دیدار از میراث هیتلر، ۲۷ سال پس از فروپاشی دیوار برلین
۳دهه از تخریب دیواربرلین میگذرد، شهری که با آرامشش به نظر نمیرسد تاریخ پرتنشی داشتهاست .
هارولد در نیمه قرن بیستم در برلین متولد شده است. اما انگلیسی را با لهجه غلیظ هالیوودی حرف میزد، در کنار دیوار پرحادثه برلین، بالای سر اتاق های بجامانده از گشتاپو؛ پلیس مخفی مخوف آلمان نازی. احتمالا پروتستان است، مثل بسیاری از آلمان ها. اینجا دیوار برلین است؛ باقیمانده دورانی ۹-۲۸ ساله.
هارولد، تور برلین را از بنای عجیب و غریب یادبود هولوکاست شروع کرد؛ سوار بر یکی از المانهای مشهور آلمانها؛ فولکس واگن، البته سیاه. همینطور که درحال توضیح دادن بود، موتور خاموش شد؛ «در سال ۲۰۰۵ اين بنا به احترام قربانيان يهودی واقعه "هولوکاست" در اروپا ساخته شده است. ۲۷۰۰ لوح سنگی در زمین ۱۹ هزار متر مربعی بنا شده و بازدید کننده ها می توانند از میان آنها گذر کنند و به آنسوی بنا برسند.»
هارولد درحال توضیح دادن هولوکاست است که کم کم صدایش در لوحهای سنگی محو میشود. اول سپتامبر ۲۰۱۶، پنجشنبه است، روز میانه هفته در اروپا. پس نباید انتظار داشت بازدیدکننده های زیادی در این بنای یادبود چرخ بخورند. اما لوکیشن اینستاگرام حرف دیگری می زند؛ در همان زمان بیش از ۲۰ عکس از زاویه های مختلف با مختصات جغرافیایی Memorial to the Murdered Jews of Europe ارسال شده است.
یادبود هولوکاست در قطعه زمين وسيعی در نزديکی "دروازه برندنبورگ" واقع شده و البته از لابلای لوحهای سنگی، پرچم سفارت آمریکا خودنمایی میکند. برندنبورگ یکی از دروازههای قدیمی شهر برلین است. هرچند در این لوح های سنگی قبرمانند، مردهای وجود ندارد، اما هارولد میگوید: «روی لوحها نروید، فکر میکنند به هلوکاست بیاحترامی کردهاید!»
آرشیو اخبار میگوید ساخت بنای یادبود هولوکاست چندان بدون چالش هم نبوده است؛ بنایی که در زمان گرهارد شرودر، صدر اعظم پیشین آلمان ساخته و افتتاح شد. طرحی از پيتر آيزنمن، معمار آمريکايی، که البته طرح او در زمان تصویب در سال ۱۹۹۹ مايه اختلاف بود.
در زمان طراحی بنا، نگرانی هایی برای حمله نئونازی ها و راستگرایان آلمانی به این بنا وجود داشت؛ مبادا انها این لوحهای سنگی بعضا عظیم الجثه که هیچ چیزی رویشان حک نشده را خراب کنند. پس سنگ ها به نوعی ماده آغشته شد تا خرابکاران و نئونازی ها را از کثيف کردن آنها منصرف کند. هرچند که اين ماده نيز سرمنشاء يکی از جنجال ها بود؛ معلوم شد شرکت سازنده اين ماده زمانی برای نازی ها گازهای سمی توليد می کرد تا در اردوگاه های مرگ به کار گرفته شود!
داستان برلین معاصر، پایتخت رایش سوم، داستان پیچیدهای است و جذابترین بخش، دیوار برلین. از جایی هارولد خط آجری قرمزی را وسط شهر نشان می دهد؛ «دیوار برلین اینجا بود. ما همین حالا از روی این خط رد شدیم و حالا وارد برلین شرقی شده ایم.»
دیوار برلین؛ پاییز سال ۱۹۸۹ میلادی، ۱۳۶۸ خورشیدی. اخبار شبانگاهی شبکه یک تلویزیون ایران با هیجانی کم نظیر در آن دوران، از خراب شدن جنجالی ترین دیوار دنیا در قرن ۲۰ خبر می داد و البته اتحاد دو آلمان. اتحادی که معادلات بسیاری را بهم ریخت؛ کمتر از دوسال بعد اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید. این دیوار اصلیترین نماد جنگ سرد بود که به پردهٔ آهنین مشهور شد.
وحالا تکه های دیوار برلین، در فروشگاه های «love berline» دو یورو و سه یورو و بعضا تا ۱۱ یورو به فروش می رسد. دیواری بتونی که ۱۵۵ کیلومتر طول و بیش از دو متر ارتفاع داشت و حالا تنها ۵۰۰-۶۰۰ متر آن به عنوان یادبود در مرکز شهر برلین باقی مانده است؛ بالای خرابه های گشتاپو!
