۶ اجرا؛ ۲۴ هزار تماشاگر در کنسرت «ناگفته»
از هجوم و ازدحام خبری نیست، نه اینکه کسی نیست، هیاهو و ازدحام را فرصتی نیست. چهار هزار نفر برای شنیدن صدای شهرام و حافظ ناظری و هنرنمایی «آن هشت خواننده و نوازنده»، محوطه باز برج میلاد را طی میکنند.
از دل غرفههای «جشنواره سفره ایرانی» میگذرند؛ از میان رایحهدرمانی، عسلدرمانی، گیاهدرمانی، دمنوش، سردنوش، گیاهان ارگانیک و حجامت. با آسمان پرستاره و هوای خنک و فرصت «خاطرهبازی»، پشت همان غرفهها خداحافظی میکنند و وارد محوطه اجرای کنسرت میشوند. میوزد از سر ِ امید، نسیمی. دکور صحنه، دعوتشان میکند به فضای کهکشانی. سازها کوک میشود و ویولا در دست «امین غفاری» زمزمه میکند.
بعد هم نوبت میرسد به ویلنسل «سالار غفاربجویی» و نجوای عود «بابک غسالی». حالا نوبت شوالیه آواز ایران است. لب به آواز میگشاید: «من که حیران ملاقات توام/ نقش و اندیشه من از دمِ توست/ گویی الفاظ و عبارات توام/ که خیالی ز خیالات توام...». در کسری از ثانیه، کنسرتی میبینیم با تنظیمات تازه و سازبندی غریب: یک ویلن، یک ویولا و یک ویلنسل، گروه کُر و دو نوازنده سازهای کوبهای و دف. کنسرت با فصل یک آلبوم «ناگفته» شروع میشود و در ادامه «مرا میبینی و هردم زیادت میکنی دردم»؛ شعر خواجه شیراز.
قطعهای آیکونیک که اوج هنرنمایی حافظ ناظری خواننده، در کنسرت ناگفته است. بعد از آن نوبت به ویلن و ویولا میرسد تا قطعهای از «مندلسون» را بنوازند؛ تا شهرام ناظری «آتش در نیستان» را با تنظیمی تازه بخواند؛ تا به تماشاگر فرصت فراموشی دهد؛ فراموشی «توریستبودن» در هنر و از لایههای بیرونی واقعیت به ساختار زیرین آن رسیدن؛ سلسلهمراتب نظم موسیقی را تابنیاوردن و از رازورزی مضاعف مناسبات مافیای موسیقی در ایران گذرکردن. ناظری پدر، بعد از اجرای بخش دوم، در پاسخ به میل تماشاگران برای متوسطنبودن، قطعه «اندک اندک» را برای حاضران میخواند: «دلنوازان، نازنازان در رهاند/ گلعذاران از گلستان میرسند» همزمان، صدای دف با نوای شهرام ناظری همراه میشود. به زعم او، سکوت مخاطبان موقع اجرای قطعات، مثالزدنی است و لاجرم مستحق «جایزه».
بخش پنجم کنسرت، شامل اجرای فصل چهارم آلبوم ناگفته با نام «بازگشت جاودانگی» است. شهرام ناظری قبل از شروع مثنویخوانی که به صورت بداهه اجرا شد، میگوید: تا امروز هنرمندان بسیاری «نینامه» را با ذهن و خلاقیت خود برای علاقهمندان موسیقی اجرا کردهاند، ما هم امشب این بخش را با حس خود برای شما اجرا میکنیم. حافظ ناظری قبل از آغاز بخش آخر این کنسرت با نام «عدم» میگوید: «اجرای امشب شبیه هیچکدام از اجراهایی که تا امروز شنیدهاید نبود و این در دورانی که همهچیز به تکرار رسیده، قابلتوجه است».
ناظری جوان بعد از کنسرت میگفت برای پاسخدادن به احساس هوادارانش و امضای سیدی، شبهای کنسرت تا سه صبح آنجا میمانده. همینها و البته فشارهای روزهای اول کنسرت ازجمله آوردن سههزارو٥٠٠ صندلی از شیراز موجب بیماری و تبش شده ولی او با تب ٤٠ درجه روی صحنه حاضر شده؛ چون «برای مخاطبی که اینطور خالصانه به کنسرت میآید، باید ارزش قائل شد». اما چه چیزی فصل نوی کنسرت «ناگفته» را از اجراهای قبل و بیشمار اجرای موسیقی متمایز کرد؟
١کنسرت ناگفته این تز را که فرهنگ موسیقی شرقی و غربی جمع اضداد هستند و لاجرم جمعناشدنی و زیر یک سقف نارفتنی، زیر سؤال بُرد و به همنشینی موسیقی مونوفونیک و نسبتا ساده شرقی با موسیقی پلیفونیک غربی رضایت داد؛ رضایتی نه از سر اجبار و اکراه و تسلیم که از روی رغبت و شناخت و دانایی. ترکیب سازهای زهی غربی با گروه کُر و سازهای شرقی در کنار تحریرهایی که ریشه در آواز «طاهرزاده» دارد، کنسرتی را مقابل چشمان تماشاگر قرار داد که به تعبیر ناظریها، تلاقیگاه چهار فرهنگ سنتی، کلاسیک، کلاسیک اُپرا و ملی بود. ویلن و دیگر سازهای زهی که در تجربههای پیشین موسیقی تلفیقی اغلب بهعنوان «بکگراند» استفاده میشود، در این کنسرت بهعنوان ساز سولیست حضور داشت.
