حمله آزولای فیلیپین به لالههای انزلی
هوا ابری است. گرفته و دم کرده. تالاب انزلی از زیباترین تالابهای جهان در این عصر بارانی زیباست. زیبا و خیال انگیز.
با هیجان درباره این آب فرش شده میپرسم. چرا آب سبز شده؟ آقا منصور صاحب قایق موتوری و یکی از محلیها که به قول خودش ۳۶ سال است در تالاب انزلی رفت و آمد دارد ناامیدم میکنند: «این همان گیاه آزولاست که دارد تالاب را نابود میکند. ۱۵ سال پیش برای اینکه غذای پرندهها تأمین شود و خوراک مناسبی باشد برای مزارع برنج، اینجا بذرش را پخش کردند. از جنوب شرق آسیا آورده بودند. حالا همین گیاه دارد نفس تالاب را میگیرد.»
محلیها معتقدند آنقدر رشد این سرخس آبی سریع بوده که نمیگذارد تالاب نفس بکشد. جریان باد مدام تکههای جدا شده این گیاه را که مانند ستاره است جا به جا میکند و سرخس لای نیها و بقیه گیاهان میرود و جلوی جذب اکسیژن و رشد آنها را میگیرد.
همراهانم به موجشکنهای کنار آب که توسط شرکت بنادر و کشتیرانی ساخته شده هم اشاره میکنند و میگویند اینها هم فشار آب را کم کرده: «هرچند این موجشکنها مانع ورود موجها به داخل شهر شده اما حسابی جلوی فشار آب را گرفتهاند و آب یک جورهایی راکد شده.»
قایق موتوری آب را میشکافد و بسرعت از کنار کشتیهای کوچک و بزرگی که در اسکله بندر انزلی پهلو گرفتهاند، میگذرد. صدای بوق چند نفتکش به گوش میرسد. حالا وارد مسیر تالاب شدهایم. پل نیمه شکسته و زنگزده داخل آب این را اعلام میکند؛ ورودی تالاب. میگویند تالاب انزلی 20 هزار هکتار وسعت دارد و 10 شبانه روز طول میکشد که به همهجایش سر بزنی. نیزارهای اطرافمان زیباست و با برگهای سبز روشن و تیره انگار دو سویمان رنگ آمیزی شده. درختچههای کوتاه زیر باران ملایم میدرخشند. نمیدانم نام این درختچهها چیست اما هر چه هست زیبایی تالاب را دو چندان کرده.عطر گیاهان خیس باران خورده با نسیم خنک آب روی پوست صورتم مینشیند.
چند روز قبل در بندر انزلی باران شدیدی باریده و همین باعث شده گیاه آزولا از سطح مرداب تا دریا و اسکله بندرانزلی پیشروی کند و همه جا سبز شود. پا به ساحل خزر هم که میگذاری تکههای سبز سرخس آبی را میبینی. هرچند میگویند این سرخس برای آب شور هیچ ضرری ندارد و در آب شیرین برای رشد گیاهان بازدارنده است.
مسعود باقرزاده کریمی، معاون امور تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست هم درباره آزولا برایمان بیشتر میگوید: «این گیاه در سال 74 از فیلیپین وارد کشور شد. آزولا یک گیاه شناور در آب است که در مناطق مرطوب رشد میکند و مملو از ازت است که برای کشاورزی و برای مزارع برنج بسیار مفید است اما برای آبهای ساکن مانند تالاب ضرر دارد و کارکردهای طبیعی تالابها را مختل میکند. سنبل آبی که به گیاه شیطانی هم معروف است حتی از آزولا هم برای تالاب انزلی خطرناکتر است.»
هر قدر جلوتر میرویم قسمتهای فرش شده آب با این گیاه را بیشتر میبینم. یک جا آب سبز سبز است و جای دیگر زرد و قهوهای؛ سه رنگ این سرخس. این گیاه آبی واقعاً همه تالاب انزلی را فراگرفته. قایق موتوری کنار یکی از نیزارها متوقف میشود. شمار زیادی از نیها زرد شده. لای نیها هم این سرخس به چشم میخورد.
آقا منصور که بیش از 30 سال است در تالاب انزلی قایق میراند برایم میگوید که 80 درصد مرداب را وجب به وجب میشناسد و آن قسمت کوچکی هم که برایش ناشناس مانده به دلیل آن است که قایق نمیتواند واردش شود. کم کم به محوطه لالههای تالاب میرسیم. گل صورتی رنگی که نیلوفر آبی یا لاله تالاب نامیده میشود. اینجا یکی از مناطق مهم گردشگری بندر انزلی هم هست. قایقهای زیادی در میانه و نزدیکی گلها توقف کرده و گردشگران مشغول عکاسی هستند. قایق ما با گلها بیش از بقیه قایقها فاصله دارد اما بقیه قایقها به گلها نزدیک شدهاند: «پره قایقها به ریشهشان میگیرد. برای همین هر سال گلهای لاله کمتر از سال قبل میشود.»
در محوطه گل لاله تا چشم کار میکند برگهای سبز پهن میبینی و پسته دریایی که با ساقههای بلند رو به آسمان دارد. قسمت میانی لاله، سبز و برجسته است که دانه یا بذر گیاه را در خود دارد. محلیها باقالی دریایی مینامندش. چون شباهت اندکی به باقالی دارد. برخی هم به خاطر دانه دانه بودنش به آن پسته دریایی میگویند. کودکی که در یکی از قایقها نشسته، داد میزند: «چقدر شبیه میکروفن هستند.» نگاهم دوباره به سمت لالههای تالاب و پستههای دریایی برمیگردد. راست میگوید ساقهها بلندند و پستههای دریایی بعد از افتادن گلها درست مانند میکروفنهایی درون آب. این گلها در دنیا کمیابند و آنقدر زیبا که دلت میخواهد ساعتها تماشایش کنی. میگویند اگر نابود شود هیچ راهی برای احیایش نیست.
