اینجا عشق را بار دیگر پیدا کنید
در فصل پاییز قرار است پس از گذشت ۱۵ سال، نمایشی دوباره اجرا شود که کارگردانش نوید میدهد که تماشاگرانش با یک اثر شگفتانگیز روبرو میشوند.
این نوید را کیومرث مرادی میدهد که این روزها به همراه پانتهآ بهرام، حمیدرضا آذرنگ و مهدی پاکدل در طبقهی دوم یک ساختمان نسبتا قدیمی مشغول تمرین نمایش «افسون معبد سوخته» است؛ نمایشی که وقتی مدتی قبل خبر اجرای دوبارهی آن منتشر شد بسیاری از کسانی که اجرای اول را دیده و نیز حتی آنها که ندیده بودند به واسطهی اظهارنظرهای مثبتی که شنیدهاند از تکرار نمایش به خرسند بودند، هرچند کارگردان این اثر تاکید دارد که اصلا قرار نیست خاطرهای را زنده یا "همان نمایش" را دوباره اجرا کند، چون کیومرث مرادی ۴۵ سالهی امروز با ۱۶ سال قبل خیلی تفاوت دارد.
«افسون معبد سوخته» که یک بار حدود ۱۶سال قبل در تئاترشهر اجرا شد، داستانی افسانهای درباره یک زن است که در تنهایی خود در معبدی به زندگی و عبادت مشغول است. در شبی طوفانی یک زن پوش به همراه نوآموز خود به معبد میرسد و تقاضای ورود به معبد را دارد. زن که یک شَمَن است آنها را در ابتدا راه نمیدهد چرا که نو آموز او یک مرد است اما ناگهان نوآموز شعری میخواند و شمن که ناباورانه سحر شده است، آنها را به درون معبد راه میدهد. چند روزی می گذرد تا "زن پوش" میآید و از "شمن" خداحافظی میکند، اما "شمن" از او میخواهد که نوآموز را برای او بگذارد و خود به تنهایی معبد را ترک کند و ...»
پانتهآ بهرام و حمیدرضا آذرنگ دو تن از بازیگران این نمایش هستند که وقتی چند روز قبل به پلاتو تمرین این نمایش رفتیم در حالی که لباسهایی یکدست سفید پوشیده بودند، نشسته بر کف زمین و در جایی که حد و حدود آن با خطهایی سفید مشخص شده است، مشغول تمرین دیالوگهایی بودند که البته بهرام به واسطه حضور در اولین اجرا به طرز جالبی تمام نقشها را از بَر بود.
یکی دیگر از بازیگران این نمایش مهدی پاکدل است که در شب این تمرین به دلیل بازی در آخرین شب اجرای نمایش «همسایه آقا» که در دو نوبت به صحنه رفت، همراه این گروه نبود و بهرام و آذرنگ در کنار کیومرث مرادی متنی را تمرین میکردند که شنیدن آن در عین شاعرانگی، پیچیدگی عجیبی هم در خود داشت.
در گوشهای از صحنهی این پلاتو ماکت کوچکی به طراحی پیام فروتن دیده میشد که نشان میدهد در صحنهی اصلی نمایش، معبدی را خواهیم دید که در میانهی آن حوضی وجود دارد. در گوشهای دیگر پلاتو هم پانتهآ بهرام و آذرنگ صحنههایی را دور حوضی خیالی تمرین میکردند که در این تمرینها بهرام خیلی جدیتر کار را دنبال میکرد و آذرنگ هر از گاهی با شوخیها و ژستهای خاص خودش فضا را متفاوت میکرد، با این حال تمرین با صدای فلوت پریا قاسمخانی و با تمرکز و دقت تمام گروه انجام میشد.
یکی از نکات جالب توجه دربارهی این نمایش این است که با وجود اظهارنظرهای مثبتی که شنیده میشود، اما اطلاعات مکتوب و مشخصی در جستجوهای اینترنتی به دست نمیآید و وقتی از کیومرث مرادی میپرسیم که چه چیز را عامل موفقیت «افسون معبد سوخته» در زمان اجرای خود میداند، گفت: «واقعیت این است که نمایش «افسون معبد سوخته» که حدود ۱۷ سال قبل اجرا کردم دومین کار حرفهای من به عنوان کارگردان و اولین همکاری مشترکم با نغمه ثمینی بود. او نمایشنامهای نوشته بود، الهام گرفته از فرهنگی دیگر و از آنجا که تازه از یک ورکشاپ بزرگ در ژاپن برگشته بود تاثیرات آن را هم میشد احساس کرد. «افسون معبد سوخته» برای من تجربهی یک فرهنگ و زبان دیگر مثل فرهنگ و زبان کشور ژاپن بود و فکر میکنم شکل کار، نمایشی بودن، انرژی فوقالعاده متن و اجرا از ویژگیهای بارزی بود که باعث شد منتقدان و اهالی هنر از آن استقبال خوبی کنند.»
او زبان شاعرانه و دراماتیک نمایشنامهی «افسون معبد سوخته» را یکی دیگر از نکاتی دانست که برای منتقدان و هنرمندان مثالزدنی و جالب بود و در این بین کنجکاوی خود برای سرک کشیدن به یک فرهنگ دیگر و بازیگرانی که کاراکترها را زندگی کردند از دیگر عوامل برای رقم خوردن یک اثر متفاوت دانست.
کاراکتر امروزم عشق را بزرگترین معضل جهان میداند
کارگردان نمایش «شکلک» که تاکید دارد اجرای جدید این نمایش بازتولید نیست، ادامه داد: «کاراکتر من در ۴۵ سالگی کاراکتری است که عشق را بزرگترین معضل امروزهی جهان میداند و این داستان عاشقانه یادآوری یک عشق دیگر و یک انسان بودن دیگر است. این اثر پیدا کردن یک عشق واقعی را پیشنهاد میکند و بسیار تأثیرگذار است چون تو را با خود به فضایی دیگر میبرد و این چیزی است که ما در تمرین و اجرا آن را تجربه میکنیم و از طریق جادوی زبان نمایش به آن میرسیم.»
جادوی زبانیای که مرادی به آن اشاره میکند، اتفاقا از اولین جاذبههای این نمایش است که ذهن شنونده را با کلماتی عاشقانه آرام میکند و فضای خاص و عطر عودی که قرار است در سالن نمایش میزبان تماشاگران باشد هم بر تاثیر آن میافزاید.
با این حال شاید تجربهی نمایشهای قدیمی که در چند وقت اخیر روی صحنه رفته و انتظارات تماشاگرانی که در گذشته هم آنها را دیده بودند برآورده نکرد، این باور را ایجاد کند که کیومرث مرادی هم به نوعی ریسک میکند و ممکن است تمام آن خاطرات خوب خراب شود. البته او نظر دیگری دراینباره داشت، «دوباره کار کردن این نمایش برای کارگردانی با تجربهی من یک ریسک محسوب نمیشود، چون حتی وقتی نمایش «شکلک» را حدود سه سال قبل اجرا کردم تغییرات عمدهای در آن بوجود آوردم تا نمایش از شکل و شمایلی که مربوط به دههی ۷۰ بود به اواخر دههی ۸۰ برسد، اما نکتهی مهم این است که معتقدم موفقیت در هر دوره به همان زمان ربط دارد و تو هرگز نمیتوانی موفقیت مربوط به یک کار گذشته را دوباره تکرار کنی که اگر بخواهی این کار را بکنی آن وقت ریسک است و شکست میخوری. هر کاری دورهی خود را دارد و این موضوع را سِنم به من میگوید. من آن آدم ۲۵ ساله نیستم چه به لحاظ اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و چه به لحاظ فلسفه و شناختم نسبت به جهان. میدانم که الان آدم دیگری هستم، بنابراین فکر میکنم اگر بخواهم آن تجربهی قبل را تکرار کنم قطعا به نتیجه نمیرسم و اتفاقا آن خاطرهی خوب خدشهدار میشود؛ به همین دلیل به تماشاگرانم نوید میدهم که قرار نیست یک خاطره را ببینند چون به لحاظ دکور، ساختار، جنس طراحی و کارگردانی کار کاملا متفاوت است.»
زبان شاعرانهی «افسون معبد سوخته» اگر چه ویژگی ممتاز این اثر محسوب میشود و برای تماشاگر ۱۶ سال قبل جذاب بوده، اما باید دید دربرخورد با مخاطبان تئاتری که در عصر اینترنت و تکنولوژی سرگرم میشوند هم میتواند همانقدر جذاب باشد یا خیر.
کیومرث مرادی که تا حدودی با این مسئله موافق است در عین حال نظر دیگری هم دارد، «زمانی که «افسون معبد سوخته» را اجرا کردیم با توجه به زبان شاعرانه و مینیمالی که نمایشنامه داشت و نیز نوع اجرا، بسیاری از منتقدان معتقد بودند کار ما ۱۰ سال از زمان خود جلوتر است، اما فکر میکنید الان باید چه کرد؟»
او سوال خود را این طور پاسخ داد: «تکنولوژی امروز یک اتفاق را برای ما بوجود آورده و آن هم مواجهه و شگفتزدگی است. مثلا همین که در اینستاگرام میتوانید زندگی شخصی آدمها را دنبال کنید و ببینید در طول روز یا یک مدت مشخص کجا رفته و چه کردهاند یک نوع مواجهه است یا مثلا میتوانیم تمام علایق دوست خود را در اینستاگرام پیدا کنیم و ببینیم او چه چیزهایی را دوست دارد. این یک نوع مواجهه است. من تمام اینها را در کار خود آوردهام، یعنی در حالی که مخاطب قصهای میشنود، در تصویر و میزانسن با یک مواجهه روبرو و از آن شگفتزده میشود. این چیزی است که ممکن است در اجراهای دیگر کمتر وجود داشته باشد.»
