا که بخوبی واقف هستند شکست خوردگان انتخاباتهای ۹۲ و ۹۴ از تلاش برای پایان دادن به مسیر پیروزیهای جریان اصلاحات و اعتدال چشم پوشی نخواهند کرد.
اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات سال ۹۶ گامهایی برداشتند اما به نظر میرسد که اصولگراها تا به امروز تحرک مثبتی نداشتهاند. ارزیابی شما از وضعیت اصولگراها در انتخابات آتی چیست و آیا آنها به وحدت خواهند رسید؟
معتقدم که نسیم اصلاحی و اعتدالی که در یک جریان میوزد، تنها یک جریان را در بر نمیگیرد بلکه بر همه افراد یک جامعه اثرگذار خواهد بود. برای اثبات این ادعا میتوان به روش و شرایط کنونی اصولگرایان نسبت به گذشته اشاره کرد بدین سان که مثلا شرایط بسیاری از اصولگرایان در این برهه را نمیتوان با شرایط آنها در ۱۰ سال پیش مقایسه کرد. امروز دیدگاه اصولگرایان تا حدی تغییر کرده است و اختیار آنها بیشتر از جریانی است که ما به عنوان اصولگرا، آنها را میشناسیم. ما در حقیقت احزاب و گروههای اصولگرایی را میشناسیم که نسبت به گذشته رفتار معتدل تری از خود نشان میدهند اما باز هم این افراد چندان در انتخابات آتی تعیین کننده نیستند.
زمانی بود که آقای ناطق و مرحوم عسگراولادی در این جناح نقش تعیین کننده و بسیار قابل توجهی داشتند. البته این بدان معنا نیست که چون آقای عسگراودلای در قید حیات نیستند، تفکر و گرایش ایشان دیگر تاثیری زیادی در سرنوشت این جناح نمیتواند داشته باشد بلکه قدرت تاثیرگذار اصولگرایان در غیاب شخصیتهایی مانندآقای ناطق نوری و مرحوم عسگراولادی مانند گذشته نیست. مرحوم عسگراولادی زمانی هم که در قید حیات بود، سخنانی را به زبان میآورد که حتی در جناح خود نیز مورد انتقاد قرار گرفت و این تغییر نسبی که امروز در جناح اصولگرا حاصل شده ناشی از همان نسیمی است که به کل جامعه وزید.
باهنر و لاریجانی همان باهنر قدیمی یا لاریجانی ۱۰ سال پیش نیستند و آنها نسبت به قبل بسیار عقلانی تر، عمل و رفتار میکنند و این مساله حتی شامل حزب موتلفه نیز میشود چنانکه این حزب نسبت به گذشته، به مراتب عقلانیتر رفتار میکند. جامعه روحانیت هم که امروز در رابطه با حمایت از آقای روحانی به بحث و تبادل نظر میپردازد، به مراتب معتدلتر از گذشته با شخصیتهایی که برای کاندیداتوری مطرح هستند، مواجهه میشود. اما واقعیت این است که این جریان تعیین کننده نخست و اصلی در تصمیمات اصولگرایان نیست. حتی اگر گفته شود جامعتین تصمیم گیرنده اصلی است باز هم افرادی در بخشهای پنهان ماجرا وجود دارند که این جریان را در تصمیم گیریهایشان تحت فشار قرار میدهند. در حقیقت کسانی امروز در سیاست تاثیرگذار هستند که پشتپردهها را اداره میکنند.
همانطور که میدانید ماموریت شورای عالی سیاستگذاری برای این دوره از انتخابات تمدیده شده است اما گاهی شنیده میشود که ممکن است آقای عارف به عنوان رئیس شورا حضور نداشته باشد و از شخصیت و افراد دیگر بدین منظور استفاده شود. این مساله به وحدت و انسجام اردوگاه اصلاحطلبی آسیبی وارد نمیکند؟
شورای عالی سیاستگذاری مجموعهای مرکب از شخصیتهای حقیقی و گروهی اصلاحطلب است. احزاب در این جریان آماده فعالیت هستند. برای تشکیلات مرکزی یا به نحوی همان شورای عالی اصلاحات که تمرکز و رسالتش برای کسب بهترین نتیجه در انتخابات است، تفاوتی ندارد که رئیس شورای عالی آقای عارف یا شخص دیگری باشد، البته تاکنون شنیده نشده که فردی بخواهد به جای عارف عهده دار این مسئولیت شود، بنابراین این مساله از اساس قابل طرح نیست، در واقع مگر جز این است که شورای عالی سیاستگذاری را نمایندههای احزاب و تعدادی از چهرههای حقیقی اصلاحطلبان تشکیل میدهند که پیرامون انتخابات ریاست جمهوری، مجلس، شورای شهر و در نهایت خبرگان تصمیم گیر باشند یا مگر غیر از این است که این شورا در مورد مساله مهمی که مربوط به جناح، احزاب و آینده اصلاحات باشد به بحث و گفتوگو میپردازد. در حقیقت شورای عالی این حق را دارد که در مورد مسائل مهمی مانند انتخابات گفتوگو و بررسی کند تا در نهایت تصمیم نهایی را اخذ و اعلام کند. این مسائل بسیار طبیعی است و شورای عالی مورد حمایت همه احزاب اصلاحطلب است؛ اگر افرادی نیز نسبت به شورای عالی انتقاد دارند این انتقادات نظر همه
احزاب اصلاحطلب نیست بنابراین انتقاد چند حزب هم عجیب نیست و از سویی در مقابل حمایت گسترده از شورای عالی قابل چشمپوشی است.