انگار سازهای زهی کنسرت، «کنچرتو» میزنند (قطعهای برای ارکستر و یک ساز تکنواز. ساز تکنواز، نقش کلیدی را در تمام قطعه ایفا میکند و ارکستر، مجموعا در همراهی با ساز تکنواز است). در بحث ارکستراسیون شاهد «گسترش تکنیک سازها» (Extended Technique) بودیم. در موسیقی جهان این تکنیک را به دفعات در کارهای هانری کاو و شاگردش جان کیج دیدهایم.
تکنیکهای غیرمتعارف مانند نواختن پیانو با مشت یا ساعد یا نواختن سیمهای پیانو با دست از تجربههای اولیه هانری کاو است که بعدها کسی مانند کیج را به جهان موسیقی هدیه داد. در این کنسرت، سازها از تعریف سنتیشان خارج شدند و اصوات تازهای تولید کردند. کاربرد همین تکنیک و تمهیدات مشابه است که سبب میشود مخاطب بالقوه «خاطرهباز»، موانع ذهنی و تاریخی را پشتسر بگذارد و بیاعتنا به صنعت سرگرمی، روی صندلیاش ثابت بماند و در حد متوسط نماند. البته این شگردها را ما در کنسرت گروههایی مانند «کاسته» هم شاهدیم؛ با این تفاوت که کاسته یک گروه «جز» است ولی «ناظریها» در ذات خود، بنا بر تعریف الصاقشده بر آنها از گذشته، یک گروه سنتیاند. ناگفتهها هنوز به پایان نرسیده. از بداههخوانی دوصدایی آواز در مثنوی افشاری، نمیتوان بهآسانی گذشت.
در چند ثانیه، دو خواننده از افشاری به قرچهشور میروند و بلافاصله سهگاه و دوباره به افشاری برمیگردند! بارها دیدهایم که خوانندگان موسیقی دستگاهی گاه در افشاری به عراق اشاره میکنند؛ ولی در «ناگفته»، حافظ ناظری همین را به صورت ساده مرکبخوانی کرد. قطعه آخر (در عدم آشیانه کن) یک اتفاق در هارمونی است. گروه کُر و سازهای زهی در این بخش دست به نوآوری زیبایی میزنند. مهارت و سرعت و خلاقیت بالای نوازنده سازهای کوبهای (فرهاد صفری) حتی شهرام ناظری را به وجد آورد و تبسم را بر لبان این خواننده نشاند. ناگفته در حالی برای روز ششم با ٢٤ هزار تماشاگر در یک کنسرت تمدید شد که این روزها، شاهد تخفیفهای ٥٠ تا ٧٠درصدی برخی کنسرتهای پاپ هستیم؛ بهاینترتیب، دورانی که کنسرتها با رکود مواجه شدهاند، یک کنسرت بدون داشتن آهنگ عام و مردمی به رکورد ٢٤ هزار نفر تماشاگر میرسد و یک بار دیگر برای اجرا در «شهریور ٩٥» تمدید میشود.
٢در فیزیک، ٩٧ درصد کائنات و جهان آفرینش، سیاهی است و تنها سه درصد از کهکشانها و سیارهها خلأ است. نور که از سیاهی رد میشود، تغییر جهت میدهد و نوسان مییابد. این ماده سیاه، درونش چیزی پنهان است که آن را «اتم» میخوانیم. یکی از مشخصههای کنسرت ناگفته آن بود که تمام بخشها با آهنگ «عدم» به پایان میرسد. حافظ ناظری، برای بازنمایی این عدم و نمایش تاریکی و روشنی، مکعبهایی را پشت صحنه تعبیه کرده بود. مکعب، بُعد دارد و نمادی از عدم است و حالتش، مثل هسته اتم که دورش الکترونها قرار دارند. حافظ با بهکاربردن افکتهای نوری، این تضاد تاریکی و نور را نمایش داد.
١٢ پروژکتور پشت صحنه کار گذاشته بود که نور را به بالا ساطع میکردند. پرتوهای نور بالای صحنه با هم تلاقی پیدا میکردند. ناگفته، اولین کنسرت در فضای باز نیست؛ آخرینشان هم نخواهد بود؛ اما به گواه حافظه، اولین کنسرت در ایران است که برای بخشهای مختلف آن طراحی (Design) صورت گرفته. آوردن چهار هزار صندلی مخصوص کنسرت در فضای باز (از شب دوازدهم صندلیهای نامناسب قبلی با صندلیهای جدیدی که از شیراز آورده شده بود، عوض شد)، طراحی صحنه، نور و دیگر اجزا، از ویژگیهای مهم این اجرا بود.
٣پایان ناگفته، در «چرخهای هگلی»، بازگشتی بود به نقطه آغاز کنسرت: بداههخوانی بینظیر در «نینامه» و هارمونی اتفاق در قطعه «عدم». گروه کُر و سازهای زهی از نظر هارمونی و دو خواننده منسوب به موسیقی سنتی (شهرام و حافظ ناظری) از نظر همنشینی دو نگاه متضاد، از زمان خود جلوتر بودند. این بازگشت به آغاز، ما را وامیدارد از منظری تازهتر به سراسر کنسرت نگاه کنیم. راز تمدید دوباره و چندباره این کنسرت، همین است.
نظر کاربران
واقعا کنسرت بی نظیری بود امیدوارم که بارها و بارها تمدید بشه پدر و پسر بی نظیرن
عالي و مثال زدني و بي همتا ، خلاقانه و استادانه ......
من 34سالمه هنوزتوی کفه یه کنسرت هستم اون هم استادناظری امیدی هم به صداوسیمانداریم یه کنسرت پخش کنه ولذت ببریم افسوس.
خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست...از کجا می آید این آوای دوست....درود بر استاد شهرام ناظری و پسر هنرمندشان و همچنین نوازندگان گروه.احسنتم