هارولد خط آجری قرمز را پی میگیرد و در ۵ متری محل یادبود بنا توقف میکند؛ «دیوار برلین در سال ۱۹۶۱ ساخته شد و برلین را به دو قسمت غربی و شرقی تقسیم کرد. قسمت غربی هیچ راه ارتباطی با آلمان غربی نداشت و محصور در قسمت شرقی بود.»
هارولد با هیجان خاصی درباره تاریخ برلین حرف می زند. او متولد ۱۹۵۱ میلادی در برلین است؛ شش سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، سه سال پس از تشکیل آلمان غربی توسط آمریکا، فرانسه و انگلیس.
در تاریخ آمده است که در سال ۱۹۴۷، کشورهای پیروز جنگ، آلمان را میان خود تقسیم کردند، در سال ۱۹۴۸ سه کشور پیروز، بخشهای تحت حاکمیت خود را یکپارچه کردند و جمهوری فدرال آلمان را که به آلمان غربی مشهور شد شکل دادند. به دنبال آن نواحی غربی شهر برلین زیر نظر آلمان غربی قرار گرفت. در ۷ اکتبر ۱۹۴۹ اتحاد جماهیر شوروی در بخش تحت حاکمیت خود یک دولت کمونیستی روی کار آورد که منجر به شکل گیری جمهوری دموکراتیک آلمان یا آلمان شرقی شد و در نتیجه نواحی شرقی برلین که تحت نفوذ شوروی بود زیر نظر آلمان شرقی قرار گرفت.
و داستان دیوار برلین از همینجا شروع میشود؛ اوضاع اقتصادی وخیم در آلمان شرقی، نارضایتی عمومی به همراه دارد و ممنوعیت هایی برای مراودات مردم آلمان شرقی و غربی بوجود می آید. مردم برلین البته آزاد بودند تا به دو سوی شهر تردد کنند. اما میزان مهاجرت بالای تکنسینها، متخصصان، اساتید دانشگاه و روشنفکران از آلمان شرقی به نیمه غربی در مدت ۱۲ سال (۲.۵ میلیون نفر از ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱)، موجب شد آلمان شرقی در معرض فروپاشی اقتصادی قرار بگیرد و خسارتهای زیادی را برای اتحاد جماهیر شوروی و دولت آلمان شرقی به ارمغان آورد. به همین دلیل به دستور نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی تمام راههای ارتباطی بین برلین شرقی و غربی مسدود شد و دیوار برلین را بهعنوان «دیوار حافظ ضد فاشیست» و با هدف جلوگیری از رفتوآمدهای نامطلوب بنا کردند.
در اولین ساعات روز یک شنبه سیزدهم آگوست ۱۹۶۱، نیروهای نظامی آلمان شرقی خیابانهای منتهی به نقاط مرزی را محاصره کردند و کارگران در مرز مشغول ساختن دیوار شدند. پس از آن ارتباط بین بخشهای شرقی و غربی شهر کاملاً قطع شد. ساخت این دیوار چنان سرعتی داشت که بسیاری از خانوادهها که در مناطق مختلف شهر زندگی میکردند برای ۲۸ سال از یکدیگر جدا شدند. گروهی از آنها آنقدر زنده نماندند که فروریختن دیوار برلین را شاهد باشند و امکان دیدار دوبارهٔ خانوادههای خود را پیدا کنند.
هارولد میگوید: «بسیاری از جوانان و حتی خانواده ها از دیوار رد می شدند تا به قسمت غربی برسند.» به طاقچه قوس دار روی دیوار اشاره می کند؛ «این طاقچه را زدند که کسی نتواند از آن رد شود.» دیواری که حالا هست، فرسوده شده، بارندگی و سرما بتنهایش را ریخته و میلگردها همچون اسکلتهای قفسه سینه انسان، بیرون زده اند. دیوار ظاهرا ۲۰-۳۰ سانتیمتر بیشتر قطر نداشته است.
در نهایت در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ و در پی اعتراضات مردمی،دیوار برلین فروریخت و کمتر از یک سال بعد، دو آلمان متحد شدند. دیوار هنوز هم حصاری دور خود دارد؛ حدود یک متر از دو طرف.
هارولد به اینجای داستان که میرسد، انگار شیرین ترین خاطرات زندگیاش را مرور می کند؛ مردی است قد بلند، عینکی، ریش های سفید، سر بی مو و البته در گرمای سپتامبر برلین، کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید به تن کرده.
