سرمایه اجتماعی یا اقتصادی
قاسم تقیزادهخامسی-مشاور رئیس اتاق بازرگانی تهران در روزنامه شرق نوشت: اقدام سنجیده رئیسجمهوری در احیای سازمان برنامه و بودجه، امری پسندیده و مبارک است و باید برای آنان که این مأموریت خطیر را پذیرفتهاند، دعا کرد تا عاقبتبهخیر شوند.
قریب ٧٠ سال است از نگارش اولین برنامه توسعه در ایران که همزمان با نخستوزیری «عبدالحسین هژیر» شروع شد، میگذرد و تا امروز همه برنامههای توسعه و عمرانی تا چشمانداز ٢٠ ساله که حاصل هزاران ساعت تلاش کارشناسی و آرمانش رسیدن به جایگاه اول اقتصادی و فناوری در منطقه است، ابتر ماندهاند.
از افق چشمانداز، کمتر از ١٠ سال باقیمانده است، اما تاکنون هیچ مرجعی از پیشرفت اهداف آن سندی منتشر نکرده است. از آن طرف کشورهایی مانند هند، کرهجنوبی، مالزی، تایلند، ترکیه و حتی چین که سالها پس از ایران وارد برنامهریزی توسعه شدهاند، امروز یا در فهرست کشورهای توسعهیافته قرار گرفتهاند یا در مسیر آن بهسرعت حرکت میکنند.
«دنگ شیائو پینگ»، ٢٠ سال پس از آنکه در ایران اولین برنامه هفتساله عمرانی بهتصویب رسید، با شعار «گربه باید موش بگیرد، سیاه و سفید آن اصلا مهم نیست»، پرجمعیتترین ملت کره خاکی را با داشتن ٦٠٠ میلیون فقیر با شعار «تولید» به جایی رسانده است که غالب کالاها در دنیا از نوع چینی آن وجود دارد.
او به جامعه روستایی چین که ردای سرخ چپگرایی افراطی را بر تن کرده بود، آموخت ثروتمندشدن هدفی است که ارزش تلاش را دارد و از دل مائوئیستها که عملگرایی را تخطئه میکردند، «پراگماتیست»ترین استان را ساخت و آنها را به این باور رساند به «نیت خیر» کاری نداشته باشند، نتیجه را ببینند و قضاوت کنند! «دنگ» که در حیات مائو دچار تبعید و زندان شد، دست از اهداف خود نکشید و با برگ مائو، حکومت را در دست گرفت.
او ابتدا اقتصاد روستایی را به پرواز درآورد؛ هرچند این پرنده هنوز هم در قفس کنترل دولت گرفتار است و غالبا شرکتهای دولتی هستند که رشد میکنند و شرکتهای خصوصی موفق آنهایی هستند که عناصر اقتصادی آنها تحت فرمان حزب عمل میکنند؛ اما میخواهند بهتدریج این قفس را بزرگتر کنند که اگر چنین نکنند، صاحبنظران اقتصادی معتقدند رشد چین در آینده متوقف یا حتی ممکن است محو شود. میگویند اگر حزب از اقتدارگرایی به سمت دموکراسی میل نکند، احتمال توقف توسعه پیشبینیشدنی است.
لذا تا زمانی که خرد جمعی همراه با همگرایی و تفاهم فیمابین دولت، مردم، بخش خصوصی و نهادهای مدنی ایجاد نشود، نمیتوان انتظار محصولی به نام «توسعه» را که از برنامهریزی نشأت میگیرد، داشت. توسعهنیافتگی با کمبود درآمد، ارزیابی نمیشود؛ چه اینکه در ایران قبل از انقلاب و در همین دهه اخیر، میلیاردها دلار درآمد کشور در یک ساختار ناکارآمد و خودشیفتگی مدیران توسعهنیافته و خودمدار بر باد رفت و دودش چشم و دل ملت را سوزاند؛ تاآنجاکه طبقه ضعیف، نحیفتر و نمودار توانایی اقتصادی طبقه متوسط جامعه رو به افول گذاشت.
به همین دلیل است که عاملان برنامهریزی توسعه و اقتصاد، رابطه مردم و دولت را شرط اصلی موفقیت برنامهها میدانند و سرمایهگذاری، کوچککردن دولت، آموزش، بهداشت، درمان عمومی و... را مسائل ثانویه میشمارند و براساس بررسی کشورهایی که موفق بودهاند، به این نتیجه رسیدهاند که «توانمندسازی» ملتها سخن اول در رسیدن به اهداف هر برنامهای است.
امروز برنامه توسعه تنها ذکر آرمانهایی نیست که در قالب بند و تبصره مکتوب و به دستگاههای اجرائی ابلاغ میشود، هر برنامهای که به پیدایش«سرمایه اجتماعی» و همکاری جمعی ملتها و اعتماد متقابل نینجامد؛ اگر در قالب میلیاردها دلار «سرمایه اقتصادی» هم ترسیم شود، محکوم به شکست است. توجه به تغییری که در جهان در حوزه نگاه به اجرای برنامه با تأکید بر فاکتور سرمایه اجتماعی رخ داده، میتواند در سازمان برنامه و بودجه ما نیز مدنظر قرار گیرد.
ارسال نظر