اوباما و انتظارات نا به جا از سران ۲۰
در پس لبخندهای زورکی و دستدادنهای اجباریای که میتواند مشخصه آخرین رویارویی «باراک اوباما»، رئیسجمهوری ایالات متحده، با «رجب طیب اردوغان» و «ولادیمیر پوتین» در جریان نشست امروز سران ٢٠ باشد، واقعیتی کتمانناپذیر جریان دارد: این روزها، روسیه و ترکیه برای دوری از ایالات متحده، دلایل بیشتری دارند تا اتحاد با آن.
بنابر قاعده مایلز، مواضع و سیاستهای هر فرد بیش از آنکه بر مبنای منافع جمعی باشد، در خدمت جایگاه و موقعیت اوست و آنچه امروز، در سپتامبر ٢٠١٦ میدانیم، آن است که اوباما، اردوغان و پوتین هر کدام در جایگاههایی بهشدت متفاوت نشستهاند. در حقیقت، شانس یک تغییر راهبردی در صفآرایی کشورها یا پیشرفتی جدی درباره جنگ سوریه یا دیگر بحرانها در اجلاس جاری چین بهشدت ناچیز است.
اوباما، در آستانه بازنشستگی
سابقه بیش از دو دهه همکاری با دولتهای جمهوریخواه و دموکرات سبب شده تا من بارها و بارها شاهد تکرار سناریویی مشابه باشم. رؤسایجمهور ایالات متحده و وزیران خارجه آنان حیات سیاسی خود را در بازههای چهار و هشتساله میسنجند و اوباما فقط چند ماه دیگر در پیشِرو دارد تا شاهد سرآمدن دوران ریاستجمهوری خود باشد. در این میان، اردوغان و پوتین، تقریبا مانند همه دوستان و دشمنان آمریکا، از همین حالا محاسباتشان را بر مبنای این واقعیت ساده گذاشتهاند که پس از زمان بسیار کوتاهی با رئیسجمهوری جدید سروکار خواهند داشت.
البته این به آن معنا نیست که آنان از فرصتهای موجود برای همکاری با رئیسجمهور فعلی بهره نمیبرند. از قضا، این رهبران درصدد هستند، از هر نشانهای مبنی بر استیصال یا ضعف اوباما که میتواند به سود منافع آنان باشد، استفاده کنند؛ اما این رهبران همچنین میدانند هر قرارداد یا توافق بزرگی با رئیسجمهوری فعلی لزوما به دوران زعامت جانشین او نیز منتقل نمیشود. بنابراین سؤال اینجاست که چرا باید حول مسائلی پراهمیت از خود اضطرار یا انعطاف نشان دهند؟
دور از اوباما
و این ما را به آن نقطهای میرساند که محل افتراق اوباما با همتایانش در جی٢٠ است. پوتین و اردوغان بهترتیب برای ١٧ و ١٣ سال بر مناصب ارشد دولتی تکیه زده و به عنوان اقتدارگرایانی موفق احتمالا قادر خواهند بود برای زمانی طولانیتر نیز کرسیهای خود را حفظ کنند. ما اغلب تأثیر سوءظنهایی را که میتواند نهفقط نیروي محرکهای، بلکه ثمره یک نظام فکری اقتدارگرایانه باشد دستکم میگیریم. اردوغان بهتازگی کودتایی نافرجام را پشت سر گذاشته که طرحریزان آن در تلاش برای کشتن او بودهاند. ترکیه ایالات متحده را به حمایت از کودتا، یا دستکم پناهدادن به فتحالله گولن که به باور آنکارا، مسئول کودتا بوده، متهم کرده است.
ترکها خواستار استرداد گولن هستند، اما با توجه به مدتزمان تکمیل فرایند استرداد، دشواریهای موجود در اثبات نقش گولن در کودتا و همچنین اطمیناننداشتن از چگونگی برخورد ترکها با گولن در صورت استرداد او، احتمال نمیرود این امر در دولت اوباما اتفاق بیفتد. همین موضوع مانند ابری سیاه بر رابطه اوباما و اردوغان سایه افکنده و روابط دو کشور را حول بسیاری از مسائل، از جمله گسترش دامنه استفاده از پایگاههای نظامی ترکیه در عملیات ایالات متحده در سوریه، بیشازپیش پیچیده خواهد کرد.
اوضاع درباره پوتین حتی از این هم بدتر است. هر اقدام ایالات متحده که رهبر روسیه را به چالش بکشد، از منظر او یک تهدید وجودی است. پوتین در سالهای ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤، ایالات متحده را مقصر انقلابهای رنگی در گرجستان و اوکراین میدانست. او در سال ٢٠١١ نیز هیلاری کلینتون را به حمایت و تشویق اعتراضات ضددولتی در روسیه متهم کرد. حتی حمایت او از دولت بشار اسد و مخالفت با تلاشهای آمریکا در جایگزینی رهبر سوریه، ریشه در ترس پوتین از آن دارد که ایالات متحده مصمم است همه رژیمهای خصمانه، از جمله دولت شخص او را براندازد. این سوءظنها بیانگر بخش اعظمی از بیزاری پوتین نسبت به اوباماست که مدتهاست هرگونه شانسی برای همکاری جدی دو کشور درباره طیف وسیعی از مسائل و بحرانها را تحت تأثیر قرار داده است.
صفآرایی راهبردی
از طرف دیگر، پوتین و اردوغان با وجود تاریخچه طولانی ستیز و بیاعتمادی بین کشورهایشان، اشتراکات بسیاری با یکدیگر دارند. اگر از اقتدارگرایی، نگرانی نسبت به ایالات متحده و منافع حیاتیشان در سوریه بگذریم، این دو برای همکاری دلایل اقتصادی قدرتمندی نیز دارند؛ بهویژه که بدانیم روسیه دومین شریک بزرگ تجاری ترکیه پس از آلمان است.
بنابراین نشست جاری منشأ هر توافقی بین رهبران سران ٢٠ در زمینه مبارزه با داعش یا پایاندهی به خشونتها در سوریه باشد، باید بدانیم همکاریها و توافقات عمده محدودیتهای مشخصی دارند. ایالات متحده، روسیه و ترکیه درباره سوریه برخی اهداف مشترک دارند: نابودی اسلامگرایان افراطی و حفظ اتحاد سوریه، دستکم در محدوده مرزهایش. اما پوتین و اردوغان به دنبال آن هستند طرح بلندمدتِ سوریه را با اهدافی مانند مهار نفوذ آمریکا و سرکوب ناسیونالیسم کردی پیش گیرند که به شکلی بنیادین با اهداف اوباما متفاوت است.
حرف آخر آنکه پوتین و اردوغان تا مدتها پس از آنکه اوباما دفتر ریاستجمهوری را ترک کند، در قدرت باقی خواهند ماند و این خود دلیلی کافی برای پیگیری اهدافشان، فارغ از منافع و اهداف ایالات متحده و البته نزدیکی و توجه هرچه بیشتر به یکدیگر نسبت به رئیسجمهوری است که روزهای واپسین قدرت را تجربه میکند.
ارسال نظر