چرا توصیه رهبر انقلاب به احمدینژاد علنی شد؟
روزنامه اعتماد در شماره امروز خود نوشت: وقتی فردی كه هیچ چیزی نداشته و هرچه دارد از نظام و رهبری دارد تا این حد در برابر یك توصیه مشفقانه لجبازی میكند، باید دید كه در دوره ریاستجمهوریاش در برابر سایر سیاستمداران داخلی و حتی خارجی چه لجبازیهایی انجام داده و چه هزینههایی را بر كشور تحمیل كرده است؟
روزنامه اعتماد در شماره امروز خود نوشت: وقتی فردی كه هیچ چیزی نداشته و هرچه دارد از نظام و رهبری دارد تا این حد در برابر یك توصیه مشفقانه لجبازی میكند، باید دید كه در دوره ریاستجمهوریاش در برابر سایر سیاستمداران داخلی و حتی خارجی چه لجبازیهایی انجام داده و چه هزینههایی را بر كشور تحمیل كرده است؟
سخنان دیروز مقام معظم رهبری درباره توصیه به عدم شركت احمدینژاد در انتخابات را چگونه میتوان تحلیل و درك كرد؟ همانطور كه در یادداشت روز شنبه با عنوان «علت تكرار یك اتفاق نادر» اشاره شد، بهطور معمول رسم نبوده كه این توصیهها علنی شود. بنابراین باید دید كه چه رفتاری صورت گرفته كه علنی شده است.
جالب اینكه حتی آن حد از علنی شدن نیمه رسمی نیز كفایت نكرده و در نهایت رهبری نظام بیان كردند كه: «با ملاحظه حال مخاطب به آقایی توصیه میكنیم یك دوقطبی در كشور ایجاد میشود. دو قطبی مضر است به حال كشور. من صلاح نمیدانم. این چیز مهمی كه نیست. خیلی طبیعی و ساده است. بله ما این توصیه را به یكی از آقایان كردیم. حالا مایه اختلاف بشود بین برادران مومن؟ یكی بگوید گفته، یكی بگوید نگفته. چرا پشت بلندگو نگفته؟ این هم پشت بلندگو. (لبخند آقا و خنده حضار)».
وقتی كه این واقعه را میبینیم، به یاد اختلاف در قوم بنیاسرائیل در قضیه یك قتل میافتیم كه گاوی را باید به دستور خداوند ذبح میكردند و قطعهای از بدنش را به مقتول میزدند تا زنده شود و رفع اختلاف كند. آنقدر درباره مشخصات گاو سوال كردند كه در نهایت برای خریدش مجبور شدند پول گزافی بپردازند و اگر از ابتدا یك گاو را كشته بودند دچار این هزینه نمیشدند.
اگر كسی یا یك گروه خود را مقید به رهبری نظام میداند، میتواند به سهولت متوجه شود كه ایشان حضور انتخاباتی احمدینژاد را به صلاح شخص خودش و كشور نمیداند. حتی اگر متوجه این امر روشن نمیشد، پس معلوم است كه فاقد حداقلی از بینش سیاسی است. ولی باز هم میتوانست خیلی خصوصی استمزاج كند و پیش از اینكه اقدامی به عمل آورد، اعلام كند كه قصد شركت در انتخابات را ندارد؛ و دست به اقداماتی برای زمینهچینی و در فشار یا محذور قرار دادن دیگران نمیزد. حتی اگر هم در نهایت به صورت خصوصی خودش قصد استمزاج داشت باید آنقدر درك میداشت كه از ادبیات رهبری متوجه شود كه با حضورش موافق نیستند و درایت سیاسی اقتضا میكرد كه جواب منفی مستقیمی از رهبری نظام نگیرد و اگر باز هم تا این حد بیسیاست و بیدرایت بود، آنجا كه جواب منفی میگرفت باید آن را تمام شده تلقی میكرد و ضرورت انتشارش را منتفی میكرد.
از این بدتر اینكه پس از اخذ پاسخ منفی در عمل نباید كاری میكرد كه خبر را افشا كنند. همه اینها یك طرف حالا كه افشا شده نباید مثل بنیاسرائیل سن و رنگ و جنسیت گوساله را بپرسند و در ماجرا تشكیك كنند، چرا كه این كار به غایت نابخردانه است، زیرا آن ارادهای كه به انتشار این خبر تعلق گرفت، امكان بیان علنی آن را نیز دارد، و خوشبختانه چنین شد. ولی مشكل اصلی مردم با او همچنان پابرجاست. از این واقعه چند نتیجه مهم میتوان گرفت. اول اینكه سیاست محل لجبازی نیست و مرغ سیاست یك پا ندارد.