منتقدان میگویند که شورای عالی سیاستگذار کلی انتخابات است به همین علت باید کار را به دست احزاب سپرد، یا میگویند شورای عالی نماینده احزاب نیست اما برخی از اعضای شورای عالی میگویند این امور کماکان در اختیار اعضای شورای عالی بود تا شاکله اصلاحطلبان بتواند بدنه اجتماعی خود را تقویت کند، بنابراین با در نظر گرفتن این مواضع، دخالت افراد مستقل در امور شورای عالی ضد تحزب نیست؟
اگر قرار بر این باشد که فعالیت برون حزبی صورت بگیرد، آنگاه دیگر تعدد احزاب مفهوم ندارد. اگر ما در ایران ۴ یا ۵ حزب داشتیم، در آن زمان، وضعیت به گونه دیگری بود و در این شرایط باید نسبت به حضور افراد مستقل یا بدنه اجتماعی اصلاحات در شورای عالی ایراد گرفته میشد اما اساسا ظرفیت سیاسی جامعه ما فعالیت این تعداد حزب نیست، بنابراین این وضعیت برآمده از همان اشکالات است. اگر ما ۴ تا ۵ حزب داشتیم، آنها به آسانی با یکدیگر توافق میکردند اما ما با احزاب متعدد مواجه هستیم که در این وضعیت، شورای عالی سیاستگذاری چارهای جز ایجاد اتخاد تصمیمات کنونی را نداشت. شورای عالی در حال حاضر افراد تاثیرگذار را به دور یکدیگر جمع میکند تا به یک تصمیم مشترک برسند.
اگر این اتفاق رخ ندهد یک حزب خاص نمیتواند این کار را انجام دهد. از سوی دیگر باید در نظر داشت، مسالهای که درباره تحزب گفته شده، صحیح است اما در صورتی که تحزب را به مفهوم واقعی که در جهان تعریف شده، در ایران شاهد باشیم به طور مثال در پاکستان، هندوستان و... چند حزب وجود دارد که به رقابت با یکدیگر میپردازند اما روش هیچ کدام از آنها مانند شیوهای نیست که در ایران اجرا میشود. بنابراین مدلی که اصلاحطلبان برای شورای عالی سیاستگذاری تعریف کردند از سر ناچاری است که احزاب و چهرههای مستقل و تاثیرگذار را به دور یکدیگر بنشانند تا به یک تصمیم مشترک برسند.
نباید فراموش کرد افراد تاثیرگذاری که در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات حضور دارند، افرادی نیستند که احزاب یا بدنه اجتماعی اصلاحات آنها را نشناسند. ضمن اینکه نمیتوان یک تصمیم اجماعی صد درصدی داشت زیرا چند مخالف هم وجود دارد، اما اگر قبول داشته باشیم که چارهای جز رفتن به آن مسیر نداریم بنابراین باید همه احزاب اصلاحطلب از شورای عالی تبعیت کنند. در نهایت اگر به شورای هماهنگی اصلاحات چهرههای مستقل را اضافه کنیم باز هم همان شورای عالی سیاستگذاری میشود.
افرادی که برای انتخابات شورای شهر سنگاندازی میکنند سهمیه بیشتری میخواهند؟
این نگاه بدبینانه است؛ به هر حال همه احزاب تلاش میکنند افراد نزدیک به خود را در لیست انتخابات داشته باشند که یک امر طبیعی است، مانند سایر احزاب که تلاششان بر این است که افراد موجهتر را وارد لیست انتخاباتی خود کنند و سایرین هم تلاش خود را میکنند.