گردشگر یکی از قایقها تا دستش را به سمت گل صورتی زیبایی دراز میکند، صدای منصور بلند میشود: «گل را نچین حیف است به میوهاش هم دست نزن! یکیاش را که بچینی، 17-18 گل سال بعد را نابود کردهای. امان از دست این مردم؛ نمیدانی چقدر از دستشان حرص میخورم. چرا به منابع خودمان رحم نمیکنیم. بروید بلوار ببینید چقدر از همینها میفروشند. از تالاب آبکنار میچینند. چکمه و لباس پلاستیکی میپوشند و شبها میروند سر وقتشان. اینجا کمتر میتوانند بچینند، گشت محیط زیست یکسره میآید و میرود. خیلی از قایقرانها هم حساس هستند.»
منصور چند بار در تالاب چرخ میزند و ظرفهای یک بار مصرفی را که توی آب ریخته نشانم میدهد: «نمیدانی چقدر زباله و ظرف یک بار مصرف داخل تالاب رها شده و زیر آب رفته.» او همین طور قایق را جلو میراند و زبالههای کف مرداب را نشان میدهد.»
او چند گل پوسیده را از درون آب بیرون میکشد و نشانمان میدهد: «خفه شدهاند. با همین آزولا و گل و لای. میدانی چند سال است این تالاب لایروبی نشده؟ چند بار دستگاه آوردند اما به جایی نرسید.» آقا منصور بارها به قایق و عمق کم آب اشاره میکند؛ جاهایی که موتور قایق هم بسختی کار میکند: «پر از گل و لای است و همین آزولا.» مسعود باقرزاده هم لایروبی را برای تالاب انزلی مفید میداند چراکه حجم بالای رسوبات مانع ورود جریانهای رودخانهای به تالاب میشود. طرحهای ملی که در آینده در این تالاب اجرا میشود با تمرکز بر لایروبی از تالاب است تا دهانه رودخانهها باز و آبهای رودخانهای وارد تالاب شود. سازمان حفاظت محیط زیست هماکنون با کمک پژوهشگران ژاپنی طرحهایی را به صورت پایلوت - پلان اجرا میکنند که این طرحها میتواند در آینده برای تالاب انزلی مفید باشد. از جمله طرحهای ملی که برای تالاب انزلی در آینده اجرا میشود همین لایروبی است.
قایق موتوری کمی آن سوتر که عمق آب بیشتر شده آب را میشکافد و پیش میرود. حالا نزدیک ورودی تالاب غازیان هستیم. جایی که یک دستگاه لایروب بزرگ هست اما کسی داخلش نیست تا با او صحبت کنم: «همیشه خالی است، سالهاست اینجا افتاده و کسی هم سراغش نمیآید.» اینجا تالاب به روستاهای اطراف میرسد. خیلی از گردشگران صبح میآیند و به قایقرانها میسپارند تا غروب پیشان بروند. اینجا گردشگرانی را میبینم که قلاب ماهیگیریشان را به آب انداختهاند: «میآیند از آب و هوا و زیباییهای اینجا استفاده کنند. کپور هم هست. گاهی که شانس یارشان باشد میگیرند.»
کم کم در دل آب جلو میرویم، دور تا دورمان جنگلهای زیبایی میبینم که به روستاهای صومعهسرا و رشت منتهی میشود. در این هوای طربانگیز آدم دلش میخواهد از قایق پیاده شود و گشتی در روستاها بزند. در کنار مزارع سرسبز، درست کنار آب، ناگهان گاو، گاومیش و اسبهایی را میبینم که در حال چرا هستند. اینجا موزه حیات وحش تالاب انزلی است. این مزارع گسترده در میان تالاب جایی است برای چرای این حیوانات و منظرهای زیبا برای گردشگرانی که بعد از دیدن لالههای زیبا به این بخش از تالاب رسیدهاند. تصویر زیبای تالاب با لالههای درخشانش هنوز در ذهنم موج میزند که به ساحل میرسیم.
در اسکله بندر انزلی که به بلوار معروف است تا دلت بخواهد در کنار بساط باقالی پخته، پسته دریایی میفروشند. همان بذر نایابی که هرگز نباید از ساقه جدا شود. بهایش ناچیز است، از 500 تومان تا 1500 تومان. دانههایش را پوست میکنند و میخورند. هر چند طعم خاصی ندارد. آقا منصور که این صحنهها برایش آشناست سری تکان میدهد و با تأسف میگذرد. از آقای فروشنده میپرسم: «مگر نمیدانی کندن این گیاه ممنوع است. این گل تا چند سال دیگر نایاب میشود.» سرش را به زحمت از روی گوشیاش بلند میکند: «اینها پرورشیاند. از تالاب آبکنار آوردهایم.» در میانه این گفتوگو دوستش چند کیسه پسته دریایی تازه برایش میآورد. تازهاش 2 هزار تومان. یاد حرفهای آقا منصور میافتم و کندن شبانه گلها در تالاب آبکنار. بهایی ناچیز برای نابودی زیباترین گیاه تالاب انزلی. از کنارشان میگذرم... همچنان باد ملایمی از سوی اسکله به خشکی میوزد.
نظر کاربران
سالهاست قول لایروبی مرداب را داده اند سازمان محیط زیست پیگیری نمیکند هنوز انجام نشده