۳۶۷۳۰۲
۸ نظر
۵۰۰۷
۸ نظر
۵۰۰۷
پ

جنایت، پایان ازدواج اجباری

دختری که در سیزده سالگی به اجبار خانواده تن به یک ازدواج ناخواسته داده بود، برای کشتن شوهر، با خواستگار سابقش همدست شد و شبی که قرار بود توطئه قتل اجرا شود به جوان خواستگار پیغام فرستاد: «بعد از نیمه‌های شب بیا و عشقت را به من ثابت کن!»

روزنامه ایران: دختری که در سیزده سالگی به اجبار خانواده تن به یک ازدواج ناخواسته داده بود، برای کشتن شوهر، با خواستگار سابقش همدست شد و شبی که قرار بود توطئه قتل اجرا شود به جوان خواستگار پیغام فرستاد: «بعد از نیمه‌های شب بیا و عشقت را به من ثابت کن!»

عصر دوازدهم دی‌ماه سال گذشته به کلانتری ۱۷۰ کهریزک خبر رسید جسد مرد جوانی در حاشیه رودخانه کن واقع در روستای جهان‌آباد پیدا شده است. همان روز کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی همراه با گروه کارشناسان تشخیص هویت به محل واقعه رفتند و معاینه جسد نشان داد که این جوان را در محل دیگری کشته‌اند و سپس جنازه‌اش را به رودخانه انداخته‌اند.

در نخستین مرحله از تحقیقات، کارآگاهان با بررسی‌هایی موفق به شناسایی هویت مقتول به‌نام «مرتضی.و» (۲۴ ساله) شدند و پی بردند اعضای خانواده‌اش، یک روز قبل با مراجعه به پلیس اعلام کرده بودند این جوان از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است.

با شناسایی خانواده مقتول در اسلامشهر، همسر این جوان با حضور در اداره دهم پلیس آگاهی به کارآگاهان گفت: «شوهرم دارای مغازه فروش کفش و کتانی در منطقه عبدل‌آباد است؛ ساعت ۸ صبح روز جمعه یازدهم دی ماه طبق روال هر روز، برای رفتن به مغازه از خانه خارج شده و پس از آن به خانه بازنگشت و گوشی تلفن همراهش هم خاموش است.

ازدواج در ۱۳ سالگی

در همین حال تحقیقات از اعضای خانواده مقتول آغاز شد و کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که مقتول و همسرش لیلا (۱۸ ساله) طی یک ازدواج کاملاً سنتی و البته بدون در نظر گرفتن رضایت آنها و فقط به‌واسطه نشانه‌گذاری طرفین در دوران طفولیت، ۵ سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و طی این مدت نیز درگیری‌های متوالی داشته‌اند؛ همچنین در ادامه تحقیقات مشخص شد که لیلا، پیش از ازدواجش دارای خواستگار دیگری به‌نام «حسن» بوده و علاقه شدیدی هم بین آنها وجود داشته است.

کارآگاهان با اطمینان از وقوع یک جنایت خانوادگی، به تحقیق از همسر مقتول (لیلا) پرداختند و بازجویی از این زن نوجوان از دو روز پیش آغاز شد اما وی منکر هرگونه مشارکت در قتل همسرش بود تا سرانجام همان روز (۱۸ مرداد) به مشارکت در قتل همسرش اعتراف کرد.
لیلا پسر جوان 23 ساله‌ای به‌نام حسن را معرفی کرد و گفت: «شب قتل، من و شوهرم در منزل بودیم، حوالی ساعت 3 بامداد (دهم دی‌ماه سال پیش) حسن به در منزل آمد؛ بعد از اینکه در خانه را باز کردم، مرا هل داد و داخل حیاط شد؛ حسن یک میله آهنی در دست داشت و گفت: «امشب می‌خواهم مرتضی را بکشم.»

مرتضی خواب بود؛ من داخل حیاط ماندم و حسن به داخل منزل رفت و بعد از گذشت حدود نیم ساعت، بیرون آمد میله‌ای که در دست داشت، خونی بود. از من کیسه‌ای پلاستیکی خواست تا جنازه‌شوهرم را به بیرون انتقال دهد. حسن ماشینش را آورد جلوی در حیاط؛ من هم کمکش کردم تا جسد مرتضی را داخل ماشین که یک پراید مشکی بود قرار دهد؛ بعد حسن خودش تمام وسایل شوهرم را جمع کرد و همراه جسدش برد. حدود ساعت چهار صبح، حسن از خانه ما خارج شد و به من گفت: «فعلاً هیچ‌گونه ارتباطی با هم نمی‌گیریم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد؛ بعد یک روز همراه مادرم، برای خواستگاری به خانه‌تان می‌آییم.»
با اعتراف صریح لیلا در مورد ارتکاب جنایت توسط «حسن» کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی ضمن شناسایی مخفیگاه وی در اسلامشهر به این شهرستان اعزام شدند و در حالی که وی قصد داشت با یکدستگاه خودرو پراید مشکی از محل فرار کند او را هم تنها چند ساعت پس از اعتراف‌های لیلا دستگیر کردند.