بنابراین کسی نمیتواند بگوید که مثلا یک حزب در یک حوزه انتخابیه چرا تلاش میکند افراد بیشتری از خودش را در لیست بیاورد اما اینکه یک حزب که از ۴۰ تا ۵۰ چهره مشهور و وزن سیاسی شناخته شده برخوردار است، علی القاعده زمانی که گزینهای معرفی میکند به دلیل اینکه اعضایش رای آور هستند بیشتر مورد توجه قرار میگیرد، بنابراین سهمخواهی را نباید همواره منفی ارزیابی کرد و هر فرد یا حزبی چنین کاری میکند در حقیقت اقدام ناشایستی انجام نداده است، البته منکر آن هم نباید شد که سهم خواهی منفی هم وجود دارد و البته زد و بندها در چینش لیست پسندیده نیست.
برخی احزاب اصلاحطلب همچنان در حال ایجاد شرایطی هستند تا مشکل لیست به وجود نیاید و نگران هستند که مبادا این افراد که سنگاندازی میکنند لیست دیگری برای انتخابات شورای شهر ارائه دهند، آیا این اختلاف آنقدر عمیق نیست که منجر به ارائه چند لیست شود؟
ممکن است اتفاق بیفتد اما زمانی که ما یک ساختار منسجم جدی نداریم تک روی یکی از نگرانیهایی است که آن جبهه را تهدید میکند. بنابراین برای اینکه این اتفاق نیفتد باید همه چهرههای تاثیرگذار اصلاحات تلاش لازم را برای جلوگیری از آن به عمل آورند. هراس از تکروی فرد یا گروهی نباید منجر به آن شود که بر آن صحه بگذاریم. اصلاحطلبان همه تلاش خود را به کار میبرند تا از تکروی جلوگیری شود. برای اصلاحطلبان بهترین شکل ممکن این است که با ملاحظه اختلاف نظرات که همیشه وجود خواهد داشت همه نیروهای اصلاحطلب زیر یک چتر جمع شوند زیرا اگر همه اعضای شورای سیاستگذار ی را کنار هم بگذاریم باز هم در میان آنها افراد و احزابی هستند که ساز دیگری بزنند و با سایر احزاب اختلاف نظر داشته باشند.
به هر حال ۱۵ درصد از اعضا ممکن است به تصمیمی رای ندهند که این مسائل کاملا عادی است و اساسا اختلاف نظر الزامات تکثر سیاسی در جامعه است. به طور مثال در آمریکا رقابت میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه به گونهای است که در هر حزب تعدادی فراکسیون وجود دارد؛ انتخاب درون حزبی یک سال طول میکشد تا افرادی که خود را مستعد ریاستجمهوری میدانند با یکدیگر به رقابت بپردازند؛ ماهها طول میکشد تا مشخص شود این گزینه مخالفان زیادی داشته است و در مقابل، مخالفان او آرای بسیار زیادی داشتند و همه گروهها تلاش میکردند تا آن گزینه رای نیاورد اما به هر حال در انتها هیلاری کلینتون و ترامپ دو گزینه ریاست جمهوری آمریکا شدند؛ زمانی که ترامپ کاندیدای نهایی حزب جمهوریخواه شد، تعداد زیادی این حزب را ترک کردند بنابراین این مسائل در صحنه سیاسی عجیب نیست، باید یاد بگیریم که با اختلاف نظرها و تفاوتها زندگی کنیم؛ مهم این است که ما آموخته باشیم به وسیله روشهای قانونمند و مشروط از رسیدن به یک تصمیم دفاع کنیم. این مسالهای است که همه ما باید یاد بگیریم و عمل کنیم و در نهایت به خاطر آن تغییر کنیم.
به عنوان سوال آخر، در بسیاری موارد کاندیداهای درجه یک اصلاحات برگه تایید صلاحیت برای حضور در انتخابات را به عنوان کاندیدا دریافت نکردهاند. حمایت از روحانی از ناچاری نیست؟
تعبیر چارهای نداریم تعبیر خوبی نیست زیرا یک نیروی عاقل سیاسی فضا را برای خود سخت نمیکند بنابراین باید ببیند که کدام گزینهها برای آنها نفع سیاسی بیشتری دارد در حالی که باید به این مساله توجه کرد که در این فضای سیاسی چه کسی مناسبتر از روحانی وجود دارد که امکان رای آوری بالا داشته باشد. چراکه ممکن است یک چهره مناسب اصلاحطلب به مردم معرفی کنیم اما جامعه او را نشناسد و در نهایت رای نیاورد یا نتواند در کشور کار کند. قطعا اصلاحات به دنبال این است که گرهی از مشکلات جامعه را باز کند. بنابراین معتقدم که روحانی نسبت به اختیارات و امکاناتش عملکرد قابل قبولی تاکنون ارائه داده است.
ارسال نظر