در غیاب احمدی نژاد
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: احمدینژاد بیش از آنکه برای حسن روحانی رقیبی خطرناک باشد؛ خطری جدی برای دموکراسی است. با حذف او یکی از موانع جدی بر سر راه دموکراسی برداشته شده است.
احمد غلامی در روزنامه شرق نوشت: احمدینژاد بیش از آنکه برای حسن روحانی رقیبی خطرناک باشد؛ خطری جدی برای دموکراسی است. با حذف او یکی از موانع جدی بر سر راه دموکراسی برداشته شده است.
احمدینژاد به دموکراسی اعتقاد نداشت و درست نقطه مقابل تعریف زورسکی از دموکراسی بود که میگوید، هیچکس نمیتواند خارج از چارچوب وضعیت دموکراتیک نقش بازی کند، بازندههای جامعه در دل همان سیستمی رقابت میکنند که موجب باخت آنها شده است.
اما احمدینژاد درصدد بود با دوقطبیکردن فضای سیاسی و بهمعنای دقیقتر با روش و تفکر آنتاگونیستی مخالفانش را از میدان بهدر کند. او در آخرین سخنرانیاش در محفل اهل قلم حتی از این تفکر پا را فراتر گذاشت و در پی ایجاد تفکری از آمیزه امر سیاسی و امر الاهیاتی بود. در این سخنرانی احمدینژاد، صوفیِ صاحبکراماتی است که بنا دارد مسیح و حواریونش را تداعی کند. البته مسیحی پیچیده در لفاف اندیشههای اقتدارگرایانه کارل اشمیت.
اگر او به همان شیوهای که محمدرضا خاتمی در اوایل سال جاری در رسانهها بیان کرد، حذف میشد، برای اصلاحطلبان دیگر جای نگرانی وجود نداشت. او میگفت: «احمدینژاد محاکمه شود و اگر از اتهامات تبرئه شد در انتخابات شرکت کند». احمدینژاد رفته است، اما تفکر آنتاگونیستیِ او یعنی تقسیم جامعه به ما و دیگران، یا ما و دشمنان، هنوز خطری جدی است. شیوهای سیاستساز که اصلاحطلبان و اعتدالیون از آن تهی شدهاند.
نکته دیگر آنکه اصولگرایان در غیاب احمدینژاد به اتحاد گسترده و منسجمتری دست خواهند یافت. گیرم که چهرهای شاخص در میانشان نباشد. اما هرکسی به نیابت از رئیس دولت نهم و دهم وارد کارزار شود، حتی از خودِ او مؤثرتر است. اصلاحطلبان و اعتدالیون پس از انتخابات سال ٩٢ وارد دوره «پساسیاست» شدهاند. آنان به اجماع و آشتی باور دارند و کمتر کسی از میانشان به بُعد خصمانه سیاست، بهعنوان عنصر برسازنده امر سیاسی اذعان دارد. رویکرد آنان به سیاست اینگونه است که برای تحقق دموکراسی باید به سوی جامعهای فراسوی چپ و راست و بهدور از هر سنخ آنتاگونیسم رفت.
بیشک چنین اشتیاقی ناشی از سرخوردگی آنان از شکستهایی است که در منازعات سیاسی حاصل شده است. اصلاحطلبان باور دارند با «اجماع عقلانی عام» میتوان تفکرات دموکراتیک را تعین بخشید، اما این رویه حذف ذاتِ سیاست (نزاع) از سیاست است. آنان میخواهند تا از روشی بهظاهر بیطرفانه نهادهای سیاسی را بازسازی یا موازیسازی کنند و در دست گیرند تا شاید بین منابع و ارزشهای متضاد آشتی ایجاد کنند. اما نهادهای سیاستزداییشده، کارایی دموکراتیکشان را از دست خواهند داد و در گذر زمان به نهادهایی خنثی و منفعتساز تبدیل میشوند.
اگر احمدینژاد با منازعات سیاسی میخواهد در عرصه سیاست ایران نقشآفرینی کند، اصلاحطلبان و اعتدالیون با سیاستزدایی از جامعه و کردارهای دولتی میخواهند بقایشان را در سیاست تضمین کنند. با نگاهی گذرا به گذشته دولتهای اصلاحطلب و سازندگی میتوان وضعیت کنونی را تبیین و آینده را ترسیم کرد. این دولتها براساس شور و اشتیاق مردم به تغییرات و اصلاحات روی کار آمدند و در اوایل دستیابی به قدرت در موقعیت برتری برای انجام اصلاحات قرار داشتند. اما از این فرصت استفاده چشمگیری نکردند و اینک پیگیری این مطالبات توسط دولت اعتدال کار بسیار دشواری است. دولت روحانی بیش از آنکه دغدغه توسعه سیاسی را داشته باشد، در اندیشه توسعه اقتصادی است.
تکنوکراتها هم سیاست را جایی برای سازش نیروهای متعارض جامعه میدانستند. این دیدگاه عقلانی و حسابگر، نتیجهای جز بهحداکثررساندن منافع خود و جریانهای همسو دربر نداشت. از دل این نگاه اساسا سیاست به معنای ابزار بیرون میآید. دولت اصلاحات برای تحقق سیاست بهمثابه سیاست، روش گفتوگو را برگزید.
این روش در واقع واکنش به مدل ابزارگرایانه بود و هدفش نیز ایجاد ارتباط بین اخلاق و سیاست. اصلاحطلبان درصدد برآمدند تا عقلانیتِ گفتوگومدار را جایگزین عقلانیتِ ابزاری کنند. آنها معتقد بودند در سیاست میتوان با اجماع اخلاقی به وفاق و اتحاد دست یافت. اما ظهور و بروز احمدینژاد با ترفندهای پوپولیستی آنان را غافلگیر کرد. ترفندهایی که گاه مرزهای اخلاق در سیاست را در مینوردید و غیراخلاقی جلوه میکرد. اما اصلاحطلبان نهتنها تغییر رویه ندادهاند بلکه ناگزیر یک قدم نیز به عقب رفتهاند.
آنها با غیرسیاسیکردن کردارهای خود رفتهرفته از سیاست خلاقانه دومخردادی خود فاصله میگیرند، جایی که اسطوره خاستگاه آنها است. آنچه کار را برای آنان دشوار میکند، دولت پساسیاسی روحانی و تفکرات آنتاگونیستی بهجامانده در نحلههای منازعهگر احمدینژاد است که هنوز در میان اصولگرایان طرفدارانی وفادار دارد.
اصلاحطلبان در این فضا چه راهی را باید در پیش گیرند. اگرچه احمدینژاد با خصومتورزی در سیاست، باب هر سیاستی را میبست اما پیامد ناخواسته رفتارش گشودگی سیاست به نفع اصلاحطلبان بود.
* در این یادداشت از کتابهای «درباره امر سیاسی» نوشته شانتال موفه، ترجمه منصور انصاری، نشر رخدادنو و «دموکراسی پس از دموکراتیزاسیون» نوشته جنگ جیب چوی، ترجمه سعیدرضا اتحادی، نشر نو استفاده شده است.
نظر کاربران
خطر را ایندگان قضاوت میکنند که رواحانی و اصوالگرایان بیشتر داشتند با احمدی نژاد .شما از سایه احمدی نژاد هم میترسید.