وداع مادر با آخرین سرباز «نی ریز»
گوشهای مینشست و چشم به نقطهای میدوخت. ۶۰ روز بود که نگاهش به این درها مانده بود و شبانه روز با تسبیحی که مدام میان سبابه و شست میگرداند و لبهایی که لحظهای از دعا باز نمیماند، صبورانه دعا میکرد و انتظار میکشید و امروز پایان آن انتظار بود. پایانی گرچه تلخ اما نیک و ماندگار.
بانو روزیطلب، مادر وحید را میگویم، مادر همان آخرین سربازی که پوتینهایش زیر تخت جفت ماند، او که لباس سربازی خوب برازندهاش بود. همان حلاجی که پایان سطر زندگی کوتاهش، بخشش بود و هدیه کردن زندگی به سه خانواده چشم بهراه!!
قرار است تصویرگر صحنهای از وداع آخر مادری با فرزند جوانش باشم، سختترین و تلخترین لحظهها. مادری که بعد از دو ماه چشمانتظاری، آخرین بار قامت فرزندش را غرق بوسه میکند و ... چشمها میسوزد، اشک امان نمیدهد و شانهها لحظهای از لرزش نمیایستد، انگشتان روی صفحه کلید قرار نمیگیرند، ساعتهاست ماندهام که چگونه تصویرگر این وداع باشم...
سرباز، وحید حلاج، آخرین سرباز از ۵۷ سرباز مصدومی بود که ۲ ماه قبل بعد از وقوع آن حادثه تلخ، آن واژگونی، در بیمارستان شهید رجایی بستری شد و با وجود تمام تلاشها، بامداد روز چهارم شهریور، با تایید مرگ مغزی، با این جهان فانی وداع گفت.
حالا اما نوبت به وداع خانواده رسیده است، وداع مادر با فرزند، وداع برادر با برادر و همه چشمها میزبان اشک است و آه. تمام بیمارستان را اندوهی عمیق فراگرفته است.
خانواده وحید، آن سرباز وطن، واژه واژه ازخودگذشتگی و ایثار را هجی کردند. آنان با اهداء اندامهای حیاتی فرزندشان، مُهر نیکی بر پایان دفتر زندگی فرزند دلبندشان حک کردند تا وحید، با بخشیدن شادی و امید زندگی به سه خانواده، آخرین قدم را در این دنیای فانی، ماندگار بردارد. تا ثبت شود بر جریده عالم دوام او...
بانو محبوبه روزیطلب مادر داغدار "وحید حلاج" که به اعتراف همه تیم پزشکان بیمارستان شهید رجایی شیراز، صبورانه، دو ماه گذشته را بر بالین فرزندش حضور داشته، با اشک و دلتنگی، فرزندش را وداع گفت و تصمیمی ماندگار گرفت.
دل کندن از فرزندی که لحظه لحظه جوانیش را نثارش کرده و هر روز را با خاطرهای از او زندگی را تداوم بخشیده و امید به کامرواییاش، او را سرپا نگهداشته، دشوار است. این بخشش دل دریایی میخواهد. روحی بلند. بلندتر از آنچه در وهم میگنجد.
نیکیهای وحید، حالا تکمیل میشود. جوانی که همه اعضای خانواده و دوستانش از او به خوبی یاد میکنند.
مادر وحید، پیشانی باندپیچی شده فرزندش را میبوسد، چشمها را بر صورت سرد و بیجان فرزند میگذارد و با شکیبایی، وداعش میگوید و از تک تک پرستاران حلالیت میطلبد و با قدمهایی آرام از کنار تخت فرزندش دور میشود.
بانو روزیطلب گفت: وحید دلسوز بود و بیریا، نباید اینکه اعضای او اهداء شده، به کارش ذرهای ریا بدهد. رضای خدا، برای او اصل بود.
او، وحیدش را پسری باایمان توصیف کرد، جوانی که کسی را آزرده خاطر نکرد و جز نیکی از او در ذهن هیچکس باقی نماند.
"رحیم حلاج" برادر "وحید" هم که برای وداع با او آمده بود، گفت: همه خانواده تصمیم گرفتیم تا با این کار، دین برادرمان را به میهن، ادا کنیم و موجب خوشحالی او شویم.
حلاج با اشاره به ارادت آن مرحوم به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و سفرهای زیارتی او به حرم مقدسش با پای پیاده، میافزاید: در وصیت خود هم نوشته بود که آرزو دارد مثل مولایش امام حسین(ع)، تشنه لب از دنیا برود و با وقوع این حادثه در ماه مبارک رمضان، به آرزویش رسید.
دکتر "شهرام بلندپرواز"، رئیس بیمارستان شهید رجایی هم با ابراز همدردی با خانواده حلاج، گفت: خانواده حلاج، بسیار صبور بودند و در این دو ماه، بینهایت همکاری داشتند که به نوبه خود، شکیبایی آنان را سپاس میگویم؛ اکنون نیز با این اقدام، حضور او در این دنیا، ماندگار شد.
"سیاوش غلامی"، مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوندی، گفت: ۲ کلیه و کبد وحید حلاج، برای پیوند مناسب تشخیص داده شده است.
غلامی با اشاره به انتقال پیکر وحید به بیمارستان نمازی، گفت: کبد او به یک بیمار مرد ۳۹ ساله و کلیههایش به یک زن ۴۸ و یک مرد ۴۷ ساله پیوند زده میشود.
نظر کاربران
روحش شاد.واقعاحادثه ناگواري بود.
خدا صبر بده...
روحش شادویادش گرامی وازخداوند برای خانوده اش صبر آرزومبکنم
روحش شاد خدا به مادرش صبر بده واقعا دل دریایی میخاد
من یه مادرم حال مادر وحید رو درک می کنم خیلی سخته داغ فرزند اونم سرباز خدا صبرش بده بتونه تحمل کنه روح وحید عزیز رو قرین رحمت الهی امین
قلبم شکست...خدا صبر بده
خدا بهشون صبر بده واقعا اگر لطف خدا نباشد تحمل چنین مصیبتی از عهده انسان خارج است
خداصبربده به مادرعزیزوحیدواقعاوقتی متنوخوندم واسه وحیداشک ریختم خداروحشوشاد کنه خیلی سخته
باخوندن این متن قلبم شکست خیلی سخت فقط خدایاصبربده به خانواده اش