جستجوی آینده در ته فنجان!
دو روز بیشتر به پایان عمرش نمانده بود و ساعتها به سرعت سپری میشد، دیدن ساعت برایش عذابآور شده بود. روز آخرهمه فامیل جمع شده بودند، از همه حلال خواهی میکرد، عمه که از همه بزرگتر بود مرتب میپرسید، کی بهت گفته ؟
و جواب لیلا این بود که خودش مرگ منو دید! هر چه فامیل و عمه خانم میگفتند کی دیده؟ جواب لیلا فقط همین یک جمله بود و بس که خودش مرگ منو دید!
لحظه موعود فرا رسید، رنگی به رخسار لیلا نمانده بود ثانیه به ثانیه طی میشد، شب عجیب طولانی شده بود و در یکی از همین ثانیههای یکشنبه شب لیلا باید جان میسپرد.
همه فامیل مستاصل شده بودند که لیلا را چطور دلداری بدهند. شب به چه سختی گذشت، چشمان مضطرب و نگران لیلا به ساعت روی دیوار دوخته شد که ناگهان صدای اذان نوید رسیدن صبح را در همه جا طنینانداز کرد و نوید اینکه لیلا باز هم میتوانست طلوع صبح امروز را ببیند.
ناگهان صدای عمه خانم بود که لیلا را به خود آورد، بفرما، اینم صبح، دیدی اتفاقی نیفتاد، حالا میگی این مسخرهبازیها رو برای چی درآوردی؟
لیلا در حالی که هنوز هم دلهره امانش نمیداد و نگرانی از چشمانش میبارید، گفت: مسخرهبازی چیه خودش گفت تا دوروز دیگه بیشتر زنده نیستی و این بار عمه با تمام عصبانیتش گفت، ذلیل شده میگی کی بهت گفت یا نه؟ و لیلا بریده بریده جواب داد... رمال.
کم نیستند مانند لیلا که اینگونه ساده لوحانه حرفهای افرادی که خود را رمال و داننده آینده عنوان میکنند باور کرده و زندگی خود و اطرافیانشان را تنها به خاطر یک مشت حرفهای بیپایه و اساس به جهنمی بدل میکنند.
کم نیستند افرادی مانند لیلا که به دنبال آینده و اطلاع از بخت و اقبال خود مرتب از این فالگیر به آن فالگیر میروند و آنقدر قهوه مینوشند تا شاید ته یکی از همین فنجانها آن بخت و اقبال رویایی از لابهلای ته ماندههای قهوه سر در آورده و خوشبختی را برای آنها به ارمغان آورد، که بعضیها هم مثل لیلا به جای بخت، اجلشان از لابهلای ته ماندههای قهوه سر در میآورد!
کاش داستان رفتن پیش رمالی و فالگیری به همین چیزها ختم میشد. عمق فاجعه بیش از اینهاست. فاجعه جایی است که بشنوی یک زن به جای رفتن به «سونوگرافی» تنها با حرفهای یک رمال که به او این اطمینان را داده این فرزند نیز یک دختر است اقدام به سقط جنین کرده و زمانی که کار از کار گذشته متوجه میشود جنین یک پسر است!
دیوانهکننده زمانی است که دانشجویی مقابلت بایستد و در پاسخ پرسش تو درباره یک فالگیر معروف، با حالت کاملاً حق به جانب و خیلی جدی به تو بگوید که اگر راجع به آن فالگیر در نزد تو که اعتقادی به آن نداری حرفی بزند در عرض چند ساعت تبدیل به سنگ خواهد شد!!!!
انسان باید به کجا برسد که عقلش، این نعمت بزرگ خداوند را بلااستفاده بگذارد و آیندهاش را در گوی شیشهای و کتابهای قدیمی و فال و پاسور و در ته یک فنجان قهوه جستجو کند!
چه میشود که انسان به جای تفکر و تعقل و مشورت و تلاش در امور زندگی خود، تمام سرنوشت و آینده و برنامهریزیهای خود را بر پایه حرفهایی که از هیچ منطق علمی برخوردار نبوده و با هیچ مکتب دینی همخوانی ندارد گذاشته و عنان اختیار خود را میسپارد به دست شخصی به اسم رمال!
وقتی به دفتر خبرگزاری آمد کلی برنامه گذاشته بودیم که به اصطلاح خودمان مچش را بگیریم، اما وقتی وارد شد و گفت که توبه کرده، شنیدن ماجرای وارد شدنش به وادی رمالی و خارج شدنش از آن برایمان جذاب شد.
خودش میگفت بخت بسته خواهرش او را به وادی رمالی کشانده. میگفت پیش هر رمالی که برای گشایش بخت خواهرش میرفتند بیفایده بوده، تا جایی که خودش دست به کار میشود و میرود دنبال کتابها و آموزش رمالی تا از این طریق بتواند خودش رمالی کرده و بخت بسته خواهرش را به اصطلاح خودش باز کند.
میگفت رمالی، فالگیری، جنگیری و دعانویسی همگی یک جور کارهای شیطانی هستند و هیچ فرقی با هم ندارند.
اعتراف میکرد که با علم به اینکه اینگونه کارها گناه است به سمت آنها رفته و در ادامه با تکان دادن سری میگفت که انسان جایز الخطاست و خدا را بابت توفیق بازگشت زودهنگامش از آن وادی گناه شکر میکرد.