لیلا شریک جرم من

«حسن» پس از انتقال به اداره آگاهی، با صراحت به ارتکاب جنایت اعتراف کرد اما در پی اطلاع از گفته‌های لیلا درباره مشارکت نداشتن در ارتکاب قتل شوهرش به کارآگاهان گفت: «در شب جنایت با هماهنگی که از قبل با لیلا برای کشتن شوهرش داشتیم پیغام داده بود «ساعت ۲:۳۰ شب بیا و عشقت را به من ثابت کن»، من هم به منزل آنها رفتم.

درحالی که شوهرش داخل خانه خواب بود، تا ساعت ۳:۳۰ بامداد در داخل حیاط با هم صحبت می‌کردیم؛ بعد به همراه لیلا وارد اتاق شدم و بالای سر مرتضی رفتم و پس از مقداری کشمکش، با چکشی که از چند روز قبل به لیلا داده بودم و او در خانه مخفی کرده بود ضربه‌ای به سرش زدم؛ همزمان با من، لیلا نیز یک بالش را روی صورت مرتضی فشار می‌داد تا صدایش درنیاید چون پدر و مادر لیلا در منزل کناری زندگی می‌کردند.

بعد از اینکه کار مقتول تمام شد شوکه شده بودم؛ حتی یک لحظه می‌خواستم آنجا را ترک کنم...؛ از لیلا مقداری پارچه گرفتم و دست و پای مقتول را بستم و جسدش را داخل کیسه پلاستیکی گذاشتم و با کمک لیلا، جنازه را تا حیاط آوردیم. لیلا داخل کوچه را دید که کسی نبود؛ من ماشین خودم را آوردم جلوی در خانه؛ بعد جنازه مرتضی را با همدیگر روی صندلی عقب ماشین گذاشتیم و بردیم داخل یک رودخانه انداختیم.»

سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، گفت: «با توجه به اعترافات صریح هر دو متهم، قرار بازداشت موقت آنها از سوی بازپرس صادر شد اما به علت ارتکاب جنایت در شهرستان اسلامشهر، هر دو متهم برای ادامه رسیدگی به پرونده دراختیار پلیس آگاهی و مقام قضایی شهرستان اسلامشهر قرار گرفتند.»
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • user

    طلاق برای چیه نمی خواهی جرا بیچاره را می کشید ؟ نتیجه اجبار در هرزمینه اشتباه است غیر مستقیم قاتل اجباره کنندگان هستند

  • زبونکوتاه

    واقعازجر آوره.چطورمیشه تواین مملکت اینهمه آمار شوهرکشی بالاباشد؟؟؟متاسفم ازعدم امنیت خانوادگی واجتماعی برای ملت ایران.

  • میرزا

    بنده نمی دونم چرا این مردم از این همه نتیجه ازدواج اجباری درس عبرت نمی گیرن؟؟؟!!! اونی که فرموده طلاق!!! برای این دختر که با اجبار شوهرش دادن اتفاق نمی افتد، چون اگه اهل منطق بودن به اجبار شوهرش نمیدادن!!!؟؟؟ فقط خداوندا به داد دخترهای هم چون گل این مرز و بوم برسد جز ذات پاکستان توی پناهی ندارن!!!؟؟؟

  • ساراازاصفهان

    می کشن چون نمیتونن طلاق بگیرن.خاله ی من بیست ساله شوهرش بش خیانت میکنه هنوز نتونسته طلاق بگیره

  • بدون نام

    چجوری طلاق بگیرن ؟مگه خانواده حمایت میکنه؟بعدشم زن مطلقه تو جامعه ی سنتی بیچاره اس.

  • بدون نام

    خوب ساراخانم سلام واسه خاله جونتون سلام برسونید وبگیدبهش که بیست یال زندگی کرده وبه خاطربچه هاش بچسبه به زندگیش
    درضمن مگه نمیگید بیست ساله نمیتونه طلاق بگیره؟پی چراتون شوهدشونکشته پس اون خانم مشکا داست

  • ندا

    بیچاره پسره چرا حالا کشتنش

  • بهلول

    این همه زن و دختر را میکشن، و برچسب خیانت هم میزنن! حالا که یک مرد کشته شده ببین چه الم شنگه ای شده!!؟؟ بابا اگه به زن و دختر اهمیت می دادن به اجبار شوهرش نمیدادن یکی هم حالا پدرومادر دختره هیچ!!! اون آقایی که به زور و اجبار دختره را گرفته دیگه، کیه؟؟؟!! خیال میکنی به راحتی طلاق میدهد؟ نه دختره آخرین راه جدا شدنش را امتحان کرده!! اگه دختره کشته میشد ده ها برچسب خیانت میزدن!!! حالا که پسره کشته شده باز انگ خیانت به دختره میزنن!!؟؟؟ تورا خدا عدلت مردم را ببین!!؟؟ واقعاً تاسف باره، نمیدونم زنها و دخترها چه هیزم تری به این مردم فروختن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج