پول جای اصل و اخلاق نشسته است
بالا رفتن سن ازدواج سالهاست که زنگ خطر را بیخ گوش مان به صدا درآورده است؛ پدیدهای که دلایل متعددی دارد و برای واکاوی آن، در قدم اول، باید به سراغ این دلایل رفت. اما گذشته از عوامل ریز و درشت اجتماعی و فرهنگی، پای درد دل دخترها که بنشینید، از نبود خواستگار مناسب و متناسب با شرایط خود خواهند گفت.
پسرها هم که عمدتاً شرایط اقتصادی و توقعات بالای طرف مقابل و مشکلاتی از این دست را عامل اصلی بالا رفتن سن ازدواج خود میدانند.حالا دیگر چند سالی است که جوانها در عرصه اجتماعی حضور تمام قد دارند و همین نیز شکل سنتی معرفی دخترها و پسرهای مناسب ازدواج را کمرنگ کرده است. کاری به مؤسسات همسریابی نداریم که محصول این سالها و به کل مقوله دیگری است. پیشترها خان باجی هایی بودند که آگاه به احوال و اخبار کل کوچه و محل و فامیل بودند و با حضور در مراسم مختلف عزا و شادی نقش واسطه را ایفا میکردند و دست خانوادهها را در دست هم میگذاشتند. اما حالا چه؟ آیا هنوز هم کسانی هستند که با علاقه زیاد زمینه آشنایی خانوادهها را فراهم و آنها را برای ازدواج به هم معرفی کنند؟
زینب کهنه چی از اهالی شهر قزوین، یکی از این واسطههای ازدواج است که سالهاست به شکل سنتی با ثبتنام دخترها و پسرهای آماده ازدواج، آنها را به یکدیگر معرفی میکند. هنوز هم نام ۲۲۱ دختر و ۲۲۰ پسر در «دفتر وصل» باقی مانده است تا شاید یک روز بخت آنها به دست خانم کهنه چی باز شود. او که ۶۱ بهار را پشت سرگذاشته است، بهترین و لذتبخشترین لحظات زندگیاش را شنیدن خبر ازدواج دختر و پسری میداند که او آنها را به هم معرفی کرده است.از او خواستیم از زندگی خودش بگوید: سومین دختر خانواده بودم و ۱۹ سالم بود که ازدواج کردم.
رسم وفرهنگ ازدواج در آن زمان تفاوت بسیاری با امروز داشت و شاید کمتر خانوادهای پیدا شود که بازهم به رسم گذشته دخترش را عروس کند یا برای پسرش همسر گزیند. ازدواج من و همسرم به شکل سنتی انجام گرفت و در چهل و چند سالی که از زندگی مشترک ما میگذرد. «گذشت» همیشه در زندگی ما حاکم بوده است. همیشه با خود فکر میکردم چگونه میتوانم یک کار خیر و ماندگار انجام بدهم.
در محافل و جلسات مختلف که زنان حضور داشتند میشنیدم که یکی از دغدغههای بزرگ مادرها پیدا کردن همسر مناسب برای فرزندانشان است. پیدا کردن دختر یا پسر مناسب برای ازدواج بسیار دشوار است و بارها در مراسم یا هیأتها زنان از یکدیگر برای پیدا کردن دختر مناسب برای ازدواج با پسرانشان پرس و جو میکردند و در همین جلسات بود که جرقه اینکه «کار خیر کنم و واسطه ازدواج بشوم»، در ذهنم زده شد.
او ادامه میدهد: با همین نیت، دفتری خریدم و در جلسات زنانه و هیأتها و مراسمهای مختلف از خانمهایی که حضور داشتند، میخواستم اگر در بین بستگان یاهمسایههایشان دختر دم بختی وجود دارد و از شرایط آنها آگاهی دارند، بگویند تا بنویسم. مشخصات همه آنها و تلفن و آدرس را در این دفتر مینوشتم و در فرصت مناسب دخترهایی را که معرفی کرده بودند، بر اساس ویژگیهای آنها دستهبندی میکردم و بعد هم با مشخصات پسرهایی که به دنبال پیدا کردن دختر مناسب بودند، مطابقت میدادم و آنهایی را که احساس میکردم به هم نزدیک هستند، به خانوادهها معرفی میکردم.
نخستین دختر و پسری که به هم معرفی کردم، از اقوام همسرم بودند که سالهاست با خوشی کنار هم زندگی میکنند. در این چند سالی که در امر ازدواج و معرفی دختر و پسر برای ازدواج فعالیت کردهام بیش از ۶۰ زوج را به هم معرفی کردهام و قریب به اتفاقشان در کنار هم با خوشبختی زندگی میکنند. تعدادی از آنها مرا به عروسیشان هم دعوت میکنند و باید بگویم، شیرینترین لحظه زندگیام زمانی است که آنها را در لباس سفید عروس یا لباس دامادی میبینم.
البته خانم کهنه چی این اواخر کمی کم کار شده است: این روزها پیدا کردن مورد مناسب برای ازدواج بسیار سخت شده؛ در گذشته اخلاق و خانواده از معیارهای اصلی برای ازدواج بود اما متأسفانه این روزها معیارها خیلی فرق کرده است و به همین دلیل با وجود تلاش زیاد در طول شش ماه یک یا دومورد از کسانی که برای ازدواج معرفی میکنم، به نتیجه میرسد.
در چند سال اخیر دخترها تحصیلات و جیب پر طرف را اولویت اول زندگیشان قرار دادهاند و به همین دلیل هم سن شان برای ازدواج بالا رفته؛ از طرف دیگر خانواده پسرهایی هم که برای پیداکردن دختر مناسب با من تماس میگیرند سن کم را شرط اصلیشان عنوان میکنند و میبینم مثلاً پسر سی و چند ساله دنبال دختر ۲۰ ساله است! خب مشکل است... حالا دیگر داشتن وضعیت مالی عالی و پول و موقعیت شغلی جای اصالت و اخلاق و با اعتقاد بودن را گرفته است. البته این را هم بگویم، چندوقتی است که پسرها خیلی دنبال دخترهای چادری را میگیرند.
زینب خانم از سؤال ما درباره منافع مالی این کار بشدت برمیآشوبد و با دلخوری میگوید: در این سالها یک ریال بابت این کار چشمداشت نداشتهام و بهترین پاداشم دعای خیر پدران و مادرانی است که فرزندشان به واسطه معرفی من ازدواج موفقی داشته باشند.
نظر کاربران
به نظر تان مسببش کیه.