اما روایت های تلختری هم از دیوار برلین هست که می توانید از ویکیپدیا بخوانید: «اگر کسی پشت این حصار میایستاد، درواقع در خاک آلمان شرقی قرار داشت. تانکها در نقاط معینی از شهر مستقر شدند. قسمتی از خیابانهای شهر کنده شده بود و برای رفتوآمد وسائل نقلیه عمومی قوانین تازهای معین شده بود. خطوط راه آهن و مترو بین دو طرف هم متوقف و ارتباط تلفن این دو بخش نیز قطع شد. همچنین ساکنان برلین شرقی از ورود به برلین غربی منع شدند. این امر به دلیل این که حدود ۶۰ هزار نفر از ساکنان برلین شرقی در برلین غربی کار میکردند مشکلات زیادی به بار آورد. در روزهای بعد مقامات آلمان شرقی در مقابل تمام پنجرهها و درهای ساختمانهایی که در خط حائل واقع شده بودند دیوار کشیدند. تا پایان سال ۱۹۶۱ دیوار گسترش یافت و سیم خاردار مجهز به الکتریسیته در فواصل زیاد نصب شد.
هارولد پیشنهاد می کند پایین دیوار را هم ببینیم؛ آنجا تلخترین داستان هایی که در سریال ارتش سری، سانسور شده بود را می شود دید؛ اتاق های مخوف، اتاق های بازجویی گشتاپو که قطر دیوارهایش به یک متر هم میرسد. گِشتاپو نام اختصاری نیروی پلیس مخفی آلمان نازی بود، در طی حکومت آلمان نازی، گشتاپو بازوی اجرایی آلمان در بحث امنیت داخلی و ضد جاسوسی بود و تحت فرمان اِس اِس به سرکوب مخالفین و مبارزه با جاسوسان میپرداخت. این سازمان در سال ۱۹۳۳ به دستور هیتلر و از میان درسخواندگان و نیروهای امنیتی جمهوری وایمار تشکیل شد.
البته هرچقدر که این دیوارهای به جامانده از گشتاپو، مخوف هستند، تاریخ درباره پلیس مخفی آلمان با تردید حرف می زند: «گشتاپو با اینکه سازمانی در ظاهر مخوف بود ولی این تصویر ترسناک بیشتر به وسیله تبلیغات مطبوعات آلمان برای ایجاد ترس در دل مخالفان حکومت ایجاد شده بود. با شکست آلمان در جنگ تبلیغات متفقین نیز به این جریان اضافه میشود و در نتیجه در مورد سازمان بسیار اغراق میشود. اما با کمی دقت و توجه میتوان دریافت که گشتاپو در مسئله امنیت داخلی و ضد جاسوسی بسیار ناکار آمد بوده است و میتوان گفت در کل آلمان نازی نه در اطلاعات خارجی و نه در امنیت داخلی و ضد جاسوسی موفقیت چندانی به دست نیاورده است.»
در لابلای دیوارها، تصاویری از صفحات روزنامه های زمان هیتلر وجود دارد که عملکرد پلیس مخفی آلمان و تاریخ نازیسم و جنایتهایش را روایت می کنند.
با هارولد به سمت دروازه برندنبورگ میرویم؛ سر راه به میدان ژاندارمری میرسیم. پیرمرد خوش صدا میگوید: «چهارصد سال پیش آلمان ها و فرانسوی ها دو کلیسای مشابه را در دوسوی این میدان ساختند تا بگویند میتوانند با یکدیگر به طور مسالمتامیز زندگی کنند.»
میان این دو کلیسای پروتستان هم عمارت کنسرت هاوس برلین قرار دارد. الگوی بسیاری از سالن های کنسرت در دنیا.
جلوتر، دروازه برندنبورگ است، تنها دروازه باقی مانده برلین. این دروازه در قسمت غربی شهر و در تقاطع دو خیابان ابرت و اونتر دن لیندن واقع شده است. از میان دروازههای متعدد برلین در زمان قدیم، تنها دروازه براندنبورگ باقی مانده است. دروازه براندنبورگ، ورودی عظیم الجثه خیابان معروف اونتر دن لیندن است. این خیابان به قصر شهری پادشاهی پروس ختم میشود، این بنا به عنوان یکی از معروفترین نمادهای اروپا هم شناخته شده. ساختمان پارلمان آلمان در شمال این دروازه و به فاصله یک بلوک از آن قرار دارد. و نکته مهمتر، سفارت آمریکا هم در پشت این دروازه است، جایی که در روز یک سپتامبر ۲۰۱۶، مخالفان جنگ تجمعی را ترتیب دیده بودند تا به سیاست های آمریکا و ناتو در قبال جنگ در خاورمیانه اعتراض کنند.
انتهای مسیر به موزه سینسل (Museumsinsel) و کلیسای جامع برلین است. موزه سینسل یکی از ۵ موزه برتر دنیاست. این موزه-جزیره. روی رود اسپری و در یک جزیره کوچک قرار دارد.
وداع با هارولد در کنار رود اسپری (Spree river) است، رودی که از شرق تا غرب برلین امتداد دارد و شب تا صبح قایقهای تفریحی را در خود روان میبیند و صبح تا شب، آنها را نوازش میکند. اینجا برلین است، پایتخت آرام آلمان.
ارسال نظر