وقتی گفتم به صحت رمالی اعتقاد داری، در رد آن میگفت اگر اینها دانندهی آینده و غیب بودند زمانی که به آنها مراجعه میکنی که باید از قبل بدانند برای چه آمدی و دیگر نیازی نباشد که از خودت سوال کنند. همین که میگویند برای چه آمدی؟ معلوم است که از هیچ چیز اطلاع ندارند.
از حال بدش مدتی پس از شروع رمالی میگفت و ادامه داد: به پیشنهاد یکی از دوستان برای رفع حالت روحی نامساعدی که پیدا کرده بودم به پابوسی امام رضا(ع) رفتم. دوستم به من گفته بود وقتی آنجا رفتم خودم را به ضریح نزدیک کنم چون مدخل ورودی فرشتگان به ضریح از بالای گنبد و ضریح است و میگویند که اگر نزدیک ضریح باشی ممکن است بال فرشتگان به تو بخورد و حالت کمی بهتر شود. این شد که تا میتوانستم به ضریح نزدیک شدم و عجیب حالم دگرگون شد.
ادامه داد: مدتی بعد حدیثی از پیامبر(ص) را شنیدم که «هرکس در قیامت با آنچه در این دنیا با آن انس داشته محشور میگردد» و میگفت اصلاً دوست نداشتم انیس و مونسم در آن دنیا شیاطین باشند و با شنیدن این حدیث، رمالی را برای همیشه کنار گذاشتم. هرچند که شنیدن سرگذشت و نحوه تاسفبار مردن بعضی از رمالانی که میشناختمشان هم در گرفتن این تصمیم بیتاثیر نبود.
یک استاد دانشگاه نیز دور افتادن از دین و معارف دینی را سبب رونق گرفتن بازار رمالی در جامعه عنوان میکند و تنها راه مقابله با آن را ترویج معارف دینی میداند.
«محسن کرمی» با رد ادعای رمالان مبنی بر اطلاع از آینده و عالم غیب، میگوید: با توجه به گفتههای قرآن، اطلاع از عالم غیب فقط از آن خداست و پر واضح است که بین گفتههای قرآن و ادعای این افراد کدام یک درست است. با توجه به آیات قرآن ادعای این افراد فقط در حد همان ادعا و نه بیشتر است.
به گفتهی کرمی تنها اطلاع از عالم غیب از آن خداست و فقط کسانی میتوانند به این عالم ورود پیدا کنند که خداوند به آنها اذن داده باشد و آنها را تحت حمایت خود قرار دهد که این افراد نیز پیامبران و امامان هستند.
به گفتهی این استاد دانشگاه آزاد کرمانشاه، در دورهی حیات ائمه نیز رجوع به رمالان وجود داشته که امامان اینها را رد میکردند و مردم را از رجوع به این افراد پرهیز میدادند.
وی با بیان اینکه متاسفانه بسیاری از دعانویسان با استفاده از متون و ادعیه دینی بازار کلاهبرداری خود را رونق دادهاند، به ادعای این افراد مبنی بر شفابخشی و شفا دادن بیماران اشاره میکند و میگوید: حتی پیامبران و امامان با آن قداست ذاتی خود چنین ادعایی نداشتهاند و همواره در احادیث خود بر اینکه شفادهنده فقط خداست تاکید بسیار داشتهاند و فقط دعا میکردند و از خداوند شفای مریضان را میخواستند، نه اینکه خود شفادهنده باشند.
این استاد دانشگاه فرهنگسازی و ترویج معارف دینی را تنها راه مقابله موثر با پدیده رمالی در جامعه عنوان میکند و میگوید: باید به مردم در خصوص عدم رجوع به این افراد آگاهی داده شود و با ترویج معارف دینی و معارف زلال و غنی اهل بیت از بروز این پدیده در جامعه جلوگیری کرد.
یک روانشناس نیز خلاء عاطفی و عدم اعتماد به نفس را عامل اصلی گرفتار شدن افراد در دام رمالان عنوان میکند.
«عظیم عظیمی»، وجود پدیدهی رمالی را در طول تاریخ نتیجهی سوءاستفاده عدهای افراد سودجو از ضعف اعتماد به نفس و اراده مردم جامعه بیان میکند.
این روانشناس نقش مادران را در اشاعهی باورهای غلط مهم میداند و میگوید: مادری که باورهای غلط دارد سبب میشود تا این باورها در ذهن فرزندانش ریشه بدواند و اگر آن فرزندان در طول زندگی خود دچار خلاء شوند به سمت باورهای غلطی که فراگرفتهاند کشیده میشوند و در ادامه این اتفاق، در دام افراد سودجویی همچون رمالان خواهند افتاد.
عظیمی تنها راه مبارزه با این پدیده را افزایش اطلاعات مذهبی و علمی مردم جامعه میداند و ادامه میدهد: باید پدیده رمالی به لحاظ فلسفی، دینی، روانشناسی و جامعه شناسی بررسی شود و آموزشهای لازم در این خصوص به افراد جامعه داده شود تا به تدریج مردم از خرافات دست برداشته و به سوی حقیقت حرکت کنند که این امر نیز در نتیجه افزایش آگاهیهای علمی و مذهبی جامعه میسرمیشود.
خلاصه کلام اینکه اینها اگر دانندهی غیب و آینده بودند و اجل انسانها را میفهمیدند که فکری به حال خودشان میکردند و اینکه آینده همین جاست، در دستت، نه در کف دستت... به چه وسعتی روبرویت ایستاده، نیازی نیست ته فنجان دنبالش بگردی!
نظر کاربران
مثل این که خودتان هم قسمتی به نام فال دارید ها!!!
زیاد دور نروید.