وی یادآور شد: «این هنر مواجهه که امروز یک هنر به روز شناخته میشود در بسیاری از پرفورمنسهای دنیا اتفاق میافتد و مثل این است که برای دیدن یکسری تابلو نقاشی وارد یک گالری شوید و طبیعتا انتظار دارید دیوارها را تزیین شده به تابلوها ببینید، اما ناگهان میبینید دیوارها خالی است و تابلوها از سقف آویزان شدهاند، این یک نوع مواجهه جدید است. بنابراین فکر میکنم من و گروهم به جد دنبال این مواجهه هستیم. البته تلاش میکنم تحقیق را در کارم فراموش نکنم چون ما باید طی طریق کنیم تا به نتیجه برسیم و همین الان برای تمرین لباسهایی را مخصوص تمرین بازیگران طراحی کردهایم؛ لباسهای یکدست، سفید و عودی که عطر فضا را متفاوت میکند یا موسیقی متفاوتی که به گوش میرسد. این اتفاق برای تماشاگران هم رخ خواهد داد و آنها وقتی وارد سالنی مثل سالن استاد سمندریان میشوند احساس میکنند با همیشه تفاوت دارد و اینها همه یک مواجهه و اتفاق است.»
نسل امروز تلگرامی است، اما ...
این کارگردان که اطمینان دارد تمام آنچه طراحی کرده برای مخاطب شگفتانگیز است، این را هم اضافه کرد:« با این وجود اعتقاد دارم نسل جوان و باسواد امروز نسل باهوش و زیرکی است. هر چند تلگرامی و اینستاگرامی است، اما به معنی عمیق نبودن او نیست. من به مخاطبان خودم اعتماد دارم و فکر میکنم همان قدر که خیلیها باور نمیکردند، سریالی مثل «شهرزاد» موفق باشد، این نمایش هم بار دیگر با قلم نغمه ثمینی معرفی و موفق میشود.»
شاید بگویند خرافاتی هستم
مرادی در ادامهی تمرین گروه و زمانی که بهرام و آذرنگ پس از کمی استراحت میخواهند کار را از سر بگیرند، به تغییر بازیگرانش اشاره کرد و آن را قسمتی دانست که ممکن است عدهای آن را خرافه و او را خرافاتی بدانند؛«تنها بازیگران ثابت این نمایش نسبت به گروه قبل پانتهآ بهرام است که به نظرم برای خود صاحب سبک شده است و تواناییهای بالایی دارد. یک کارگردان خیلی مواقع دوست دارد نوستالژیهای خود را تکرار کند و من هم وقتی خواستم «افسون معبد سوخته» را اجرا کنم سراغ بازیگران قدیمی رفتم، اما یکی از آنها خیلی دور بود و ترجیح داده به جهانی دیگر مهاجرت کند و فکر کردم خوب نیست او را در این شرایط درگیر کنم. یکی دیگر هم مشغول کار بود و این شد که با خود فکر کردم فرصتی است تا با کسانی که همیشه آرزو داشتم با آنها کار کنم همکاری داشته باشم. یکی از این نازنینها حمیدرضا آذرنگ بود که مدتهای مدیدی است که میخواستم این همکاری اتفاق بیفتد و معتقدم که او هم تواناییهای زیادی دارد. مهدی پاکدل هم اگرچه اختلاف سن داریم، اما با هم بزرگ شدهایم و در نهایت تمام اینها باعث شد آنچه قسمت بود برایمان پیش بیاید.»
او در پایان با بیان اینکه کاری که میکند برای خودش هم به نوعی آزمون و خطاست تا ببیند میتواند اثری خلق کند که همان قدر جذاب و تاثیرگذار باشد، در توضیح انتخاب دوبارهی «افسون معبد سوخته» گفت: «من اصولا نمایشهایم را براساس جامعه انتخاب میکنم، یعنی به جامعه نگاه میکنم و او به من میگوید که چه اثری را اجرا کنم اما سوال مهمی که میتوانم اینجا مطرح کنم این است که در دنیا «هملت» سالی چند بار اجرا میشود؟ چرا نباید یک نمایشنامهنویس ما مثل نغمه ثمینی در ایران همانند شکسپیر باشد؟ آیا بهتر نیست نمایشی که اینقدر بازخورد خوب داشته دوباره اجرا شود؟ دلیل اینها هم البته مشخص است و به نظر میرسد هر چیزی که از خارج بیاید قشنگ است، اما آنچه ایرانی باشد خیر. به همین دلیل میخواهم به نسل جوان بگویم که خیلی دور و اطراف خود را نگاه نکنید. آنچه میخواهید همین جا است.»
ارسال نظر