سیاستمدار باید انعطاف داشته باشد. وقتی فردی كه هیچ چیزی نداشته و هرچه دارد از نظام و رهبری دارد تا این حد در برابر یك توصیه مشفقانه لجبازی میكند، باید دید كه در دوره ریاستجمهوریاش در برابر سایر سیاستمداران داخلی و حتی خارجی چه لجبازیهایی انجام داده و چه هزینههایی را بر كشور تحمیل كرده است؟ متاسفانه عموم نیروهای اصولگرا با این ویژگی وی آشنایی داشتند ولی از بغض اصلاحطلبان منافع مردم را نادیده گرفته و از حضور انتخاباتی او استقبال كردند. مساله اگر در حد یك رفتار شخصی بود، به خودشان مربوط بود و ربطی به ما نداشت، ولی مشكل اینجاست كه این لجبازیها هزینههای مادی و معنوی فراوانی را بر كشور و مردم تحمیل كرده است.
وقتی كه كسی در این سطح از سیاست لجبازی میكند، به طریق اولی در سطوح پایینتر هیچگونه سعه صدر و تفاهمی را برنمیتابد. همواره در برابر مجلس، در برابر قوه قضاییه، در برابر نیروهای سیاسی دیگر لجبازی كرد. اگر لجبازی نبود، نباید سعید مرتضوی را پس از بركناری از صندلی قضاوت به مقامات مهم دولتی میگمارد. اگر لجبازی نبود نباید درباره رحیم مشایی و نیز معاون اول دیگرش رحیمی آنطور برخورد میكرد. این لجبازیها در سیاستهای اقتصادی نیز خود را نشان داد. در جریان مونوریل تهران هزینه سنگینی را روی بودجه شهرداری تحمیل كرد ولی خوشبختانه پیش از آنكه كار خیلی جلو برود برچیده شد. ولی پس از ریاستجمهوری این كار را در شهر قم و كرمانشاه با هزینههای بسیار سنگینتر انجام داد و امروز آن دو طرح به نماد ورشكستی سیاست توسعه شهری و اتلاف منابع ملی تبدیل شده است.
اگر این لجبازی نبود، طرح پرداخت یارانهها مطابق قانون انجام میشد و كشور را درگیر بدترین تورم دو دهه اخیر خود نمیكرد و سیاست ارزی كشور را در سال ١٣٩١ به نابودی نمیكشاند. لجبازی نه فقط برای پیشرفت پایدار شخصی ضرر دارد، بلكه مهمتر از آن در توسعه اجتماعی و كل جامعه نیز زیانآور است. ولی نكته دوم كه میتوان از این واقعه نتیجه گرفت نیز مهم است؛ ناآگاهی مفرط. اینكه یك نفر تا این حد از مسائل بیاطلاع و ناآگاه است كه بدیهیات موردنظر نظام را متوجه نمیشود، چگونه میتوانسته است مسائل پیچیده سیاست بینالملل و داخلی و اقتصادی را متوجه شود؟!
بهطور قطع میزان آگاهیهای وی از سایر امور نیز همین اندازه یا كمتر بوده است. او كسی است كه با چنین بینشی ٨ سال بر صندلی قدرت ایران نشست و بهطور كامل در همه زمینهها بینش و رفتار او در همین اندازه حتی كمتر بود و ساختار مدیریتی او نیز همین طور لجبازانه بود. خسارتی كه این دو ویژگی مخرب به هر مدیریتی میزند، غیرقابل تصور است. یكی از این ویژگیها برای ویران كردن جامعه كفایت میكند، چه رسد به اینكه هر دو ویژگی با هم جمع شوند.
امیدواریم كه طرفداران او از گذشته و نیز این واقعه درس عبرت بگیرند و بیش از این برای كشور و مردم هزینهتراشی نكنند.
نظر کاربران
عزیز دل نه که اقای روحانی خیلی به وعده هاش عمل کرده همین اقای روحانی ابو موسی العشری روزگاره که افتاده به پای امریکااونام خوب گذاشتن تو کاسش ....کو سالی یک ملییون شغل.....کو بهبود وضع اقتصادی .....کو مسکن اجتماعی ...کو کاهش قیمت خودروهای بی کیفت و اشغال ایرانی....و هزار تا کلید شکسته دیگر .....