ما و ساشا اوباما و سیندرلا
در روزهای گذشته صفحات شبکههای اجتماعی فارسیزبان پر شده بود از اخبار جستهوگریختهای در مورد ساشا اوباما.
ساشا که حدود نیمی از عمر ١٥ ساله خود را در کاخ سفید گذرانده است، برای فاصله گرفتن از زندگی مجللش در یک رستوران غذاهای دریایی در جزیره مارتازوینه یارد در ماساچوست مشغول به کار شده است.
ساعت کار او هر روز از ساعت ٧:٣٠ صبح آغاز میشود و تا ساعت ١١:٣٠شب به طول میانجامد. کار طاقتفرسایی که با زندگی مجلل دولتی میتواند فاصله زیادی داشته باشد. کاری بیرون از دیوارهای بلند و ماشینهای آخرین مدل و جلسات و مراسم و....
ساشا که با نام کامل خود «ناتاشا» در این رستوران کار میکند، همزمان فنون خدمترسانی مانند نظافت میزها، گرفتن سفارش و آمادهسازی رستوران پیش از باز شدن آن را در یک غذاخوری دیگر نیز میآموزد. موضوعی که بسیاری از ما فکر میکنیم، به آموزشی احتیاج ندارد و هر کسی میتواند آن را انجام دهد.
حالا کاری نداریم که در آنجا هم مثل ایران بهخاطر مسائل امنیتی، ٦ نفر از مأموران سرویس مخفی بهطور مداوم ساشا را همراهی میکنند و با نشستن روی نیمکتهای تحویل غذا یا در خودرویی بیرون رستوران، او را تحت نظر دارند؛ مهم این است که اوباما و همسرش بارها گفتهاند که تلاش میکنند فرزندانشان را به شکل طبیعی بزرگ کنند. به همین دلیل آنها به دختر خود اجازه دادهاند کاری موقت را در این رستوران داشته باشد.
نمیدانم از جذابیت کدام بخش این موضوع میتوان نوشت؟ اینکه فرزند کوچک یک مقام عالی دولتی، در کوچه و خیابان تردد میکند و کار میکند؟ اینکه دختری است که برای زندگی مستقل برنامهریزی دارد؟ اینکه رئیسجمهوری و همسرش دوست دارند، فرزندشان بهطور طبیعی بزرگ شود؟ یا اینکه در مقابل، در اینور دنیا، خبری از این کارها نیست و فرزندان به کمتر از آنچه در نزد خانوادههای پدری داشتهاند، راضی نیستند.
نمیدانم چه شده است که این تمایز کشنده طبقاتی در آمریکا میتواند با اندک درایت و تمهیدی برداشته شود و به فرودستان جامعه این نوید را بدهد که زندگی برای فرادستان، همیشه بر یک منوال نمیماند و کار طبقات پایین پست و فرومایه نیست؛ اما در ایران این تمایز غیرقابل پوشش است و روزبهروز افزونتر میشود و ارادهای هم برای حذف و انحلال این اندیشه تبعیضطلبانه وجود ندارد.
تا به حال نشده است با آنکه از گذشتههای دور ارج و قرب کارکردن در دوران کودکی و روی پای خود ایستادن نشانه مردمی بودن و همت عالی بسیاری از افراد بوده است، ببینیم که فرزند مقامات و سایر طبقات مرفه، آستین همت بالا زدهاند و دست اندرکار کاری شدهاند که سایر مردم هم از همان محل ارتزاق میکنند. نشده است که حتی فرزندی از فرزندان را در صف نان و گوشت ببینیم، چه برسد به اینکه بخواهند عاری از هرگونه رانتی روی پای خود بایستند!
نمیدانم چه شده است که در روزگاران جدید ایرانیان تحصیلکرده جز به کارهای دولتی و مدارج عالی کار دل نمینهند و باورپذیری فرزندانمان را نتوانستهایم تا حد زندگی روزمره سایر مردم تنزل یا ارتقا دهیم؟
کاش جامعهشناسان و روانشناسان بنشینند و بیندیشند که چرا به همان میزانی که کفشهای سیندرلا و عقده سیندرلا شدن برای جوانان ما وجود دارد و از محبوبیت برخوردار است، کار کردن ساشا اوباما هم مورد توجه و تقدیر است. فارغ از مسائل جنسیتی، جلوی کار کردن و کارآموزی ما را که نگرفتهاند! پس چرا به عوض نشستن در پشت مانیتورها و شبکههای اجتماعی، همتی نمیکنیم و در تابستان دست به انجام کاری نمیزنیم کاری با ارزش مادی یا حتی کار داوطلبانه و انساندوستانهای با ارزش معنوی!
کاش ما هم یاد بگیریم که استقلال اقتصادی سالم را از همان دوران کودکی بهعنوان یک ارزش به نسل بعدی خود انتقال دهیم و....
نظر کاربران
اینقدرازانها نفرت داریم اما زندگی شان راببینیم اما ازما صدتا چاکر ماکر دارند .........