«یک بست دانههای کریستالی کوش افغان دوای دردته». این جملهای است که خیلیها از آن سر درنمیآورند؛ یعنی نه میدانند دانههای کریستالی چیست و نه کوش افغان. آنهایی هم که سر درمیآورند دو دستهاند یا خودشان اینکاره هستند یا به واسطه شغلشان موادمخدر را میشناسند.
روزنامه شهروند: «یک بست دانههای کریستالی کوش افغان دوای دردته». این جملهای است که خیلیها از آن سر درنمیآورند؛ یعنی نه میدانند دانههای کریستالی چیست و نه کوش افغان. آنهایی هم که سر درمیآورند دو دستهاند یا خودشان اینکاره هستند یا به واسطه شغلشان موادمخدر را میشناسند.
اینکه هر چیزی که اسمش غریبهتر باشد، میل آدمیزاد را برای کشفش بیشتر میکند، همین اتفاقی است که سالهاست مافیای موادمخدر در ایران به راه انداخته؛ یعنی نامگذاری اسمهای جدید برای مخدرهای قدیمی.
حکایت گل هم همین است؛ «حشیش» که خیلی نامآشناست، «ماریجوانا» هم که موادمخدر نوجوانان آمریکایی شناخته شده؛ «گل» ولی اسم خوب و بامسمایی دارد؛ عاملی که دروازه پذیرش مادهای خوشنام در بساط ایرانیها شد.
آمار غیررسمی مصرف گل که سن استفاده از موادمخدر را پایین آورده و جوانها تصور میکنند گیاهی طبیعی و بیضرر است از افزایش آن خبر میدهند. همین چند هفته پیش هم حمید صرامی، مدیرکل فرهنگی و پیشگیری ستاد مبارزه با موادمخدر اعلام کرد: «در جامعه امروز گاهی مادهمخدر جدیدی در راستای افزایش مصرفکننده و مشتریمداری تولید میشود که ماده گل و ماريجوانا ازجمله آنهاست که باورهای غلطی در رابطه با این مواد در اذهان افراد نقش بسته است.
مصرفکنندگان بر این باورند که این دو مادهمخدر اعتیادزا نیستند، در صورتی که توهمزایی این مواد چندین برابر حشیش است و بهطور قطع شرایط نامناسبی را برای مصرفکننده ایجاد میکنند که باید در این زمینه اطلاعات کافی به افراد ارایه شود.»
اگر چه حشیش ماریجوانا، گل، گراس، مرجان، علف و یا ماری، گُلِ خشکِ گیاه شاهدانه است، اما هر کدام که از آنها با ترکیبات خاصی بهدست میآیند. کارشناسان موادمخدر معتقدند گل، مخدری که اين روزها بست به بست و پشت به پشت در پارکها، کنار خیابان، بزمهای شبانه بهراحتی مصرف میشود، پتانسیلی قویتری از ماریجوانا و حشیش در ایجاد توهم و اعتیادآوری دارد و میزان قدرت توهمزایی آن دو تا سه برابر بیشتر از ماریجوانای معمولی است.
اين مخدر ضربان قلب را بالا میبرد، احساس بیقراری میدهد، باعث توهم میشود و حتي يكبار مصرف آن عملکرد مغز را مختل میکند. گل که در اذهان عمومی حتی کمخطرتر از حشیش، ماریجوانا و علف عنوان شده، برعکس آنقدر خطرناک است که با یکبار مصرف برای همیشه باعث اعتیاد مصرفکننده میشود؛ چرا که مادهمخدر گل بهطور مستقیم بخشهای مسئول آرامشبخشی را در مغز فلج کرده و خودش جایگزین آن میشود.
گلبازها از گل چه میدانند؟
هیچوقت از کسی که مواد مصرف میکند، مضرات آن را نخواهید شنید؛ اینها را رزیتا که برای نخستینبار در یک میهمانی سیگارهای پر شده با گل را پشت به پشت هم کشیده میگوید. او که ادعا میکند میهمان ثابت ميهمانیهای سعادتآباد است، درباره تجربه مصرف گل میگوید: «با الکل مصرف کردم؛ رفتم اون دنیا و برگشتم. گل یکی از وسیلههای پذیرایی تو مهمونیها شده؛ یعنی اگه صاحب مهمونی خیلی خرج نکنه و کوکائین برای مهمونها نخریده باشه، گل دیگه سر سفرهاش پیدا میشه. نشد هم جای نگرانی نیست چون معمولا یه عده مهمون همراه خودشون دارن.»
مصطفی که یک پیج با ١١K فالوور در اینستاگرام دارد، عکسی از گلدانهایش گذاشته و در توضیح برگهای سبزرنگی که در آنها کاشته نوشته: «طبیعت زیبا». البته این یکی از عکسهایی است که ماریجوانا با هشتگ فارسی در آن بزرگنمایی شده؛ و با یک سرچ کوچک متوجه میشوید نه هزار و ٤٨٨ پست در اینستاگرام به هشتگ ماریجوانا و گل مزین شده است. در لابهلای آنها پر است از عکسهایی که نشان میدهد این ماده آشکارا مصرف میشود؛ عکسهایی با فیلترهای رنگی که سبزی این گیاه را در حال رولشدن روی کاغذ سیگار نشان میدهد و خبر از بساط خطرناک گلبازهای ایرانی میدهد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
این مورد باید از طریق بهزیستی و ایده های روانشناسی و جامعه شناسی حل شود . این موضوع موضوع فرهنگی است و اصلا کار سرهنگی نیست من خودم بیمار اعتیاد هستم و 13 سال است در بهبودی به سر میبرم وقتی باورهای غلط در باره ما بیماران در جامعه رواج دارد خب مسلما ساختار درمان را هم به هم میریزد
من نویسنده هستم و درباره اعتیاد کتابها تالیف کردم و به دست اداره بهزیستی سپردم و این اداره به من خیانت کرد و سی دی مرا گرفت و دیگر پس نداد به سازمان بازرسی کل کشور هم شکایت کردم افاقه نکرد در حالی که ما میتوانیم به بیماران اعتیاد کمک کنیم ما درک داریم و میفهمیم اعتیاد چیست افرادی که در این وادی نبوده و نیستند نباید مجری باشند آیا ما از یک موش آزمایشگاهی هم پست تریم ؟؟؟؟؟؟؟
نظر کاربران
این مورد باید از طریق بهزیستی و ایده های روانشناسی و جامعه شناسی حل شود . این موضوع موضوع فرهنگی است و اصلا کار سرهنگی نیست من خودم بیمار اعتیاد هستم و 13 سال است در بهبودی به سر میبرم وقتی باورهای غلط در باره ما بیماران در جامعه رواج دارد خب مسلما ساختار درمان را هم به هم میریزد
من نویسنده هستم و درباره اعتیاد کتابها تالیف کردم و به دست اداره بهزیستی سپردم و این اداره به من خیانت کرد و سی دی مرا گرفت و دیگر پس نداد به سازمان بازرسی کل کشور هم شکایت کردم افاقه نکرد در حالی که ما میتوانیم به بیماران اعتیاد کمک کنیم ما درک داریم و میفهمیم اعتیاد چیست افرادی که در این وادی نبوده و نیستند نباید مجری باشند آیا ما از یک موش آزمایشگاهی هم پست تریم ؟؟؟؟؟؟؟